حوالی ساعت یک بامداد با کاروان راهیان نور دانشجویان از تبریز به سمت جنوب حرکت میکنیم، این سفر برای زیارت اولیها زایرانی که تجربه اولشان است، طعم خاصی دارد، برای رسیدن به اندیمشک نزدیک به ۱۱ ساعت در راه بودیم، شب اول حرکت به محل اسکان اول رسیدیم و صبح روز دوم به سمت یادمان «شرهانی» حرکت کردیم.
شرهانی در ۶۵ کیلومتری جنوبشرقی شهر دهلران و در فکه شمالی قرار دارد، این منطقه اهمیت بالایی در دوران جنگ داشت و عملیات بزرگی چون محرم در این منطقه انجام شده است، منطقهای که مملو از مین گذاریهای دشمن بعثی بوده است.
عمده شهدای مفقودالاثر در شرهانی یافت شده و پیکر بیش از یکهزار شهید دفاع مقدس در این منطقه شناسایی شده است، در وصف شرهانی همین بس که مظلوم واقع شده است. زیرا منطقهای بسیار مهم و مملو از پیکر شهدای مفقود الاثر است که کمتر کاروان راهیان نوری، راهش به این منطقه میخورد.
اینجا خاکش بوی پیکر پاک تکه تکه شده شهدا را میدهد و چه مظلومیتی بیش از این که چندین بار خاک شرهانی به دست نیروهای بعثی افتاده اما امروز با ایستادگی صاحبان همین پیکرهای تکه تکه شده، ما و تمام مردم کشورمان میتوانند بر روی این خاک رنگین گام بردارند.
رسم راهیان نور، دیدن و گذر کردن تنها نیست لمس از خودگذشتگی های رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس هدف است و پس از توقف کوتاهی که در این منطقه داریم، راهی منطقه بعدی میشویم و در حالی که بخشی از قلب و ذهنمان برای مظلومیت شرهانی جا مانده است، به فتح المبین میرسیم.
اسم فتح المبین را زیاد شنیدهایم، فتح المبین، سرزمین فتوحات بزرگ رزمندگان است و جایی است که معجزهها اتفاق افتاده است. این منطقه، سرزمینی با آب و هوای گرم و شرجی و یک احساس ناب شهدایی در بطن خود گنجانده است و لالههایی که در نقطه به نقطه آن روییده، نشاندهنده هزاران رزمنده خونین کفنی است که روزگارانی در این خاک برای دفاع از ناموس و میهن خود بر فراز تپههای فتح المبین جانشان را تقدیم کردند.
روز دوم راهیان سرزمین نور تمام شد و صبح روز سوم راهی مقصد کانال کمیل شدیم.
کانال کمیل، فضای سنگینی دارد، انسان را در اعماق خود غرق میکند، وقتی که داستان آن را میشنویم، برای مظلومیت آن رزمندگانی که چند روز در کانال کمیل، در محاصره دشمن قرار داشتند و با لبی تشنه به شهادت رسیدند، گریه امان نمیدهد.
این سرزمین، مقتل بسیاری از رزمندگان اسلام و معیار حق و باطل است. این خاک به انسان میگوید که میتوان جنگید و شریف ماند.
کانال کمیل، بخشی از منطقه عمومی فکه است، بنابراین برای بازدید از رملهای فکه با طی مسیری کوتاه به مقصد بعدی میرسیم، حس و حال فکه با آن خاک زیبایش که انسان را وامیدارد تا کفشهای خود را دربیاورد تا بلکه پا روی خون شهدا نگذارد و شاید بتواند پا جای پای شهدا بگذارد، اینجا با کل سفر راهیان نور متفاوت است، گویی در این دشت رمل، اتفاقاتی خارج از این زمان و مکان رخ داده است.
اینجا، انسان رها از هر دنیاست و به معنویت مطلق میرسد، فکه همچون مادری، انسان را به آغوش میکشد، برایش لالایی میخواند و او را غرق در دنیای دیگری میکند اما همچون طفلی که با لالایی خواب به چمش نمی آید غرق در اشک و آه می شویم.
رملهای فکه، مصداق خود معجزه است، مقتل شهید آوینی، سید شهیدان قلم است، وقتی یک نفس عمیق بکشیم، صدای نرم شهید آوینی به همراه نسیم ملایم در گوش انسان میپیچد. آنجا که میگوید« گریه، تجلی آن اشتیاق بی انتهایی است که روح را به دیار جاودانگی و لقای خداوند پیوند میدهد.»
دیگر از فکه گذر میکنیم و به علقمه میرسیم. مقصدی که نیزارهایش صدای لالایی حُزن انگیز مادرانه میدهد. لالایی برای تنهایی که در آب غرق شدند و کسی صدایشان را نشنید. رود اروند از کنار این یادمان میگذرد و چه پیکرهایی که در این آب آرام، نخفتهاند!
این منطقه، محل اجرای عملیات کربلای چهار است. در این عملیات، ابتدا قرار بود تا غواصان از آب عبور کنند و خط دشمن را بشکنند و سپس با ورود سایر نیروها، شهر بندری بصره تصرف شود اما به دلیل لو رفتن اطلاعات این عملیات، تعداد زیادی از نیروهای غواص و رزمنده به شهادت رسیده و تعدادی دیگر نیز پس از اسارت زنده به گور شدند و داغشان برای همیشه در دل مادرانشان ماند.
یادمان بعدی، اروند کنار است. اروندکنار نزدیک علقمه سرزمین غواصان دست بسته شهید است، اروند، نماد مظلومیت حق در مقابل قصاوت قلب باطل است. این نهر، بوی رنگین شهدا میدهد اینجا سرزمین مردان و زنان خدایی است.
این یادمان، دقیقا در مقابل شهر فاو قرار دارد و یاداور عملیات والفجر۸ و یکی از عملیاتهای موفق نیروهای رزمنده در دوران دفاع مقدس است.
شاید روزی، این منطقه مملو از صدای بمباران بود و پیکرهای بسیاری در آن سر بر بالین خاک و آب گذاشتند، اما امروز ما میتوانیم بر فراز رود زیبای اروند که به خلیج همیشگی فارس منتهی میشود، سوار بر شناورهای نیروی دریایی سپاه پاسداران قدم علم کنیم و قدرت و ایستادگی کشورمان را به نمایش بگذاریم.
اینجا نفس های آخر شهدا حس می شود
از اروند که میگذریم، عازم شلمچه میشویم. شلمچه را میتوان کربلای ایران نامید. به راستی که شلمچه، معجزهگاه شهدا و قدمگاه خدا است. اینجا نفسهای آخر شهدا قابل لمس است. این منطقه حدود ۶ سال در اختیار دشمن بعثی بود و در نهایت در عملیات کربلای ۵ به دست رزمندگان اسلام آزاد شد.
خاک این منطقه، نیروی عجیبی دارد. انسان را غرق در خاطراتی که شنیده قرار میدهد. ذره به ذره آن، یادآور صحرای دشت کربلا است. نشان از غرور و ارادتی دارد که حتی مقام معظم رهبری نیز این منطقه را قطعهای از بهشت نامیدهاند. توفیقی میشود تا مهمان مجلس حاج حسین یکتا هم در شلمچه باشیم.
این سفر عبودیت ادامه مییابد و رفته رفته به این سخن شهید چمران بیشتر پی میبریم که «عشق، عاقل میشد و عقل، عاشق...»
سفرهای روز سوم دیگر بس است. ما گنجایش این حجم از احساسات و معنویت را نداریم. روح و روانمان در انس با شهدا غرق شده و باید ساعاتی را نیز با خود خلوت کنیم.
روز چهارم سفر به دیار نور با حرکت به سوی هویزه آغاز میشود. مهد شهید غیور حسین علم الهدی؛ مردی که یک تنه با ایستادگی و از خود گذشتگی خود معجزه کرد. این یادمان اندکی متفاوت از سایر یادمانها است و به قبور تعدادی از شهدای دانشجو و دانش آموز و مادران غیور زینت داده شده است.
وقتی داستان نحوه شهادت و تدفین برخی از شهدای حماسه هویزه در محل شهادت خود را میشنویم، سر تا پا حسرت می شویم کاش ما هم بودیم، بیشتر شهدای مدفون در این یادمان، در عملیات نصر به شهادت رسیده و در همین محل نیز به خاک سپرده شدهاند. رزمندگان دفاع مقدس در این منطقه تا آخرین قطره خون خود ایثار کردند تا از هویزه دفاع کنند.
خاک اینجا، بوی ایستادگی و مردانگی میدهد
کم کم به پایان سفر نزدیک میشویم ولی طلائیه مانده است. طلائیه اصل مطلب است. همچون پیاده روی اربعین، نقطهای پایانی برای راهیان سرزمین نور است. سرزمین شهادت که همچون اربعین، دل را به یاد کربلا میبرد. طلائیه یکی از محورهای عملیات خیبر و بدر است. از سنگینی طلائیه، همین بس که شهیدان مهدی و حمید باکری و شهید ابراهیم همت در این منطقه به شهادت رسیدهاند.
این یادمان داستان عجیبی هم دارد که راوی آن را روایت میکند. عملیات تفحص شهدای این منطقه با ذکر حضرت ابوالفضل(ع) آغاز شده و نام و نام خانوادگی اغلب شهدایی که در آن پیدا شده نیز ابوالفضل و عباس یا ترکیبی از هر ۲ است.
در این نقطه روز چهارم سفر کاروان به اتمام میرسد. نزدیکیهای غروب که میشود از طلاییه دل میکنیم و راهی دیدار بی بی معصومه(س) میشویم. آخر این سفر عبودیت، باید با زیارت همراه شود تا معنی بیشتری پیدا کند.
دل کسانی که در این سفر حضور داشتند، بی تاب بود ولی باید از راهیان نور و یادمانهایش دل میکندند، و همه یکدل در دل می گفتند شهدا شرمنده ایم.
دلهای بی تاب راهیان سرزمین نور در شهر قم و زیارت حرم مطهر حضرت معصومه(س) و سپس مسجد جمکران جلای بیشتری پس از سفر راهیان نور مییابد، اکنون همه با خانم درد دل می کنند و از مظلومیت های شهدا می گویند البته همه می دانند که اکنون شهدا هم نشین اولیا و انبیا هستند و آرزو می کنیم که شهدا شفاعتمان کنند.
سفر به پایان می رسد و تکلیفی بر دوش مان سنگینی میکند.
رنگ و بوی رزمندگان را پیدا کردهایم و باید برگردیم و بار بر زمین مانده شهدا را در حد توان بر دوش بکشیم.
نظر شما