چین و شطرنج ژئوپلیتیک آمریکای لاتین

تهران- ایرنا- همزمان با سررسید تاریخ انقضای عصر هژمونی، بروز نشانه‌ها از انتقال قدرت جهانی به آسیا و رقابت استراتژیک واشنگتن- پکن، گسترش همکاری‌های چین و آمریکای لاتین به عنوان یکی از پیکربندی‌های جدید روابط در نظام بین‌الملل به کنار زدن آمریکا و به حاشیه راندن اروپا کمک کرده است.

به گزارش ایرنا، روزنامه ال پائیس اسپانیا (El Pais) در گزارشی با عنوان چین و شطرنج ژئوپلیتیک آمریکای لاتین (China y el ajedrez geopolítico de América Latina) آورده است: پراکندگی، درگیری‌ و قطبی‌شدن به مشخصه نظام بین‌الملل تبدیل شده و دوران دوقطبی و هژمونی یک قدرت واحد منقضی شده‌اند.

آمریکای لاتین در هفته‌های اخیر یک دستورکار بین‌المللی غیرعادی و فشرده را از سر گذرانده است؛ لولا داسیلوا رئیس‌جمهوری برزیل به چین سفر کرد. گوستاوو پترو رئیس‌جمهوری کلمبیا با جو بایدن همتای آمریکایی خود دیدار کرد. روسیه به دیدار همتایان خود در برزیل، ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا رفت. ایران با یک توقف ویژه در کاراکاس به تور منطقه رفت و وزیر خارجه هند به جرج تاون، سیوداد پاناما، بوگوتا و سانتو دومینگو (به ترتیب پایتخت‌های گویان، پاناما، کلمبیا و جمهوری دومینیکن) سفر کرد. به این فهرست باید تغییر موضع هندوراس در قبال تایوان که به تدریج متحدان خود در آمریکای لاتین را از دست می‌دهد، و همچنین تور ترکیه به ۶ کشور منطقه در سال ۲۰۲۲ را اضافه کرد.

ال پائیس در ادامه با طرح این پرسش ادامه می‌دهد که آیا یک موضوع مشترک و یک عامل سیستمیک وجود دارد که این رویدادهای در ظاهر جدا اما در یک جدول زمانی مشخص را توضیح دهد؟ در سیاست بین‌الملل، به ندرت رویدادهای تصادفی رخ می‌دهند. فعالیت‌های چین، هند، روسیه، ایران یا ترکیه بخشی از یک پروژه جامع و عمیق‌تر برای تقویت حضور، تجدید اتحادها است.

در این گزارش آمده است: ما در سطح جهانی شاهد حرکات تلوریک (اشاره به حرکت زمین ناشی از آزاد شدن ناگهانی انرژی، هنگام برخورد صفحات تکتونیکی یا به طور کلی هنگامی که سازماندهی مجدد ناگهانی رخ می دهد) هستیم که اگر چه مفهوم قدرت را بازتعریف کرده و بحث‌های جدی پیرامون تعریف آن ایجاد می‌کنند، اما به طور همزمان در مورد ناملموس بودن و دشواری سنجش و ارزیابی آن اجماع ایجاد می‌کنند. تحلیلگرانی مانند مویسس نعیم (Moisés Naím) با در نظر گرفتن ظهور بازیگران جدید که شاخصه قدرت را به چالش می‌کشند و آن را به طور فزاینده ای ضعیف، گذرا و محدود می‌کنند، معتقدند که این اصطلاح مورد هجمه قرار گرفته است. تغییرات در اقتصاد جهانی، سیاست، جمعیت، الگوهای مهاجرت و ظهور فناوری های جدید عواملی هستند که در فروپاشی قدرت نقش داشته اند. ریچارد هاس (Richard Hass) رئیس شورای روابط خارجی در نیویورک نیز معتقد است که قدرت به تعداد و تنوع بیشتری از بازیگران گسترش یافته است که به تغییر در حکومت جهانی منجر می‌شود. به همین دلیل، وی تاکید می‌کند که مسئله این نیست که آیا جهان به فروپاشی ادامه خواهد داد یا خیر، بلکه مسئله این است که با چه سرعتی و تا چه حد این روند انجام خواهد شد.

در ادامه این گزارش آمده است: سناریوی دوقطبی و هژمونی یک قدرت واحد، جای خود را به پراکندگی‌ها، درگیری‌ها و قطبی‌شدن در نظام بین‌الملل داده است. ما در بحبوحه رقابت ها و تنش‌های جدید با ظهور بازیگران، ایده‌ها و منافع جهانی جدید روبرو هستیم. به عبارت دیگر، به گفته گیِرمو فرناندز دِ سوتو (Guillermo Fernández de Soto) وزیر امور خارجه سابق کلمبیا، ما از عصر جنگ سرد به صلح سرد وارد شدیم و همبستگی نیروها در صفحه شطرنج جهانی به طرز چشمگیری تغییر کرده است.

محور جدید قدرت از غرب به آسیا متمایل شده است. آسیا در سال ۲۰۶۰، بیش از ۵۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان، جمعیتی بیش از پنج میلیارد و ۲۸۰ میلیون نفر، طبقات متوسط ‌گسترده (بیش از ۸۰ درصد جمعیت) و یک روند بی‌نظیر شهرنشینی و ساخت کلان‌شهرها (۶ از ۱۰ مورد بزرگ‌ترین‌های جهان) را در خود جای خواهد داد.

موارد یادشده به حرکت شاخص‌های ژئوپلیتیکی با تاثیرات عمیق در آمریکای لاتین منجر می‌شود، که از قضا حوزه هژمونی تاریخی ایالات متحده بوده است. با این حال، این مرحله به پایان رسیده است و دوره جدیدی در حال تنظیم مجدد است که در آن واشنگتن قدرت قابل توجه خود از منظر سیاسی، اقتصادی و نظامی را حفظ خواهد کرد، اما ظرفیت نفوذ آن کاهش خواهد یافت.

چین و شطرنج ژئوپلیتیک آمریکای لاتین

سناریوی رقابت راهبردی

نویسنده این گزارش تاکید می‌کند: بنابراین ما با رقابت استراتژیک آمریکا و چین روبرو هستیم که با بازیگران تجدیدنظرطلبی مانند روسیه و ایران همراه شده است؛ این رقابت، دارای پویایی و رقابتی است که اقتصاد سیاسی بین‌المللی را متحول می‌کند. علاوه بر این، رقابت بین دو مدل وجود دارد: لیبرال دموکراسی و اقتصاد بازار در برابر دموکراسی غیر لیبرال و سرمایه‌داری دولتی. این سناریویی با دیدگاه‌های متضاد در مورد چگونگی سازماندهی جامعه و ایجاد نظم در روابط بین‌الملل است.

این شرایط برای برخی از کشورهای آمریکای لاتین، به منزله فرصتی برای ایفای نقش نمایندگی با هدف خودمختاری و استقلال بیشتر در روابط شمال- جنوب، در زمینه‌های کلیدی مانند دیپلماسی و تجارت و با مشارکت بازیگران جدید است. برای سایر دولت‌ها، رویه به اصطلاح مدل توسعه چین به مثابه راهی رو به جلو در نظر گرفته می‌شود.

در این چرخه جدید، اژدهای چین به عنوان یک قدرت جدید جهانی و یکی از لوکوموتیوهای رشد، به طور فزاینده‌ای آشکار، فعال و رقابتی و به دور از هرگونه احتیاطِ سابق در آمریکای لاتین نفوذ کرده است. چین به صورت آشکار از کشورها برای پیوستن به پروژه‌های استراتژیک طرح‌های جهانی خود مانند ابتکار کمربند و جاده، ابتکار توسعه جهانی و ابتکار امنیت جهانی دعوت کرده است. انجمن چین- سِلاک نیز محبوبیت خاصی در دامنه روابط پکن با منطقه به دست آورده است.

رویکرد اولیه پکن در تقویت روابط با آمریکای لاتین، بر اقتصاد و دستیابی به منابع طبیعی و کالاهای اولیه و همچنین گشایش بازارهای جدید در منطقه که برای رشد و ثبات اقتصاد چین بسیار حیاتی است، تمرکز داشت. از این رو، چین به اولین شریک تجاری آمریکای جنوبی و بزرگترین منبع تامین مالی در صنایع انرژی، زیرساخت‌ها و حوزه فضایی تبدیل شده است و بیش از دو هزار و ۷۰۰ شرکت تحت حمایت مالی چین در این منطقه فعالیت می‌کنند. این مسئله به کنار زدن ایالات متحده و به حاشیه راندن دیگر کشورها مانند ژاپن و اروپا کمک کرده است.

در حال حاضر همچنین تاکید ویژه‌ای از سوی چین بر سرمایه‌گذاری در زمینه‌های نوآوری، فناوری، مخابرات، شهرهای هوشمند و همچنین انتقال ایده ها و شیوه‌های توسعه وجود دارد.

این رسانه اسپانیایی در راستای نگرانی‌های اروپا از افزایش مشارکت و همکاری‌های میان پکن با پایتخت‌های آمریکای لاتین آورده است: دولت‌های آمریکای لاتین وارد روابط جدید وابستگی خواهند شد (مرکز - پیرامون)، که الگوهای سیاسی، تجاری و مالی گذشته را تکرار می‌کند و تله‌های توسعه ایجاد می‌کند که به طور عمده، با بدهی‌های خارجی رو به رشد مرتبط است.

به نوشته ال پائیس، پکن همچنین در چارچوب همکاری‌های موسوم به جنوب-جنوب و با تاکید بر استفاده از قدرت نرم، حضور دیپلماتیک، فرهنگی، علمی و نظامی خود را با عمل‌گرایی بسیار در این منطقه گسترش داده است. شی جین پینگ رئیس‌جمهوری چین، ۱۳ بار به کشورهای منطقه سفر کرده است. مؤسسه کنفوسیوس (Confucius Institute) در ۲۳ کشور آمریکای لاتین با هدف نزدیک کردن زبان و فرهنگ حضور دارد. دیپلماسی واکسن علیه کووید-۱۹ راه اندازی شد. پس از قطع روابط از سوی هندوراس، نیکاراگوئه، السالوادور، جمهوری دومینیکن و پاناما، پیشرفت‌هایی در به انزوا کشاندن تایوان حاصل شده است و سیاست فعال فروش سلاح، تبادل‌های نظامی و برنامه‌های آموزشی همچنان ادامه دارد.

نویسنده این گزارش معتقد است که در مناقشه جدید ژئواستراتژیک بین قدرت‌های بزرگ در سطح جهانی، آمریکای لاتین باید به دنبال تعادل، عمل‌گرایی بیشتر و بینش چندجانبه جهانی باشد تا از گزینه همکاری در برابر تقابل برخوردار شود.

چین و شطرنج ژئوپلیتیک آمریکای لاتین

به آمریکای لاتین اجازه دهیم رویای خود را داشته باشد

در پایان این گزارش به یکی از نقل قول‌های اوکتاویو پاز (Octavio Paz) نویسنده مکزیکی و برنده جایزه نوبل اشاره شده است که گفت: آمریکای لاتین لایق رویای خود است؛ سرزمینی حاصلخیز که الهام‌بخش آرمان‌های دموکراسی، صلح و توسعه پایدار است.

آنچه واضح است اینکه رویکرد روزنامه ال پائیس، تاییدی بر نگرانی‌های غرب از گسترش فزاینده روابط کشورهای آمریکای لاتین با جهان خارج از قالب غرب است. آمریکای لاتین که در تلاش برای ترسیم مسیر خود در معماری جدید بین‌المللی، مشارکت فعالانه با جنوب جهانی را برگزیده و نمی‌خواهد فرصت برقراری پیوندها با سایر کشورها طبق ظرفیت‌های موجود خود را از دست دهد.

چنان که در ابتدای گزارش به آن اذعان شده است، تقویت روابط با کشورهایی همچون چین، هند، روسیه، ایران و ترکیه، زنگ خطرهایی برای غرب محسوب می‌شود و انتقال قدرت به آسیا به هیچ وجه رویداد خوشایندی برای اروپایی‌ها نیست. بنابراین، تاب آوردن در برابر تاثیرات عمیق انتقال محور جدید قدرت به آسیا (چنان که نویسنده تاکید می‌کند) بر آمریکای لاتین که از قضا حوزه هژمونی تاریخی ایالات متحده بوده است، دشوارتر می‌شود.

به اعتقاد نویسنده این گزارش «آمریکای لاتین به‌ عنوان یک بلوک، باید از گرفتاری‌هایی که استقلال، اصول و منافع آن را در معرض خطر قرار می‌دهد، در مواجهه با جهانی تعریف شده با بازیگران متنوع و متداخل اجتناب کند، اما در صورت لزوم باید مواضع خود را تعیین کند و در عدم تعهد منحرف قرار نگیرد». این اظهار نظر در حالی در ال پائیس منتشر می‌شود که آمریکای لاتین در قبال جنگ اوکراین و تمایل غرب برای همراه کردن کشورهای این منطقه در محکوم کردن روسیه و یا ارسال سلاح به اوکراین، بر موضع بی‌طرفی تاکید کرده و به سپاه غرب در جنگ علیه روسیه نپیوسته است.

لحن هشدارآمیز ال پائیس را می‌توان انتقادهای روشن علیه موضع‌گیری‌ها و حق قطعی رهبران آمریکای لاتین در واکنش به تحولات بین‌المللی دانست. نویسنده در حالی همکاری در برابر تقابل را به آمریکای لاتین گوشزد می‌کند که رئیس‌جمهوری کلمبیا در سفر اخیر خود به اسپانیا، آمریکا را به تلاش برای بازتولید درگیری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و روسیه، این بار میان کشورش و ونزوئلا متهم کرد. رئیس‌جمهوری کلمبیا استانداردهای دوگانه و تناقض در گفتمان غرب در قبال جنگ اوکراین را زیر سوال برد و با انتقاد از اینکه اروپا، ناتو را سپر خود قرار داده است، تاکید کرد: اروپا از طریق ناتو به کشورهای دیگر حمله کرده است.

به این ترتیب، همزمان با اینکه درک اروپا از انتقال قدرت از غرب به آسیا حائز اهمیت است، احترام به حرکت آمریکای لاتین در مسیر دستیابی به رویای خود، می‌تواند عاقلانه‌ترین رفتار در قبال منطقه‌ای باشد که پس از مواجهه با استعمارگران اروپایی، سال‌های هژمونی آمریکایی را به خوبی زیسته است. بنابراین، به آمریکای لاتین اجازه دهیم رویای خود را داشته باشد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha