به گزارش ایرنا؛ "عاطف ملایری" روایت صبوری مردی است که به سرنوشتی که خداوند متعال برایش رقم زده، راضی است و سالهاست در کُنج خانه و در جوار یاری مهربان و همیشه همراه، غزل صبوری و عاشقی میسُراید.
سال ۱۳۵۸ در یک مانوری در ارتش از بلندی میافتد و از ناحیه گردن دچار آسیب نخاعی میشود و تا انتقال او به بیمارستان ۵۰۱ ارتش تهران، صدمه بیشتر میشود و به ریههایش نیز آسیب میزند، از اوایل انقلاب تاکنون با ضایعه نخاعی درگیر است و به اندازه عمر انقلاب، یک تخت چوبی و دیوان اشعارش همدم عاطف شده است.
بدون اینکه هیچ گلایهای داشته باشد، شاکر خداوند است و میگوید فقط خدا میداند در سرنوشت هرکسی چه چیزی است، سرنوشت من هم این بوده تا دنیای دیگری پیش روی من باز شود و زیبا ببینم، زیبا بیندیشم و زیبا انتخاب کنم.
"جلیل جمشیدی" متخلّص به "عاطف ملایری" یعنی عطوفت و مهربانی، بزرگ مردِ شاعر ملایر هیچگاه معلولیت را محدودیت نمیداند و از اواخر دهه شصت نوشتن را آغاز و از سال ۱۳۶۹ به صورت رسمی شروع به سرودن کرد: "شعرم از جنس شراب و شبنم است، شبنمش پاک و شرابش گلدم است"
"لقمه نانی میرسد شکر خدا، با پنیر و پونه خوان خرّم است" روزگارم بیغزل هرگز مباد، کز تغزّل دیدهام جام جم است".
دیدار با عاطف ملایری هم فال بود و هم تماشا، آن هم به بهانه کتاب و کتابخوانی که به تدبیر "فرشاد کشاورزیان" رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ملایر و با حضور جمعی از اصحاب رسانه تدارک دیده شده بود، دیداری ناب از جنس سادگی و بیآلایشی و ساعتی همزبانی با عاطف ملایری که وجودش سرشار از زندگی بود و شعرهایش بوی صداقت، شهامت و اکسیر عشق میداد، آنجا که گفت: "هر که دارد اشتهای شعر ناب، دفتر اشعارم او را همدم است".
"جلیل جمشیدی" سال ۱۳۳۴ در روستای "رضوانکده" متولد شده و ذوق هنری او موجب خلق آثار ارزشمندی در زمینه شعر و شاعری شده است و همین امر موجب شد دفتر "شیدای عشق" خود را در سال ۱۳۷۲، "آوای عشق" را سال ۱۳۷۹، "دیوان انتظار" با مضامین آئینی در رابطه با امام رضا(ع) را اوایل سال ۱۳۹۰ و "دیوان عاطف" را سال ۱۳۹۹ منتشر و نوبت دوم آن را امسال به چاپ رساند.
او که یک ارتشی بازنشسته است، بدون اینکه هیچ انتظاری از کسی، ارگانی و یا نهادی داشته باشد، با کمک همسر همیشه همراهش و توان بازوان خود و گهگاهی کمک برادرزاده، روزگار سپری میکند، اما نه به بطالت، زندگی پرافتخار که شاید از عهده یک فرد سالم هم برنیاید.
عاطف که علاوه بر شعر، تایپ و ویراستاری کتابهایش را خودش انجام میدهد، میگوید: علاوه بر شعر و شاعری در حوزههای دیگر هم فعالیت داشتهام، از کشاورزی گرفته تا کار ساختمان و برخی کارها را نیز از دور مدیریت کردهام.
او ادامه میدهد: شاید کسی من را با این وضعیت ببیند، برایش انجام این کارها غیر قابل تصور باشد، اما من نگذاشتم عمرم به بطالت بگذرد.
او همواره شکرگزار خداوند است و میگوید: تا هر زمانی که نفسی میآید و جان در بدن دارم، مینویسم و با عشق به کارم ادامه میدهم.
بیشمارند غیور مردانی که از آسایش و راحتی خویش گذشتند برای پاسداری از این نظام و انقلاب، اما همراه همیشگیشان شده بستر و صندلی چرخدار و امروز نیز با همان همت بسیجی خود در سنگر فرهنگ و هنر از آرمانهای مقدس نظام پشتیبانی میکنند، مجاهدتی که وظیفه مسئولان را در قبال این شهیدان زنده چندین برابر میکند.
اگرچه اوایل پذیرفتن این شرایط برای "جلیل جمشیدی" سخت بوده، اما بیت معروف «خدا گر زِ حکمت ببندد دری، به رحمت گشاید درِ دیگری» برای او مصداق پیدا کرده و معلولیت نه تنها باعث محدودیت وی نشد، بلکه موجب تفکر و تعقل بیشتر را نیز فراهم کرد، او ابتدا به صورت مقدماتی و در حاشیه مجلات و روزنامهها، یادداشت افکار و اشعار خود را چاپ میکرد و بعد از رحلت امام خمینی(ره) و شنیدن غزلهای آن پیر فرزانه از رادیو و تلویزیون، به سرودن شعر به صورت جدی پرداخت.
عاطف با بهرهگیری از راهنماییها و تشویقهای اساتید فن به خصوص "فریدون محمودی" در این مهم به ممارست پرداخت و از اواخر دهه ۱۳۶۰ از اشعار قدما به خصوص سعدی، حافظ و فردوسی و بسیاری از شاعران بزرگ ایرانی بهره برد.
او میگوید: سرودن غزل به دلایل ذاتی برایش لذتبخشتر است، به طوریکه بیش از ۷۰۰ غزل معنوی، عرفانی و عاشقانه سرودهام که موضوع شخصی ندارد و سخن از دل و جان بر آمده است.
به گفته او؛ در خلوت شبانگاهان بیتهای بسیاری به نظرم میرسد که اگر یادداشت میکردم، بیتالغزل بودند و همچنین بر اثر رفتار و برخورد با برخی موارد اجتماعی، شعرهایی سرودهام.
"جلیل جمشیدی" متخلص به "عاطف"، معتقد است: شعر از شعور جاری میشود و شعور گوهر وجود انسان است که اگر درست به کار گرفته شود و انسان آن را در معرض آفتاب خوبیهای ذاتی قرار دهد، هر لحظه بیش از پیش تابناک و درخشندهتر خواهد شد.
زمان در جوار عاطف خوشسخن ملایری گویی متوقف شده و ما که مات و مبهوت از بزرگی خدا و وجود سراسر شور و امید "جلیل جمشیدی" که به زیبایی "غزل صبوری" خود و یک جلد "دیوان عاطف" را به ما هدیه کرد:
"به هوای چشم مستت دل و دین به باد دادم، غزل صبوریم را به رهت گرو نهادم"؛
دل سنگ تو چه سنگی به دل شکستهام زد، که منِ شکسته دل دل، به دلِ تو یار دادم"
چه شود چو نازنینی، به چمن چمان خرامی، که چمان چو میخرامی، چمنت شود نهادم"
توئی آن هَزاردستان، که هِزار داستانم، ورقی توان ندارد، که تو را بَرَد زِ یادم"
تو به ناز غمزه مفروش و بپوش حسن ماهت؛ که به شهر کس نماند، که رسد به داد دادم
تو چنان سبک خرامی، به دو چشم آرزویم؛ که به سر رود خیالم، که به خواب ناز شادم
همه موسم سیاحت، ره عیش و نوش گیرند؛ من حِصّه نوش لعلت، شده طُرهات بلادم
ز هِزار گل شنیدم، به هِزار لاله گفتم؛ که توئی تو نوبهارِ همه شام و بامدادم
من و از تو شکوه هیهات و نفس نفس ترّنم؛ ز تنفّس تو چیدن، شده رزقِ خانه زادم
زِ جگر خروشی "عاطف" بنیوش و نوشدارو، زلب شرر فروشش هله نوش کن دمادم".
رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر نیز تکریم و تجلیل از هنرمندان را یک وظیفه مهم میداند که باید از این طریق هنرمندان را به نسل جوان امروز معرفی و از ظرفیت آنان برای رشد و توسعه فرهنگ و هنر استفاده کرد.
«فرشاد کشاورزیان» کتاب و کتابخوانی را مهمترین پایگاه برای جهاد تبیین میداند و تاکید میکند: آثار «جلیل جمشیدی» ماندگار و صبوری و آرامش این شاعر وصفناپذیر است.
نظر شما