به گزارش ایرنا، کدام کوچه؟ کدام شهر؟ کجا می توان نشانی از تو یافت؟ تو که چندی پیش رنگ خداحافظی ات را بر تن کردیم. هنوز بوی حضورت را توی آسمان می بینیم و صدای تپش های قلبت را می شنویم.
۳۱ اردیبهشت مصادف با روز ملی اهدای عضو، اهدای زندگی است اما واحد پیوند اعضای دانشگاه مسیح دانشوری به نمایندگی از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و وزارت بهداشت، مراسمی را ۲ روز زودتر تدارک دیده اند که طی آن خانواده های اهدا کننده را گرد هم آورند و نشان دهند که بخشندگان زندگی تا کجا توانسته اند زندگی را معنا کنند.
عصر جمعه و نزدیک ۵۰۰ نفری که اعضای جگر گوشه اشان را اهدا کرده اند، با تصویر عزیزشان در دست در سالن حسینیه عطر یاس مجموعه عروجیان بهشت زهرای تهران گرد هم جمع شده اند، ۵۰۰ نفر که درد مشترک، خاطره مشترک و تجربه مشترکی دارند که یکسان نیست اما درک یکسانی از دردی مشابه است.
برخی خانواده دخترانی خردسال هستند ۶ سال و ۹ سال، برخی پسرانی رشید را با زن و فرزند راهی خاک کرده اند، برخی پدر و برخی مادرانشان را، اما وجه اشتراک همه این مهمانان بخشش اعضای عزیزی است که از یک مرگ، چندین زندگی برای دیگر انسان ها ساخته اند.
همه اعضای خانواده های مهمان این مراسم، میزبانان را می شناسند، برخی که وارد سالن می شوند با چشمانی اشکبار، کسانی را می شناسند در آغوش می گیرند و هر ۲ لحظاتی را رقم می زنند که گویا عزیزشان به تازگی جان خود را از دست داده است.
همه این مهمانان، اعضای خانواده هایی هستند که طی سه سال گذشته اعضای حیاتی یکی از عزیزانشان را برای زندگی بخشیدن به دیگری بخشیده اند. میان آنان حتی می توان خانواده هایی از میان اتباع افغانستانی را نیز مشاهده کرد.
دکتر ساناز دهقانی رئیس بخش پیوند اعضای وزارت بهداشت و درمان در ابتدای این مراسم می گوید: ما حامل سلام و قدردانی گیرندگان عضو عزیزان شما هستیم.
وی می افزاید: ما روزانه هفت تا ۱۰ نفر از افراد منتظر در لیست انتظار برای دریافت عضو را از دست می دهیم، بسیاری افراد از ما می پرسند اگر جای اهداکنندگان بودید چه می کردید؟ باور کنید هنوز به جواب قطعی نرسیده ام. فقط می توانم بگویم شما باعث زندگی شدید زندگی کسانی که یکی از اعضای جسم عزیز شما در وجود آنان پیوند خورده است.
دهقان ادامه می دهد: فقط می توانیم بگوییم که از این بخشش شما سپاسگزاریم، ببخشی که در وهله نخست باعث آرامش وجود خود شما شده است.
دکتر دهقان نیز تک تک اعضای خانواده ها را می شناسد درست مانند دکتر دکتر فریبا قربانی یکی دیگر از متولیان فراهم آوری اعضا و از پزشکان بیمارستان مسیح دانشوری که به عنوان سخنران بعدی می گوید: به ما اعتماد کردید در آن لحظاتی که می دانیم خانواده آمادگی شنیدن خبر مرگ عزیزش را ندارد، اما ما مجبور به اعلام خبر و متقاعدسازی شما برای جلب رضایت بابت اهدای عضو هستیم.
قربانی اظهار می دارد: از هر ۱۰۰ مورد حادثه فقط یک مورد منتج به مرگ مغزی می شود، بخشش و رضایت به اهدای عضو عزیزتان کار ساده ای نیست. هنوز هم با هر بار جلب بخشش و رضایت برای پیوند اعضای عضوی از خانواده، متعجب می شویم.
وی تاکید می کند: پس از جلب رضایت شما، ما همه توانمان را به کار می گیریم تا اعضا را به بهترین افراد برسانیم، از نگرانی و درخواست های خانواده های اهدا کننده برای ملاقات با دریافت کنندگان خبرداریم، اما چارچوب های درمانی برای حفظ سلامتی و زندگی یکی از متولیان فراهم آوری اعضا و از پزشکان بیمارستان مسیح دانشوری ادامه می دهد: به ما اجازه چنین کاری را نمی دهد، مطمئن باشید در اطراف شما کسانی هستند که از این اهدای عضو شما متاثر شده اند.
قربانی اضافه می کند: مطمئن باشید کسی که یکی از اعضای جسم عزیز شما را دریافت کرده است، شاید در اطراف شماست، شاید در همسایگی، در محل کار و شهر شما، برای پس از این نیز به کمک شما خانواده های بخشنده نیاز داریم.
وی می افزاید: دوست داریم ما را در جلب رضایت خانواده هایی که دچار تجربه مشابهی مانند شما می شوند و عزیزشان به مرگ مغزی مبتلا می شود، ما را در جلب رضایت آنان برای اهدای عضو همراهی کنید تا اعضای حیاتی سالمی که می تواند جان انسان دیگری را نجات دهد، راهی خاک نشود.
خانواده ها با تصویر عزیز از دست رفتهشان در دست نشسته اند؛ با صحبت هایی که می شنوند، می گریند، پدری از ابتدای مراسم می گرید، طاقت از دست می دهد و مجلس را لحظاتی ترک می کند.
حسودی ام می شود به باران، بی انتظار و بی منت می بارد، هر جا که باشد حتی اگر نام دختری ۹ ساله تنها فرزند خانواده اش باشد.
همچون باران بهار نمنم و بی سر و صدا، آرام و دلنشین؛ روی خاک می نشیند و عطر خاک باران خورده زمین و زمان را معطر می کند؛ مانند بارانی که سه هفته پیش از بیماری سخت، اصرار بر عضویت در سایت اهدای عضو دارد و سه هفته بعد خانواده متوجه می شوند که توموری آرام در سر تنها دخترشان رشد کرده است.
باران نام دختری ۹ ساله است که آرزوی ظهور امام زمان داشت و سلامتی خانواده؛ زندگی خود را با ادامه حیات پنج فرد دیگر پایان میدهد و اینگونه یک زندگی باران به پنج زندگی بهار می بخشد؛ هنوز هفت ماه از مرگ حیات بخش او نگذشته است، پدر و مادر او هم در جمع حضور دارند.
دکتر قربانی می گوید: پنج میلیون نفر از جمعیت ایران کارت اهدای عضو دریافت کرده اند اما سال گذشته خانواده ۶۰ بیمار مرگ مغزی به اهدای عضو رضایت ندادند در حالی که می توانستیم حداقل سه عضو حیاتی آنان را به افراد لیست انتظار اهدا کنیم.
وی از راه اندازی پویش "اهدای عضو؛ بیا و ببخش" برای فرهنگسازی در زمینه اهدای عضو خبر می دهد و تاکید دارد که زمان در انتخاب اعضای اهدایی برای بیماران اهمیت بسیاری دارد، ۴۸ ساعت طلایی که با سپری شدن آن تعداد اعضای اهدایی کاهش می یابد و به تبع آن دریافت کنندگان کمتری از حیات برخوردار می شوند.
پدر باران که هفت سال چشم انتظاری فرزندی بوده و اکنون اعضای حیاتی فرزندش به پنج انسان دیگر زندگی بخشیده است، دل نوشته ای برای جمع می خواند: مبارک باشد پدر و مادر شدنمان و مبارک باشد دوباره مادر و پدر شدنمان، دیروز پدر یک باران بودم و امروز با وجود مرگ دخترم پدر پنج انسان بارانی دیگر، می ایستیم به خاطر همه کسانی که اهدای عضو نیاز دارند می ایستیم به خاطر همه کسانی که اهدای عضو شدند.
دختری جوان بالای تریبون حاضر می شود، مجری می گوید یکی از دریافت کنندگان قلبی است که یکی از همین خانواده ها بخشیده اند. قلب پدر خانواده ای، در سینه او دوباره به تپش افتاده است.
دختر جوان ماسکی بر صورت دارد، همه سرتا پا گوش منتظر صحبت هایشان هستند و خانواده هایی که پدرشان اهدای عضو داشته بیشتر و دختر می گوید: حاضران گوش کنید باز مانده ام از رویای کودکی با زندگی پدری، خنده ها بر لبهایم می گرید از خنده های پدری که زندگی به من بخشید. من بخشندگی را از پدری آموختم که پدرم نبود اما برایم پدری کرد و زندگی را به من بخشید. دعا می کنم هرگز بیماری و مرگ هیچ عزیزی را نبینید.
برنامه ادامه دارد و این بار تابلویی بناست رونمایی شود، مجری برای پرده برداری از آن از مادری برای حضور در بالای سن دعوت می کند. مادر سیدامیر ۴۳ ساله است که بهمن سال ۱۴۰۱ مرگ مغزی شد.
مادر سیدامیر در حالی که تصویر پسرش را که مقابل حرم حضرت ابوالفضل(ع) ایستاده، در دست دارد، می گوید: پسرم از مخلصان امام حسین(ع) و مداح اهل بیت بود، خودش برای اهداف عضوش کمک کرد، پسری را که از چهار سالگی پس از مرگ پدرش به تنهایی بزرگ کرده بودم. روزها بعد از اهدای عضو پسرم دخترم فهمید که سال ۹۵ خود داوطلب اهدای عضو بوده است.
مادر سیدامیر که از پسرش سخن می گوید، می شود مادران بسیاری را دید که زنده شدن یاد و خاطره فرزندشان آنان را بی قرار کرده و بی امان گریه می کنند.
مادر سیدامیر به حرف های پدر باران اشاره می کند و می پرسد: یعنی حالا که امیرم نیست و اعضایش را به دیگران بخشیده ایم، من مادر چند امیر شده ام؟ یک امیر من چند امیر دیگر شده است؟
دکتر احسان علی بیگی سخنگو و مروج فرهنگ واحد پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در حالی که کنار مادر سیدامیر ایستاده است و خود نیز مانند دیگران می گرید، می گوید: سخت ترین کار دنیا این است که جلو شما بخواهم حرف بزنم، باید به شما فقط خدمت کرد، خیلی دل دارید که از عزیزتان میگذرید، من فقط حس و حال شما را شنیده ام و با شما زندگی کردم، شما زندگی را هم بخشیده اید. خیلی دمتان گرم همه شما باران شده اید و مانند باران نم نم می بارید و می بخشید.
تابلو به دست مادر سیدامیر پرده برداری می شود، شاخه ای درخت با میوه هایی از قلب که زیر آن نوشته است: " کمک کن، حس کنیم بعد از نبودن هنوزم میشه بود و زندگی کرد".
خانواده ها یکی پس از دیگری برای امضای تابلو حاضر می شوند و سپس فرصت درد دل کردن فراهم می شود، هر شخصی از نحوه مرگ عزیزش می گوید، از مرگ پسری که چشم به راه تولد فرزند هشت ماه اش بود اما عمرش به دیدن او قد نداد؛ از دختری که ۱۲ سال با تومور مغزی مبارزه کرد و اینگونه حس مشترک از دست دادن عزیزی برای خانواده ها به تعداد همه آنان تکرار می شود.
نظر شما