به گزارش ایرنا؛ شهید «سعید هادیمقدم» در زمره خلبانانی بود که از لحظه آغاز جنگ تحمیلی، همواره برای رفتن به مأموریتهای سخت آماده بود، او تا زمان شهادتش بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ ساعت پرواز و چندین مأموریت مهم در کارنامه حرفهای و درخشانش دارد.
شهید هادیمقدم سال ۱۳۳۱ در ملایر متولد شد، کودکی و نوجوانیاش را در همان شهر سپری کرد و سال ۱۳۵۰ در رشته علوم طبیعی دیپلم گرفت و وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد، پس از گذراندن دورههای مقدماتی خلبانی با هواپیمای ملخدار یک موتوره سسنا در پایگاه قلعه مرغی تهران، در سال ۱۳۵۱ برای ادامه تحصیل و تکمیل دوره به تگزاس آمریکا اعزام شد.
او طی دو سال تحصیل و اقامت در آمریکا موفق به دریافت گواهینامه تخصصی زبان پرواز از پایگاه لکلند و پرواز با هواپیمای تی-۴۱ (سسنا) از پایگاه هوایی مدینا و فرودگاه هوندو شد، پس از مدتی به پایگاه کلومبوس، پایگاه هواپیماهای جت در ایالت میسیسیپی آمریکا منتقل شد و گواهینامه پرواز با هواپیمای جت تی-۳۷ و جت مافوق صوت تی-۳۸ را دریافت کرد و با رتبه عالی نشان خلبانی گرفت.
سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و پس از گذراندن دوره آموزش پرواز با هواپیمای جنگنده مافوق صوت اف-۴(فانتوم) در پایگاه هوایی بوشهر و سپس در گردان ۱۱ شکاری پایگاه مهرآباد مشغول به خدمت شد و پس از انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی او از خلبانانی بود که در آزادسازی کردستان از تصرف گروهکهای ضدانقلاب نقش فعال و مؤثر داشت.
سعید گواهینامه تخصصی زبان پرواز از آمریکا داشت
سعید همچنین در حمله بزرگ و پیروزمندانه ۱۴۰ فروند جنگنده به عراق در اول مهر ۱۳۵۹ به عنوان لیدر پروازی حضور داشت، پس از آن در سال ۱۳۶۱ به پایگاه هوایی شهید نوژه همدان منتقل شد و با رتبه استاد خلبانی، رهبری چندین ماموریت برونمرزی مهم و حساس را برعهده گرفت.
از دیگر عملیاتی که شهید هادیمقدم در آن حضور داشت، بمباران خطوط مقدم عراقیها در عملیات ثامنالائمه، فتحالمبین، بیتالمقدس و والفجرها برای پشتیبانی و پیشروی نیروهای سطحی، بمباران مخازن سوخت عراق از جمله پالایشگاهها، تلمبه خانهها، لولههای انتقال نفت و منابع تولید انرژی از جمله منابع موصل، بغداد، کرکوک و ناصریه، بمباران مراکز نفتی مرکزی عراق، از جمله الفتاح موسوم به هدفهای K۱،K۲،K۳ است.
وی در ۳۱ تیرماه ۱۳۶۲ با یک جنگنده اف-۴ راهی مأموریت هوایی Cap یا گشت رزمی هوایی شد که این مأموریت سرنوشت او را رقم زد.
سرهنگ «محمد غلامحسینی» در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «مهمان صخرهها» درباره شهید هادیمقدم روایت میکند: ۲۹ تیر عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران شروع شد، احتمال بمباران شهرها از سوی عراق زیاد بود، زمان مأموریت شهید هادیمقدم ساعت یک بعد از ظهر روز جمعه یعنی ۳۱ تیرماه بود که در این مأموریت بایستی ضمن توجه به منطقه عملیات، پوشش هوایی نماز جمعه شهر کرمانشاه نیز تامین میشد.
شهید هادیمقدم پس از بلند شدن از پایگاه همدان در آسمان شهر کرمانشاه اقدام به گشت هوایی کرد که با اعلام ورود چند هواپیمای عراقی توسط رادار سوباشی به سمت آنها پرواز و در یک درگیری هوایی هواپیمای متجاوز عراقی موفق به انهدام یک فروند از آنها شد که بلافاصله مورد هدف موشک یکی دیگر از هواپیماهای دشمن قرار گرفت و در منطقه جنوب استان آذربایجان غربی(احتمالاً بین مهاباد و پیرانشهر) سقوط و ایشان به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پیکر مطهر سعید سالها دور از زادگاهش دفن بود
ما توانستیم یکی از جنگندهها را نابود کنیم، اما بلافاصله هواپیمای ما مورد اصابت موشک جنگنده دشمن قرار گرفت و همه چیز تیره و تار شد و من از هوش رفتم، بعد از لحظاتی که به هوش آمدم با کابین پر از دود و آتش بسیار زیاد نیمه جلویی هواپیما و هواپیمای در حال سقوط مواجه شدم.
در زمان جنگ ما در بدترین شرایط قرار داشتیم، چراکه فرماندهی از بین رفته بود، در همین شرایط بود که عراق توانست بدون هیچ مانعی وارد دشت خوزستان شود و آن منطقه را به تصرف خود درآورد، اتفاقی که اگر نیروی هوایی در برابر آن نمیایستاد، معلوم نبود چه اتفاقات دیگری رخ دهد.
وقتی در روز جمعه سال ۶۱ نماز جمعه همدان بمباران و خسارات جانی بسیاری به مردم وارد شد، از ما خواستند که با انجام عملیات هوایی امنیت را برای برگزاری نماز جمعه در کرمانشاه فراهم کنیم، مأموریتی که به من و شهید سعید هادیمقدم محول شد.
هنگام پرواز رادار سوباشی ما را از وجود جنگندههای دشمن مطلع کرد، جنگندههایی که با آنان ۷۰ تا ۸۰ مایل فاصله داشتیم، پس از بمباران مقرها و اسکادران نیروی هوایی عراق توسط جمهوری اسلامی ایران که سبب فلج شدن چند ماهه آنها شده بود، ارتش عراق توانسته بود اسکادران هوایی خود را نوسازی کرده و جنگندههای میراژ و میگ ۲۵ را به کار گیرد، هواپیماهایی که به مراتب نسبت به هواپیماهای در اختیار ما برتری داشتند.
شجاعت بالای سعید؛ دشمن را هراسان کرده بود
روز گشتزنی وقتی متوجه وجود دو جنگنده میراژ در آسمان شدیم، تصمیم گرفتیم به آنها حمله کنیم، چرا که شهید هادیمقدم با آن شجاعت فوق العادهاش گفت: اگر ما به آنها حمله نکنیم، آنها حمله کرده و به اهداف خود میرسند.
هر چقدر تلاش کردم با سعید ارتباط برقرار کنم، نشد و متوجه شدم سعید در همان لحظه نخست به شهادت رسیده است، نهایتا مجبور به ایجکت شدم که علاوه بر ترکشی که به دستم خورده بود و صورتم که آسیب جدی دیده بود، بر اثر فشار ایجکت استخوان ترقوهام هم شکست و از شانه ام بیرون زد.
بعد از ایجکت بر اثر فشار هوا و جریان باد و با توجه به موقعیت کوهستانی منطقه بارها به شدت به کوهها و صخرهها برخورد کرد و از ناحیه پا، دنده ها، دست آسیب دیدم و بارها از هوش رفتم تا اینکه سرانجام پس از برخورد شدید با زمین، به اسارت نیروهای کومله دموکرات درآمدم.
پس از ۴۸ ساعت متوجه شدم شهید هادی مقدم به شهادت رسیده است، به یکی از اعضای گروهک کومله گفتم: تو شهید هادیمقدم را دیدی؟ گفت: بله، خودم جسد وی را از صندلی جدا کرده و غسل و کفن کردم و به خاک سپردم و برای اینکه مزارش مشخص باشد با چند سنگ و باقی مانده هواپیما نشانهگذاریاش کردم.
پس از آزادی و بازگشت به وطن با ارائه گزارشی به بازرسی نیروی هوایی موضوع را به آنها اعلام کردم، پس از اتمام جنگ در سال ۶۸ و پاکسازی منطقه، توانستیم پیکر شهید هادیمقدم را به وطن بازگردانده و در ملایر زادگاه وی به خاک بسپاریم.
جز یک استخوان فک، چیزی از سعید باقی نمانده بود
سرهنگ غلامحسینی میگوید: شهید سعید هادیمقدم از جمله قهرمانان و کسانی است که دلش برای کشور و ملت میسوخت، فردی که حس نوعدوستی وی بینظیر بود، او علاقه خاصی به خانوادهاش داشت و میتوان وی را اسوه عشق به خانواده، وطن و نیروی هوایی معرفی کرد.
خلبان کابین عقب سرهنگ خلبان محمد غلامحسینی توسط نیروهای ضد انقلاب حزب دمکرات اسیر و پیکر شهید هادیمقدم در همان منطقه به خاک سپرده شده است و در نهایت در سال ۱۳۷۱ پیکر ایشان به زادگاهش منتقل و طی مراسمی به خاک سپرده شد.
همسر شهید هادیمقدم دو فرزند خود را بدون پشتوانه مالی بزرگ کرد و تا هشت سال در انتظار بازگشت همسرش بود، تا اینکه سال ۱۳۷۱ سپاه پاسداران که منطقه را از حزب دموکرات پاکسازی کرد، قطعاً برای سعید اعلام شهادت کرد و یکروز به اتفاق خانواده او به منطقه رفتند و پیکر سعید را که دیگر چیزی از آن نمانده بود، به ملایر منتقل کردند.
او را کنار لاشه هواپیمایش دفن کرده بودند، از پیکر نازنینش، جز یکلنگه جوراب و تکهای استخوان فک چیزی نمانده بود، اما هیچ نشانهای دال بر اینکه آن استخوان متعلق به سعید است، وجود نداشت، فقط از شواهد مردم محلی و گواهی خلبان غلامحسینی میشد حدس زد آن استخوان متعلق به اوست.
شهید خلبان «سعید هادیمقدم» سال ۱۳۹۷ بهعنوان شهید شاخص ارتش استان همدان معرفی شد.
نظر شما