ناطق نوری در کتاب خاطرات خود این طور مینویسد: اگر چه پانزده خرداد ۱۳۴۲ نقطه عطفی در تاریخ مبارزات اسلامی است، اما خود معلول ماجرای فیضیه است.
صلواتهای پی در پی لباس شخصیهای مسلح به سلاح سرد
در پانزده خرداد ۱۳۴۲ که مصادف با شهادت امام صادق(ع) بود مراسم عزاداری از طرف آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه قم برگزار شد. وسط منبر آقای انصاری قمی، کماندوها با لباس شخصی مجهز به پنجه بوکس و زنجیر و چاقو با فرستادن صلواتهای پی درپی یک جنگ مصنوعی راه انداختند. در نتیجه مجلس از دست مرحوم انصاری خارج شد و درگیری و زدن طلبهها شروع شد. آنها از زدن علما و پیران نیز حیا نکردند. حجرهها را غارت کردند و تمامی کتابهای طلبهها از جمله مفاتیح و قرآن را آتش زدند. برخی از طلاب به سمت رودخانه پرت شدند یا عوامل رژیم پرتشان کردند.
استفاده امام از فرصت عاشورا
۱۵ خرداد که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات اسلامی است خود معلول ماجرای فیضیه بود. رژیم شاه مرتکب اشتباه بزرگی شد و این حادثه بهانه خوبی برای افشای رژیم شد. از شگفتیهای امام خمینی(ره) هم این بود که از این حادثه بزرگترین بهره را به نفع اسلام و مردم برد. حضرت امام دستور افشاگری رژیم را داد و طلبهها هم به تکلیف خود عمل کردند. محرم و صفر آن سال همه جا مساله فیضیه مطرح بود. علما و طلاب هرگاه می خواستند مطلبی از امام حسین(ع) بگویند اول از مدرسه فیضیه و جنایات شاه میگفتند و بدین ترتیب حسابی حیثیت شاه را لکه دار کردند. لذا عواطف و احساسات مردم در ماه محرم به اوج رسید.
امام از فرصت عاشورا استفاده و در مدرسه فیضیه سخنرانی کرد. امام میتوانست در خانه خودش هم روضه بگیرد بعد هم بفرماید یک فاتحه برای شهدای فیضیه بخوانید. اما این کار را نکرد، بلکه فرمود: «میخواهم بروم فیضیه.»
وصل کردن فیضیه به عاشورا
اصلا نفس آمدن به مدرسه فیضیه و سخنرانی خودش، موضوعیت داشت.
از قبل حاج مهدی عراقی همراه دوستانش، ضبط صوت و باطری ماشین هم آورده بودند که اگر برق قطع شد مشکلی پیش نیاید. سرانجام عصر عاشورا امام(ره) در مدرسه فیضیه سخنرانی کردند. در این سخنرانی چند نکته بسیار مهم وجود داشت.
اول، وصل کردن فیضیه به عاشورا بود که این هوشیاری امام (ره) را میرساند که چگونه از آموزههای تشیع استفاده کند.
حمله بی تعارف به شخص شاه
دوم، حمله مستقیم به شاه بود و این در حالی بود که ملیگراها و نهضت آزادیها که با ما همکاری میکردند، تا این اواخر معتقد بودند که باید فقط به دولتها حمله و از حمله به شاه پرهیز کرد. منتها امام(ره) از همان آغاز به آخرین خاکریز یعنی شاه حمله کرد.
نکته مهمتر این که امام(ره) به اسرائیل حمله کرد. برای بسیاری مبهم بود که چرا ایشان به اسرائیل حمله میکند؛ اما گذشت زمان نشان داد که اصلا این صیهونیستها و اسرائیلیها هستند که آمریکا را اداره میکنند.
اقدام تلافی جویانه شاه: طلاب هم باید به سربازی بروند
یک شب بعد یعنی ۱۲ محرم مطابق با ۱۵ خرداد، امام را دستگیر کردند و به دنبال آن تهران، ورامین، امامزاده جعفر قم و بعضی شهرهای دیگر مثل تبریز، نیز بر ضد دستگاه قیام کردند. نیروهای رژیم مردم را در این شهرها به گلوله بستند.
بعد از پانزده خرداد سربازگیری طلبه ها شروع شد. به ما میگفتند اگر در خیابانها ظاهر شوید شما را میگیرند. مدتی در مدرسه حجتیه محبوس ماندیم تا به ما خبر دادند حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را گرفته و به سربازی بردهاند. سرانجام به ذهنم آمد که برای فرار از سربازی به دانشکده الهیات بروم.
پس از آن در موسسه وعظ و خطابه امتحان دادم و قبول شدم. این موسسه زیر مجموعه دانشکده الهیات بود.
از آن پس به راحتی به قم رفت و آمد میکردم و هر گاه مامورین جلویم را میگرفتند کارت دانشجوییام را نشان میدادم و میگفتم من دانشجوی دانشگاه تهران هستم.
از آن به بعد به راحتی به دنبال کار مبارزه میرفتم.
منبع: خاطرات علی اکبرناطق نوری، جلد اول، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما