مردم‌داری «مرد میدان»/ برای حل مشکلات اقتصادی باید هرکاری می‌توانیم انجام دهیم

تهران- ایرنا- در سال‌های اخیر که مشکلات اقتصادی مردم زیاد شد، شهید سلیمانی همیشه در جلسات برای وضع معیشت مردم غصه می‌خورد. میگفت برای حل مشکل مردم باید هرکاری می‌توانیم بکنیم. مردم هم او را از خودشان می‌دانستند و دوست داشتند.

گروه سیاسی ایرنا: ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ مردی از تبار شهدا که تمام وجودش را وقف جهاد کرده بود به قافله شهدا پیوست و فراق ۴۰ ساله خود و یاران شهیدش را با شهد شیرین شهادت به وصالی شیرین تبدیل کرد. حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه که نمادی مجسم از تمام فضائل در عصر ما بود. اکنون سومین سالگرد شهادت «مرد میدان»‌ای است که در راه مردمش «جانفدا» شد و به دست شقی‌ترین افراد این کره خاکی یعنی ارتش تروریستی ایالات متحده آمریکا و با دستور مستقیم رئیس جمهور این کشور ترور شد و به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می‌آید روایتی است از مردم‌داری مرد میدان به روایت حجت‌الاسلام علی شیرازی از دوستان نزدیک حاج قاسم سلیمانی و مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در نیروی قدس در زمان فرماندهی شهید سلیمانی:

سردار سلیمانی دلسوز مردم بود. با اینکه همیشه مورد تهدید جدی دشمنان بود و از نظر حفاظتی می‌بایست مراقبت می‌شد، اجازه نمی‌داد از مردم دور بماند. در مراسم ترحیم مادر و پدرش در تهران و کرمان، جمعیت زیادی آمده بودند. نیروهای حفاظت آمده بودند مردم را برای ورود به مسجد کنترل کنند؛ عصبانی شد و برخورد کرد.

گفت «حفاظت را خودم به عهده می‌گیرم». می‌گفت «کسی نباید برای دیدن من یا شرکت در مجلسی که مربوط به من است اذیت شود». مسجد از جمعیت پر می‌شد و دوباره خالی می‌شد. میگفت «نود درصد مردمی را که برای تسلیت می‌آیند می‌شناسم.»

گاهی سوار ماشین بود، وقتی می‌دید مردم اطراف ماشین آمده‌اند، می‌خواهند او را ببینند یا حرفی دارند، بدون توجه به مسائل حفاظتی، از ماشین پیاده می‌شد، می‌رفت وسط جمعیت، و حرف‌شان را می‌شنید. در قلب مردم جای داشت. می‌دانست این‌ها، مردم هستند؛ دشمن نیستند.

در سال‌های اخیر که مشکلات اقتصادی مردم زیاد شد، همیشه در جلسات برای وضع معیشت مردم غصه می‌خورد. میگفت برای حل مشکل مردم باید هرکاری می‌توانیم بکنیم. مردم هم او را از خودشان می‌دانستند و دوست داشتند.

در سیل خوزستان به خانه‌های مردم سر می‌زد. در بعضی جاها لازم بود مردم از مناطق پرخطر خارج شوند. به سردار سلیمانی گفتند «پیرمردی است که هر کار می‌کنیم راضی نمی‌شود خانه‌اش را ترک کند.» حاج قاسم رفت، دست آن پیر مرد را بوسید که «بیا به خاطر سلامت و امنیت خودت، از این منطقه خارج شو!» او فقط به حرف قاسم سلیمانی، وسایلش را جمع کرد و خانه‌اش را ترک کرد.

محبوبیت حاج قاسم مربوط به بعد از شهادتش نبود، در زمان حیاتش هم مردم از سر و کول حاج قاسم بالا می‌رفتند. در زمان جنگ، بعد یا قبل از عملیات، برای نیروها سخنرانی می‌کرد.

موضوع انتخابات ریاست جمهوری داغ شده بود. مردم با نامه‌نگاری یا در فضای مجازی از سردار سلیمانی درخواست می‌کردند کاندیدای ریاست جمهوری شود. خیلی‌ها هم از گوشه و کنار با من تماس می‌گرفتند و نظر حاج قاسم را جویا می‌شدند. رفتم پیشش. «گفتم خیلی از مردم مایل‌اند کاندیدای ریاست جمهوری شوی!» نگذاشت حرفم تمام شود. گفت «تو که نظر مرا می‌دانی!». گفتم «خودم مخالفم. هرکس از من می‌پرسد، می‌گویم سردار سلیمانی، رئیس جمهوری چند کشور است. اما پیام مردم را می‌دهم. می‌خواهم از زبان خودت بشنوم».

گفت «هرکس پرسید، از قول من بگو سلیمانی فقط یک سرباز است؛ نه چیز دیگر» گفتم «اگر مقام معظم رهبری راضی به این اقدام باشند، چی؟» با همان لبخند همیشگی گفت «اگر مقام معظم رهبری به من تکلیف کنند کاندیدای ریاست جمهوری شوم، می‌روم پیش ایشان، آنقدر گریه می‌کنم تا تکلیف را بردارند.»!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha