جنگی که برای اسرائیل تمام نمی‌شود اما به «ایده اسرائیل» پایان می‌دهد
صهیونیست‌هایی در بندر حیفا که در روزهای ابتدایی جنگ غزه، مشغول ترک سرزمین های اشغالی به مقصد قبرس هستند. عکس از رویترز

تهران- ایرنا- جنگ غزه به جنگ اراده‌ها تبدیل شده است و نتانیاهو از تغییر نظم منطقه‌ای و نظم جدید اسرائیلی صحبت می‌کند؛ او خوب می داند که اراده مقاومت در جنگ فرسایشی اخیر می‌تواند کار را به ضربه نهایی برساند و حماس این مسیر پُر پیچ و خم را طی نکرده که شکست بخورد. اما چرا ۷ اکتبر منطقی‌ترین راه ممکن برای فلسطینی‌ها بود؟

به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، یکسال طوفانی گذشت. از صبح روزی که گردان‌های عزالدین القسام در یک غافلگیری بی‌سابقه وارد مناطقی از اراضی اشغالی شدند تا امروز شاید کمتر کسی باور می‌کرد که این عملیات رقم زننده یک معادله جدید در منطقه باشد.

اکتبر برای اسرائیلی‌ها، ماهی سرشار از احساسات متناقض بوده است، تجربه شادی و ترس توامان. اکتبر همانطور که ماه شادی و عید است، اما از دهه ۷۰ میلادی به بعد به ایامی تبدیل شد که انگار خود را باید برای یک شوک بزرگ و تلخ آماده کنند. صهیونیست‌ها شاید بعد از جنگ یوم کیپور باورشان شد که شکست ناپذیرند و هیچ واحد سیاسی در منطقه‌ای که مرزهای آن با خطوط سایکس-پیکو به هم دوخته شده بود دیگر توان رویارویی با آنها را ندارد. ۷ اکتبر سال ۲۰۲۳ اما اشغالگران را به ۵۰ سال قبل پرتاب کرد. حالا یکسال از عملیات طوفان الاقصی می گذرد و اسرائیل را وارد اولین جنگی در تاریخ خود کرده که تعداد روزهایش از ۳۶۵ هم فراتر می‌رود. بزرگترین کابوس برای موجودیتی که بنیان هایش بر روی پیروزی‌های برق آسا گذاشته است و هر فرسایشی، بقایش را به خطر می اندازد.

چرا ۷ اکتبر؟ چرا جنگ غزه به جنگ اراده‌ها تبدیل شده است و نخست وزیر رژیم صهیونیستی از تغییر نظم منطقه ای و نظم جدید اسرائیلی صحبت می کند؟ نتانیاهو خوب می داند که اراده مقاومت در جنگ فرسایشی اخیر می تواند کار را به ضربه نهایی برساند و حماس این مسیر پر و پیچ و خم را طی نکرده که شکست بخورد. چرا ۷ اکتبر منطقی‌ترین راه ممکن برای فلسطینی‌ها بود؟ شبکه الجزیره گزارشی در خصوص همه این پرسش ها منتشر کرده که بخش هایی از آن در ادامه می‌آید.

هنگام طراحی و اجرای عملیات در فکر سنوار چه می‌گذشت؟

یک سال پس از جنگ غزه، هنوز سؤالات زیادی پرسیده می شود. چه چیزی در ذهن یحیی السنوار، محمد ضیف، مروان عیسی و دیگران در هنگام انجام آخرین اقدامات برای آغاز عملیات «طوفان الاقصی» گذشت؟ آیا آنها از تحول عمده‌ای که این عملیات بر مفهوم اقدام مقاومت فلسطین به جا می‌گذارد آگاه بودند؟ یا انتظار داشتند که این عملیات با توجه به تئوری امنیت ملی اسرائیل و جزئیات زندگی سیاسی، شکافی در داخل اسرائیل ایجاد کند؟ آیا آنها تصور می‌کردند که تغییر عمده‌ای در روحیه عمومی بشردوستانه در سراسر جهان در مورد مسئله فلسطین و راه های حمایت از آن رخ می‌دهد؟

با گذشت یک سال از آغاز عملیات نظامی، یقین وجود دارد که ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به دلیل بازتاب‌های فراوانی که داشت، به یکی از مهمترین روزهای تعیین کننده در ربع اول قرن بیست و یکم تبدیل شده است.

