سیده کبرا عارف زاده در خصوص فعالیتهای خود در دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا بیان کرد: سال ۱۳۴۰ در خرمشهر به دنیا آمدم، قبل از جنگ مربی آموزش نظامی بودم؛ شهریور سال ۱۳۵۹ که سال آخر دبیرستان بودم به همراه شهید فتحالله افشار و شهید اسماعیل خسروی و رباب حورسی برای برگزاری آخرین دوره آموزش نظامی برای دختران به شهر شادگان رفتیم پس از بازگشتن به خرمشهر مادرم به من گفت که از سپاه تماس گرفتند باید به آنجا مراجعه کنی، من به آنجا رفتم متوجه شدم دشمن بعثی در حال ورود به خاک کشور است هر چند تحرکات مرزی از خرداد سال ۱۳۵۹ آغاز شده بود.
وی افزود: مسئولان سپاه پاسداران از من و دیگر خواهران پاسدار ذخیره، خواستند به اسلحه ژ۳ مجهز شویم و پس از استقرار در کتابخانه مسجد امام جعفر صادق (ع) واقع در خیابان چهلمتری خرمشهر، اسلحهها را بین برادرانی که سربازی رفته یا آموزش نظامی دیده بودند، توزیع کنیم.
این رزمنده زن دفاع مقدس خاطرنشان کرد: ۱۸ نفر از رزمندگان زن در خرمشهر مهمات شامل مین ضدتانک، مین گوجهای ضدنفر، گلوله آر پی چی، تیر ژ۳، تیر کلاژ، نارنجک دستی و نارنجک تفنگی را که وزن زیادی هم داشتند از ماشینهایی که از اهواز ارسال میشد تخلیه و در آخرین مقر در زیرزمین خانهیکی از تجار خرمشهر کنار رودخانه کارون جاسازی میکردیم.
عارف زاده با بیان اینکه ما علاوه بر تخلیه مهمات شبها پست میدادیم و به رزمندگانی که به مقر مراجعه میکردند؛ مهمات میدادیم، توضیح داد: چون ستون (نیروهای دشمن در محدوده استحفاظی نیروها، گرا میدادند) و مقر شناسایی میشد مرتب مکان خود را تغییر میدادیم.
وی ادامه داد: بعد از اینکه دشمن وارد خرمشهر شد ما مهمات را به یک مدرسه در کوی بهروز واقع در ضلع جنوبی شهر در آن سوی رودخانه کارون انتقال دادیم و در آنجا مستقر شدیم؛ پس از آن هم در ساختمان جهاد سازندگی ماهشهر مستقر شدیم و مهمات را در آنجا گذاشتیم.
شهید جهان آرا گفت اکنون متوجه نمیشوید چهکار بزرگی انجام میدهید با مرور زمان به اهمیت این کار پی می بریداین رزمنده زن دفاع مقدس گفت: مقر دیگر ما یک بیابان تاریک، بدون امکانات همراه با حشرات موذی در خارج از خرمشهر بود، به جز حسین فرزانه که با لودر برای جاسازی مهمات خاکریز درست میکرد همه رزمندگان دختر بودند، ما سه چادر گروهی در آنجا برپا و یک توالت صحرایی درست کردیم و در آن بیابان مستقر شدیم؛ شهید جهانآرا که فرمانده بود با مجید خن یاب برای سرکشی به آنجا آمدند و در جابهجایی مهمات به ما کمک کردند، دختران دور شهید جهانآرا جمع شدند، گفتند این کار ما را راضی نمیکند اگر ممکن است یک کار مؤثرتر به ما بدهید او گفت که اکنون متوجه نمیشوید چهکار بزرگی را انجام میدهید با مرور زمان به اهمیت این کار پی می برید.
عارف زاده بیان کرد: در بیابان شهید علی سلیمانی نزد ما آمد و گفت که مهمات سنگین است شما نباید آنها را جابهجا کنید، خودم این کار را انجام میدهم؛ در حال جابهجاکردن یکی از صندوقهای مین ضدتانک بود که دسته صندوق که از الیاف بود، جدا شد و او از پشت بر زمین خورد، او به خاطر اینکه ما این کار سخت را انجام میدادیم، ناراحت شد.
وی با بیان اینکه آخرین مقر ما یک شرکت به نام «ا بی کا» در ابتدای شهر ماهشهر بود و مهمات را در سولههای آنجا جاسازی میکردیم، افزود: آنجا بهترین مکان برای ما بود؛ چون اتاق و سرویس بهداشتی داشت.
عارف زاده گفت: بعد از گذشت حدوداً هشت ماه که قرار بود آخرین مهماتی را که رزمندگان نیاز داشتند با لنج به آبادان در مقر سپاه خرمشهر به نام هتل نوفللوشاتو (هتل آزادی فعلی) ببرند من و نوشین نجار برای جلسه با شهید جهانآرا در مورد تعیین تکلیف دختران برای ماندن در واحد مهمات؛ به همراه برادران با مهمات راهی سپاه خرمشهر شدیم او گفت که دیگر نیاز نیست بانوان درآنواحد بمانند، باید به واحدهای پشتجبهه منتقل شوند.
این زن ایثارگر افزود: برخی از بانوان رزمنده در سپاه پاسداران در یک دوره آموزش امدادگری در بیمارستان کاشانی اصفهان شرکت کردند و بعد بهعنوان نیروی رسمی بهداری سپاه خرمشهر، در بیمارستان طالقانی آبان برای رسیدگی به مجروحان مستقر شدیم.
عارف زاده توضیح داد: بعد از عملیات بیتالمقدس و رمضان تا مرداد سال ۱۳۶۱ رزمندگانی که میخواستند در بخش تعاون سپاه به خانواده شهدا رسیدگی کنند در خانههای صداوسیمای آبادان مستقر شدند من هم تا آذر سال ۱۳۶۳ برای کمک به این خانوادهها در آنجا ماندم.
نظر شما