به گزارش خبرنگار ایرنا - وجود ذیجود صدیقه طاهره حضرت فاطمه الزهرا(س) در نظام آفرینش و اعتقادات وحیانی به قدری شریف، لطیف، کریم و با کرامت است که پیامبر بزرگ اسلام(ص) معتقد است که فلسفه عالم هستی مدیون حیات طیبه این فقیدیه سعدیه است.
مقام آحاد انسان عموما، منزلت و مکارمت مادر خصوصا مرهون مجد و ماهیت و مجاهدت او است، این اشرف انسانیت و رایحه رحمانیت.
واژه منور "مادر" میوه مرحمت خدای رحیم و کریم است که همیشه و در همه جا باید در اوج طهارت و تعهد از کنه وجود به او سلام نموده و تکریمش کرد.
سلام بر ماهِ منیر، معدن محبت و آفتاب آسمان؛ " مادر".
مادر یعنی اقلیم عشق، سوره ستایش و کجاوه کرامت، همانیکه در هوایش بیقرارم روز و شب، یگانه گوهری که بعد از خدا، داور میدان دوران دانندگی و مانندگی من و تو است که حرکاتمان را هدایت میکند و با مداد معجزه خطاهایمان را خط میزند.
بوی بهشت میدهد دست دعای مادرم
سجده پس از خدا برم برکف پای مادرم
میدانداری که از مرامش هدیه میبارد و صله ارزانی میشود تا آرامش عالم فرزندانش را به ارمغان آورد.
مادر ای پرستوی بهشتی، به افسون کدامین شعر شکوهمند در دام من افتادی و از کدامین دریای دوران طعمه تورم شدی که گر یادم رود عالم، تو از یادم نخواهی رفت؟
تو در سایه کدام ابر بارانزا سبز شده ای که آغوشت جذبههای دنیا را به حاشیه برده است.
به خدا چه گفتهای که چون او خطا میپوشانی و امید میبخشی، عذاب را زائل کرده و امید هبه میکنی.
ای خدای خوبیها؛ برگو که این اعتماد و اتقان خداییت پاداش چه کرداری است.
ای نشانه نشانها؛ چه خورشیدی بر بامت نشسته و چگونه ماهی در آسمانت جاخوش کرده است که جلوه و جا ذبهات عرشههای ابری تارک تاریخ را منور کرده است.
خیال خام من این بود که پنهانت کنم اما
نمیدانم چرا از پشت هر شعرم نمایانی
تو نیاز ثابت منی و نفس پاکت سپهر جانم، در کدام غوغای غربت بیابم تو را ای سحاب سترگ صبر.
گرچه برف زمان، دماوند درونم را سپید و فاجعه فاصلهات خانه دلم را سیاه کرده است، اما اگر سیم صداقتت دست دردمندم را به تنهایی بسپارد، اسیر گرگ گمنامی شده و در وادی ویرانی به دامن تاراج میروم و به قول حضرت حافظ
زلف او دام است و خالش دانه و آن دام و من
بر امید دانهاش افتادهام در دام دوست
مادر ای آفتاب آبادی امیدم؛ غم ویرانی خود را به کدام پیمانه واگذارم و محنت هجر تو را به چه قلهای وصل کنم.
دِنا، یا دماوند، سفید کوه یا مانشت؟ بزار به کنج کدورت و محنت ملالی عادت کنم و پناهنده دشت دوّار دلت گردم تا گرمای گوهرت از تاراج یخ نجاتم دهد.
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجا است
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
مادرم ای انتهای اخلاص؛ عطای عمر، جمال جان و درخت دوام و عِلَم آبروی من، مدیون صداقت تو است و کورپه وجود من مرهون مهر شما و بهراستی که:
مهربان تر ز دل عاشق مادر دل نیست
در دو عالم چون دل صادق مادر دل نیست
طلبیدم دل پاکی که کنم هدیه به او
هرچه گشتم بهخدا لایق مادر دل نیست
مادر ای عصاره فضائل بشریت؛ دنیا از تو اعتبار گرفته و تو نیز مدیون مائده مهر حضرت فاطمه الزهرا(س)، امانتدار تاریخی و طفیل صدیقه طاهره و نام تو همزاد مجاهدان و عارفان عالم که حضرت امام(ره) نمود آن است.
پس به منزلت خویش ببال و بر منقبت خود مفتخر باش که تو نیز چون مقتدایت اسوه دوران خودی و پیشوای انسانیت.
مادر ای اعجاز سترگ عالم خلقت؛ زمین هدیه مهر تو است و آسمان عوض صداقتت، تو همچون خدایت قابل ستایشی و معجزه ملکوت، دُر دریایی و ذخیره زمین، رحمت بخش و راحت رسان، زیرا شاعر گفته است که:
مادران چون گنجهای خفتهاند
رنج دل در زیر گل بنهفتهاند
قلب مادر عرش پاک کبریا است
چشمه جوشان الطاف خداست
آری؛ تو مایه کرامات عالمی و فخر ماندگار آدم، همدم خدایی و همراز رسولان و پیامبر فرزندان خویش، نفرینت عذاب میآورد و دعایت امنیت و عزت میآفریند.
مادران از انبیاء هم برترند
چون رسولان زادگان مادرند
روزت را گرامی میدارم و همه سال خود را به پایت میریزم و عمرم را با غبار برگرفته از اعجازت متبرک میکنم و دخیل خود را بر طوبای تارکت پیوند میدهم تا واسطه اجابتم گردی.
یادت گرامی، نامت جاودان و راهت معطر به گلهای بهشتیای مادرم.
آری؛ چه زیبا گفت حافظ شبرین سخن:
زلف او دام است و خالش دانه و آن دام من
برامید دانه اش افتادهام در دام دوست
نظر شما