عملیات «طوفان الاقصی» نشان‌دهنده تحولی بزرگ در عملکرد جمعی مقاومت فلسطین بود، زیرا گردان‌های القسام موفق شدند یک پیشرفت عظیم در تلاش‌های اطلاعاتی، امنیتی و نظامی ایجاد کنند. در تمامی رویارویی های قبلی، کار مقاومت به دفع و مقابله با حملات اسرائیل و تلاش برای کاهش خسارات جانی و مادی ناشی از آن محدود بود. مقاومت فلسطین در ۷‌اکتبر گام بزرگی در جهت اتخاذ ابتکار عمل، تعیین ساعت صفر و توانایی انجام عملیات هماهنگ زمینی، هوایی و دریایی، در بزرگترین حمله مقاومت فلسطین علیه نیروهای اسرائیلی در امتداد این منطقه برداشت.

از «ضربه و گریز» تا «عملیات بزرگ»

مفهوم غالب اقدام مقاومت قبل از «طوفان الاقصی» مبتنی بر نظریه «ضربه و گریز» بود، اما آنچه در ۷ اکتبر شاهد بودیم، اقدام نظامی سازمان یافته، تصرف موقت زمین و حملات پی درپی بود که دشمن را فلج کرد. حتی گردان‌های القسام انتظار این توانایی‌ها که واکنش به آن را برای چند ساعت ناپدید کرد را نداشتند. برای مبارزان فلسطینی اینکه به این راحتی میدان‌های جنگ در اطراف غزه را درکنترل بگیرند، غافلگیرکننده بود.

همانطور که محمد ضیف، فرمانده گردان‌های القسام در سخنرانی ضبط شده خود که بلافاصله پس از شروع عملیات پخش شد، اعلام کرد که مقاومت در مدت کوتاهی توانسته حدود ۵۰۰۰ موشک و راکت به سرزمین‌های اشغالی شلیک کند. این عملیات همچنین پس از چند ساعت منجر به کشته شدن صدها اسرائیلی، دستگیری بیش از ۲۰۰ نفر، بسته شدن فرودگاه های محلی و لغو پروازهای فرودگاه بن‌گوریون در تل‌آویو شد. مهمتر از همه، مقاومت در صحنه‌های بی‌سابقه‌ای که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، موفق شد مقر لشکر غزه را کنترل کند و ۳ شهرک در نوار غزه را تصرف کند.

این پیشرفت عملکرد در حوزه میدان برای مقاومت در غزه، نقطه عطف مهمی در کار آنهاست، با توجه به اینکه علیرغم ضربات زیادی که اسرائیل در جریان جنگ غزه به حماس وارد کرد ولی همچنان توانایی مقابله و درگیری و وارد کردن خسارات جانی و مادی آشکار به صفوف دشمن را دارد. بنابراین، این تحول بزرگ در کار مقاومت که از «طوفان الاقصی» به جا مانده، حکایت از مراحل پیشرفته‌تری در رویکرد و عملکرد مقاومت دارد و این همان چیزی است که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل به آن پی برده و خواستار نابودی کامل «محور مقاومت از غزه تا کرانه باختری و لبنان» است. زیرا آنها می‌دانند معادله این بار تغییر کرده و هر بار باید منتظر حادثه ای دیگر باشند.

طوفان در سرزمین‌های اشغالی

بنظر می‌آید آنچه پس از «طوفان الاقصی» دستخوش تغییر شده، فضای داخلی رژیم صهیونیستی است. آثاری که عملیات مقاومت در فلسطین اشغالی برجای گذاشته است دیگر مانند قبل نیست. بارزترین جلوه اش این بود که هزاران اسرائیلی متقاعد شدند که دیگر آن اراضی اشغالی سرزمین امنی نیست. در صورتی که بنیانگذاران اولیه رژیم صهیونیستی به آنها وعده داده بودندکه به بهترین مکان روی زمین مهاجرت خواهند کرد و بهترین سرزمین را برای آنها می‌سازند.

در نوامبر ۲۰۲۳، خوان کول، پروفسور آمریکایی تاریخ که متخصص در امور خاورمیانه و سردبیر وب سایت "Informed Comment" مرتبط با امور خارجی است، مقاله ای جسورانه نوشت که در آن به پیشنهاد بحث برانگیز ارائه شده توسط دو قانونگذار در رژیم اشغالگر اسرائیل پرداخت که بیان کردند هر کشوری در جهان ۱۰۰۰۰ پناهنده فلسطینی از غزه را دریافت کند و این باریکه خالی از سکنه شود.

خوان تصمیم گرفت در مقاله خود این متغییر اسرائیلی ها را تغییر دهد و تأکید کرد که این ساکنان اسرائیل(اراضی اشغالی) هستند که در واقع به چنین پیشنهادهایی نیاز دارند، زیرا نظرسنجی‌های کمی قبل از طوفان الاقصی نشان می‌دهد که یک سوم اسرائیلی‌ها واقعاً می‌خواستند مهاجرت کنند. همچنین آمارها نشان می دهد که نیمی از نسل کنونی شهروندان اسرائیلی ساکن خارج از کشور، قصد بازگشت مجدد به کشور اشغالگر را ندارند.

مقاله خوان کول حاکی از آن است که پس از عملیات طوفان الاقصی، تعداد افرادی که دارای تابعیت اسرائیلی که مایل به فرار از کشور اشغال شده فلسطین هستند، افزایش یافته است.

از سوی دیگر اداره جمعیت و مهاجرت رژیم صهیونیستی آماری را منتشر کرد که در آن نشان می‌دهد ۴۷۰ هزار اسرائیلی پس از آغاز عملیات طوفان الاقصی مهاجرت کرده و دیگر معلوم نیست به اراضی اشغالی برگردند.

آمارهای اولیه همچنین نشان می‌دهد که تعداد مهاجران به سرزمین‌های اشغالی در اولین ماه پس از اکتبر ۲۰۲۳ نسبت به ابتدای سال قبل ۵۰ درصد کاهش یافته است، سپس این تعداد در نوامبر همان سال، ۷۰ درصد کاهش یافته است. تایمز اسرائیل گزارش می دهد تا ژوئن ۲۰۲۴، نیم میلیون اسرائیلی در شش ماه اول جنگ غزه اراضی اشغالی را ترک کرده و برنگشته اند و معلوم نیست که این تصمیم موقتی بوده است.

تعداد اسراییلی‌هایی که در ماه اول طوفان الاقصی از کشور اشغالگر مهاجرت کرده‌اند، نگران‌کننده است، زیرا داده‌های سازمان آمار اسرائیل تأیید می‌کند که این افراد در مقایسه با مدت مشابه در سال ۲۰۲۲، ۲۸۵ درصد بیشتر بوده‌اند.

گزارشی که در ژوئیه گذشته توسط «موسسه سیاست صهیونیست» منتشر شد، تأیید کرد که یک چهارم جمعیت رژیم صهیونیستی به محض فرصت از اراضی اشغالی مهاجرت می کنند. به نوشته روزنامه «جروزالم پست»، این آمار نشان دهنده کاهش اعتماد شهروندان به رهبری ارتش اشغالگر است.

احیای آرمان فلسطین

قبل از عملیات «طوفان الاقصی»، آرمان فلسطین در سطح عربی، منطقه‌ای و بین‌المللی به وضعیت «مرگ بالینی» رسیده بود. منطقه در حال آماده شدن برای حل و فصل گسترده میان اعراب و اسرائیل(عادی سازی بزرگ) بود که در آن سایر کشورهای مهم منطقه به فهرست کشورهایی که عادی سازی را اعلام کردند، بپیوندند. در ترکیه، اقداماتی برای بازگرداندن روابط بین آنکارا و تل آویو پس از یک دهه اختلافات شدید، صورت گرفت.

در مارس ۲۰۲۲، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، همتای اسرائیلی خود، اسحاق هرتزوگ، را در کاخ ریاست جمهوری در آنکارا پذیرفت و سپس با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در حاشیه نشست های مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر ۲۰۲۳ ملاقات کرد و قرار شد که نتانیاهو سپس به ترکیه سفر خواهد کند.

اما «طوفان الاقصی» چرخ عادی سازی را متوقف کرد و پس از قفل شدن مسئله، آرمان فلسطین را با قدرت به منصه ظهور رساند. در سطح جهانی، روایت اسرائیل درباره اتفاقات هفت اکتبر، پس از آن که جهان حقیقت را در مورد خشونت شدید اسرائیل در کشتار غیرنظامیان در نوار غزه مشاهده کرد، به سرعت فروپاشید.

جنایت‌های اسرائیل در نوار غزه منجر به تظاهرات گسترده در اروپا، آمریکا، کشورهای آمریکای لاتین و سایر نقاط جهان شد. رد تجاوز اسرائیل و حمایت از حق فلسطین برای ایجاد کشور مستقل مهمترین خواسته تظاهرکنندگان بود. همچنین روند دیپلماتیک برای حق عضویت فلسطین در سازمان ملل به شدت تندتر شد. اکنون فلسطین به عنوان عضو اصلی در مجمع عمومی سازمان ملل حضور دارد و اگر وتوهای آمریکا در شورای امنیت نبود، فلسطین به رسمیت کامل شناخته می‌شد.

در سطح دیپلماتیک، کشورهای اروپایی مانند ایرلند، اسپانیا و نروژ کشور فلسطین را به رسمیت شناختند، پس ازآنکه کلمبیا از قطع روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل خبر داد. در سازمان ملل، مجمع عمومی در ماه مه گذشته با اکثریت قاطع با حمایت از تلاش‌های فلسطین برای عضویت کامل در سازمان ملل موافقت کرد.

همه این تحولات به نفع آرمان فلسطین پس از طوفان‌الاقصی بود که حق مردم فلسطین برای مقاومت در برابر اشغالگری را یادآور می شد. همچنین دیوان بین‌المللی دادگستری پرونده‌ای را درخصوص جنایت جنگی در نوار غزه به جریان انداخت و نتانیاهو و گالانت در انتظار صدور حکم جلب هستند.

مجموع این موارد نکاتی را درخصوص «هزینه-فایده» عملیات طوفان الاقصی نشان می دهد:

۱-مردم فلسطین چاره ای جز عملیات واکنشی و تهاجمی نداشتند، زیرا قدس در خطر اشغال به عنوان پایتخت دائمی اسرائیل بود. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای غربی به ویژه آمریکا روند معامله قرن یا طرح ابراهیم برای خالص‌سازی مسجدالاقصی و قدس شریف را در پیش گرفتند و اگر عملیات طوفان الاقصی نبود شاید قدسی نمی‌ماند. هفت اکتبر دلایل، زمینه و خواست فلسطینی را داشت. در آن روز مردم فلسطین نه با یک «انتخاب» که در برابر یک «اضطرار» قرار داشتند. موضوع فلسطین در حال حذف شدن از صحنه روزگار بود و مردم فلسطین در غزه و کرانه باختری کم کم داشتند زندانیان فراموش شده تاریخ لقب می گرفتند: جدال بر سر مرگ و زندگی بود.

۲- در عرصه عادی سازی منطقه‌ای عربستان و اسرائیل به مرزهای رسمی شدن روابط رسیده بودند. همانطور که امارات و بحرین رسیدند. «قضیه فلسطین» برای همیشه به عنوان پیکری بی‌جان تلقی می‌شد که در مرور زمان کاملا به محاق می رفت. نشریه آتلانتیک اخیرا در گزارشی به مناسبت سالگرد هفت اکتبر نوشته است: ۶ اکتبر ۲۰۲۳، یعنی ۲۴ ساعت قبل از عملیات طوفان الاقصی، برت مک گورک، هماهنگ‌کننده کاخ سفید در امور خاورمیانه و شمال آفریقا، در دفتر خود با گروهی از دیپلمات‌های سعودی دیدار می‌کرد و طرحی را برای تشکیل کشور فلسطین طراحی می‌کرد. این نقطه مرکزی یک معامله بزرگ بود: در ازای تشکیل کشور فلسطین، عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل عادی خواهد کرد. در لحظه ای که اسرائیل در سطح بین المللی منزوی می شد، ملتی که خود را رهبر جهان اسلام می دانست، آن را پذیرفت.

آتلانتیک در همین گزارش خود آورده است که محمد بن‌سلمان ولیعهد عربستان سعودی سه ماه پس از طوفان الاقصی در دیدار با آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا که به ریاض سفر کرده بود، با وزیر خارجه آمریکا درباره مشکلاتی که جنگ غزه در مسیر عادی‌سازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی ایجاد کرده می گوید: «آیا من به شخصه به مسئله فلسطین اهمیت می‌دهم؟ خیر، اما مردم من اهمیت می‌دهند، پس من باید مطمئن شوم که این (توافق) معنادار است.». طبق این گزارش ولیعهد سعودی در دیدار با بلینکن گفت که برای رسیدن به توافق با اسرائیل باید شرایط غزه آرام باشد.

ولیعهد ۳۸ ساله سعودی در ادامه گفت: «هفتاد درصد مردم من جوان‌تر از من هستند. بیشترشان اطلاعی درباره مسئله فلسطین نداشتند. پس آن‌ها برای اولین بار از طریق این درگیری با آن آشنا می‌شوند. این یک مشکل بزرگ است.» مقامات سعودی البته بیان چنین اظهاراتی توسط بن‌سلمان را انکار کردند.

۳- مقاومت فلسطینی توانست با این عملیات تنها جریانی بعد از حزب الله لبنان باشد که بار دیگر شکست ناپذیری اسرائیل را در منازعه عربی-اسرائیلی به نمایش بگذارد. بنابراین باید این درس را از طوفان الاقصی دریافت کرد که هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد تا مردم فلسطین به اراده خود برای تغییر وضعیت سرزمین فلسطینی اشغال شده عمل نکنند؛ نه جامعه جهانی نه اعراب و نه پروسه سازش و مذاکره تغییری در زندگی آنها ایجاد نکرده و نخواهد کرد. با این همه، روشن ترین پیام هفت اکتبر این بود که تنها معادله‌ای که واقعیات روی زمین در یک منطقه آشوبناک را تغییر می دهد فقط مقاومت است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha