به گزارش ایرنا، چه قبل از شهادت سردار دلها و چه بعد از شهادت وی، مزار شهید مغفوری در گلزار شهدای کرمان همواره میعادگاه تجمع و حضور افرادی بوده است که برای زیارت مزارش به آنجا میروند و عموما هم نسبت خانوادگی با وی ندارند؛ خیلیها به علت شناخت از سبک زندگی و کرامات این شهید بر سر مزارش حاضر میشوند تا آنجا خلوت کنند و با خدایشان رازونیاز؛ حتی برخی خانمها که چندان هم به حجاب کامل مقید نیستند، بین آنان که برای واسطه کردن این شهید در گرفتن حاجتشان به این مکان مقدس میروند زیاد دیده میشوند.
درواقع وقتی گذرت به ردیف همسان و منظم قبور شهدای گلزار شهدای کرمان میرسد و شلوغی افراد حاضر بر سر مزار شهید مغفوری را میبینی، در دلت، به حال پدر و مادر این شهید غبطه میخوری که چه کردند و چه انسانی را پرورش دادند که سالها پس از آسمانی شدنش هم، همچنان مزارش میعادگاه جوانان، زنان، دختران و مردانی است که خیلی ها نسبت خانوادگی هم با وی ندارند.
اما این شهید کیست که بعد از شهادت، همانند شهید سلیمانی اینچنین خواهان و زائر دارد؟ صرفنظر از همه ویژگیهای شخصیتی وی که چندین کتاب تاکنون درباره آنها نوشته شده، وی مسئولیت روابط عمومی و تبلیغات لشکر ثارالله و نیز سپاه ثارالله در استان کرمان را نیز چه در زمان دفاع مقدس یا قبل از آن برعهده داشته است.
سازمان بسیج رسانه کشور نیز سال ۱۴۰۲ شهید مغفوری را به عنوان شهید شاخص رسانه کشور معرفی کرد و امسال رهواره یا یادوارهای به یاد وی با هدف معرفی بیشتر این شهید به همت سازمان بسیج رسانه سپاه ثارالله کرمان تدارک دیده شد که پس از یک وقفه، فردا(پنجشنبه) بعد از نماز مغرب و عشا در محل حسینیه ثارالله شهر کرمان، برگزیدگان آن معرفی خواهند شد.
فراخوان این یادواره بر محور کتاب به رنگ خدا، شمایی از خاطرات همسر شهید بوده است که مراسم پایانی آن با وقفهای چند ماهه برگزار می شود.
به این مناسبت، از آنجا که کمتر از ایفای نقش شهید مغفوری در انجام امور فرهنگی و اطلاع رسانی گفته شده، و باتوجه به مسئولیتهای این شهید در دوران حیاتش در زمینه روابط عمومی و تبلیغات، ایرنا استان کرمان بهدنبال مصاحبه و کسب اطلاعات بیشتر از چگونگی و مدلهای کاری وی در عرصه ارتباطات بود که با چند نفر گفت وگو کرد و ماحصل آنها نیز تقدیم می شود.
از جمله افرادی که کار شهید مغفوری در عرصه های مختلف از جمله روابط عمومی و تبلیغات را چه در دوران دفاع مقدس و چه قبل از آن درک یا با وی همکاری کرده، مهدی صدفی، رزمنده دوران دفاع مقدس و بازنشسته سپاه است که از یاران و دوستان نزدیک شهید حاج قاسم سلیمانی نیز به شمار می رود.
صدفی که در گذشته مسئولیت روابط عمومی و تبلیغات لشکر ثارالله کرمان را نیز عهده دار بوده و با فاصله یک دور مدیریت، بعد از شهید مغفوری در این جایگاه کار کرده، هم خاطراتی را به طور مصداقی از شهید مغفوری نقل می کند و هم به بیان برخی مختصات الگوی کاری این شهید در عرصه رسانه و روابط عمومی می پردازد که برای خیلی ها جالب خواهد بود؛ و شاید یکی از عناصر مهم اثربخشی فعالیت های آنان در دوران جنگ نیز در مسیر همین رهگذر بوده است.
شهیدانی که هنوز پیشرو هستند
نکته قابل تامل اینکه وقتی از تکنیکها و شیوه های کاری این شهید در عرصه روابط عمومی بیشتر مطلع می شویم، فاصله آنچه که باید این روزها باشد، آن هم، اینک و چندین سال بعد از جنگ، با آنچه که اکنون با آن مواجهیم را در برخی بخش ها متوجه می شویم و پاسخ برخی پرسش ها را شاید در گذر این خاطرات بگیریم که به طور مثال، چرا مثل گذشته نمیتوانیم مخاطبان را اقناع کنیم.
صدفی معتقد است: شهید مغفوری صرفنظر از ارتباطات وسیعی که با همه اقشار داشت، صداقتش در کار و نیز توجه به سایر تکنیکهای فنی، مهمتر از همه چیز، در همه کارهایش خدا را ناظر خود می دید و به همین علت، تمامی فعالیتهایش در هر بخشی متمایز بود که وی را صاحب کراماتی کرد و حالا نیز مزارش به حلقه عاشقانه اقشار مختلف مردم تبدیل شده است.
واقع گرایی، بدون غلو
وی تاکید دارد که شهید مغفوری در کار روابط عمومی، مدیری واقعگرا بود و به هیچ عنوان در خدمت تبلیغ مدیرش نبود؛ در بیان اقدامات هیچگاه غلو نداشت و واقعیتها را بیان میکرد، حتی اگر به نظر میرسید که آن کار بهمصلحت نیست؛ ضمن اینکه حلقه واسط بین مردم و رزمندگان با مدیران و فرماندهان را در کارش بهخوبی و عملیاتی پیاده می کرد.
مصاحبه با سرهنگ صدفی در ظهر یک روز بهاری در حسینیه ثارالله شهر کرمان انجام شد؛ حسینیهای که میعادگاه بسیاری از مناسبت ها و حضور اقشار مختلف مردمی در سال های اخیر بوده و هست. در یکی از اتاق های طبقه بالای حسینیه در حضور سرهنگ صدفی که مسئولیت امور فرهنگی بیت الزهرا(موقوفه شهید سلیمانی)، همچنین مدیریت اجرایی حسینیه ثارالله را برعهده دارد، عجله داریم زودتر به موضوع مصاحبه برسیم تا به وقت نماز تلاقی نکنیم.
وی پیشتر در مسئولیت های مختلفی از جمله اداره کل روابط عمومی استانداری کرمان، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، ستاد برگزاری نماز جمعه و دیگر عرصه ها نیز در استان تجربه و سابقه فعالیت داشته است.
برای شروع از مدل های کاری شهید مغفوری در روابط عمومی می پرسم که می گوید: حرف درباره شهید مغفوری از جهات مختلف خیلی زیاد است، از عبودیت و بندگی شهید تا دیگر ویژگیها. شخصیت هایی مثل شهید مغفوری بنده دنیا، مال و جایگاه نبودند، بنده خدا بودند و خدا را همیشه شاهد و ناظر خود می دیدند که اینگونه به این درجات رسیدند. شهید مغفوری که هروقت می خواست با کسی صحبت کند، همواره آنان را «مومن» خطاب می کرد، تاکید داشت که اگر خودمان را همیشه در محضر خدا بدانیم و ببینیم، همه چیز حل میشود.
ایرنا: از ویژگیهای کاری شهید در عرصه روابط عمومی چیزی به خاطر دارید؟
یک ویژگی اساسی و اصلی شهید مغفوری این بود که اهل تعامل و ارتباط به معنای واقعی کلمه بود؛ البته این ویژگی نه تنها برای افراد عادی و مدیران، بهویژه اهالی رسانه و روابط عمومی نیاز است؛ وی بهشدت اهل تعامل با همه افراد از مردم کوچهبازار گرفته تا اصناف، مدیران و دانشگاهیان بود که خودِ همین ارتباط، بسیاری مواقع باعث حل مشکلات ما در تامین نیازها در طول جنگ می شد؛ از طرفی امین مردم بود. البته داشتن چنین ویژگیهایی پیشنیازهایی دارد و آن هم اینکه فرد برای خدا کار کند.
فردی که میخواهد در بعد رسانه و روابط عمومی یا ارتباطات کار کند، باید این ویژگی داشته باشد که هر لحظه خود را در محضر خدا ببیند وگرنه قلمی که می نویسد و حرفی که می زند اگر برای خدا نباشد، گاه شاید از بمب اتم هم خطرناکتر باشد.
ایرنا: شما چطور با شهید آشنا شدید؟
از سال ۶۱ با شهید مغفوری آشنا شدم، شیوه آشناییام نیز همانند آشنایی با شهید سلیمانی بود که بعد از مداحی در مراسمی در همان زمان، با آنان همکلام و آشنا شدم. از سال ۶۰ به طور افتخاری و از سال ۶۱ به صورت رسمی وارد سپاه شدم و در جیرفت فعالیت داشتم. البته از سال ۶۰ با سیستم تبلیغات و روابط عمومی ارتباط پیدا کرده بودم؛ قبل از آن هم البته تجربه داشتم، یعنی سال ۵۹ که سال آخر دبیرستان بودم در حوزه تبلیغات و روابط عمومی با بچه های بسیجی که در پایگاه ها بودند کار می کردم تا اینکه وارد سپاه شدم.
شهید مغفوری متولد ۱۳۳۵ بود که اواخر سال ۵۸ پاسدار شد و در سال های اولیه ورود به سپاه، به کار تبلیغات و روابط عمومی در زرند یا کرمان می پرداخت. مقطعی البته همان اوایل به کردستان رفت و مامور شد که دوباره به کرمان برگشت.
سال ۶۱ از جیرفت برای اعزام به جبهه(مرتبه دوم اعزام) به کرمان آمده بودم که در مرکز ستاد منطقه ۶ سپاه(مدیریت سپاه چند استان جنوب شرق واقع در چهارراه شفای کنونی شهر کرمان) چون مداح بودم و اینک نیز مسئولیت مجمع مداحان استان را نیز برعهده دارم، در مراسم صبحگاه مداحی کردم و بعد از مداحی، شهید به سراغم آمد، همکلام و آشنا شدیم.
آراستگی در عین سادگی
اینجا خاطره ای از شهید بگویم که نشان از ویژگی خاص وی داشت که در کار ر وابط عمومی و رسانه نیز بسیار مهم است. شهید در هر شرایطی به ظاهر و آراستگی خودش می رسید و تمیز بود، نه که دنبال اشرافیگرفی باشد، لباس ساده و تمیز داشت و از بس آنها را شسته بود، به زردی و بوری کشیده شده بود اما همیشه تمیز و اطوکشیده با کفش های واکس زده در همه جا حاضر می شد.
آن روز، بعد از مراسم صبحگاه و اتمام مداحی، همه پراکنده شدند ولی شهید مغفوری آمد به سراغ من؛ مشابه همان زمان که در جبهه، موقع آشنایی من با حاج قاسم، وی پیش آمد. شهید مغفوری وقتی آمد ابتدا مرا تشویق کرد و گفت: بسیار خوب خواندی، بچه کجا هستی، کجا می خواهی بروی؛ از این دست سئوالات می پرسید تا اینکه دستی به سر و صورت من و اُورکت خاکی من کشید، شروع به تمیز کردن لباس هایم کرد و محترمانه با یک لبخند مناسب روی لب گفت: خوب خواندی، اما چون مداح هم هستی و پاسدار باید منظم باشد، کمی به سر و روی خودت هم برس.
ایرنا: شما ناراحت نشدید؟
نه، نه تنها ناراحت نشدم، چون طوری لطیف گفت و ابتدا از مداحی من تعریف کرد، بلکه خوشحال هم شدم که فردی اینطوری مرا پند داد.
ایرنا: آیا مستقیم باهم کار کردید؟
در یک واحد نه، اما ارتباط کاری مستقیم با هم داشتیم، من تبلیغات و روابط عمومی بودم وی مسئول بسیج استان یا در لشکر هم که مسئولیت تبلیغات را داشتم، ارتباط مستمر داشتیم تا اینکه در کربلای ۴ شهید شد.
عنصر مردم داری
شهید مغفوری ارتباط عمومی بسیار بالایی با اقشار مختلف داشت و با آنان بسیار صمیمی بود که همین مساله در مدیریتش بسیار تاثیرگذار بود. امروز می گویند، مردمدار.
از یک طرف در کارش مدام خدا را در همه کارها می دید و از طرفی مردمدار بود و اهل ارتباط با همه افراد.
ایرنا: خب دیگر چه ویژگی هایی داشت؟
شهید مغفوری در عنصر صحت در روابط عمومی هیچگاه هیچ واقعیتی را تغییر نمی داد و فدا نمی کرد؛ حقیقت و واقعیت را بخاطر دنیاطلبی تغییر نمی داد و اینطور نبود که در کار روابط عمومی زدوبند کند.
اگر به مسالهای می خوردیم که آسیب به مردم یا مصلحتهای دیگر برای آن متصور بود، مدام تاکید می کرد که واقعیت ها را بگویید اما در کنار آن، راه حل هم بدهید.
روابط عمومیای نبود که تنها منعکس کننده خوبی ها باشد یا برعکس، فقط نکات منفی و ناامیدکننده که خدشه به جامعه وارد می کند را انعکاس دهد.
ایرنا: اگر ایشان الان بودند، در همین کار اطلاع رسانی، چطوری عمل می کردند؟
اگر الان بودند شک نکنید یک روابط عمومی واقع گرا بود. در تحلیل ها و نظراتش رضایت خدا را در نظر می گرفت نه رضایت مدیرش را.
ایرنا: بالاخره ذیل مدیر باید کار می کرد
بله، اما مدیر یک قالب و چارچوب برایش تعریف می کرد و ماموریت ها را می گفت، بعد شهید در آن چارچوب، کارهایش را منطبق با اصولش انجام می دهد و از اصولش عدول نمی کرد.
البته شهید مغفوری استعداد و ظرفیت این کار مهم و خطیر روابط عمومی را داشت و به وی اعتماد داشتند که کار را به او می سپردند؛ وی اگر نیاز می شد، برای انجام کاری که فکر می کرد صحیح است، حتما مدیرش را هم برای انجام درست کار، اقناع می کرد و صحبت ها و استدلال هایش را می پذیرفتند.
شجاعت بیان مشکلات
اما نکته مهم این بود که ایشان شجاعت لازم را داشت که مسائل را به شکل درست حل کند یا مشکلات را شجاعانه بگوید و طرح کند. وی طوری عمل می کرد که در خروجی کار، همه می پذیرفتد کار درست انجام شده است.
من اینجا البته قصد مقایسه ندارم و از کسی هم نام نمی برم، اما الان برخی روابط عمومی ها در بعضی دستگاه ها داریم که مدیر آن هر خطایی انجام دهد، می آید همان را تابلو برجسته می کند در خوبی ها و ارزش ها؛ یعنی عکس آن عمل می کند.
ایرنا: می توانید مثال بزنید از این نوع کارهای شهید؟
بله، یادم می آید هیچگاه نبود که وقتی مشکلی را می دید مطرح نکند، به طور مثال در مجموعه در بحث اعزام ها، گاهی به مشکلاتی می خوردیم؛ مثلا اگر ایاب و ذهاب رزمندگان مشکل داشت، شفاف می گفت چرا باید رزمنده ما با کامیون از اینجا به اهواز برود؟ و اینها را در جلسات جلو همه فرماندهان ارشد با صراحت مطرح می کرد.
ایرنا: یعنی رزمندگان ما که عطش رفتن به جبهه را داشتند، در چنین شرایطی از کرمان از پشت کامیون به اهواز می رفتند؟
بله؛ این وضعیت بود، خود من سابقه رفتن با کامیون را دارم؛ تا شیراز یا تا اهواز پشت کامیون می نشستیم تا زودتر برسیم؛ البته بعد با هماهنگی های شهید سلیمانی از طریق لشکر ثارالله، در هفته چندروز با همراهی مدیران ترمینال، اتوبوس برای رفت و آمد رزمندگان گذاشتند.
ولی شهید مغفوری وقتی مشکلاتی را می دید، سکوت نمی کرد، منفعل نبود، مشکلی را که می دید می گفت و بیان می کرد. اینطور نبود که بیاید این ایرادها را ببیند و سکوت کند. اما الان روابط عمومی، در برخی جاها داریم که بیشتر مُبلغ رییس هستند تا اینکه بخواهند مشکلی را در جایی طرح کنند.
به طور مثال در نماز جمعه می بینیم، یک روابط عمومی همراه رییس آمده که از به نمازجمعه آمدن رییسش عکس بگیرد؛ یا مثلا به جای اینکه روابط عمومی وقتی اقدامی انجام شده، در همان حوزه پیشرفت ها را نشان دهد، مرتب از رییس عکس می گیرد که مثلا بازدید یا افتتاح توسط مدیرش را نشان دهد؛ این سازمان و روابط عمومی به مردم نمی رسد.
آن زمان که ما مدیر روابط عمومی بودیم اینطور بود؛ در اینچنین مواردی، باور همگان و ما این بود که مدیر وظیفهاش را انجام داده، ما ناظر به خدمات، کار اطلاع رسانی را انجام می دادیم که البته در خلال آن عملکرد مدیران هم در فضایی مناسب دیده می شد. ولی نکته مهم که باید تاکید شود اینکه شهید مغفوری اگر ایرادی می دید، شفاف می ایستاد و به زبان می آورد.
بر وفق مراد رییس نبود
یادم می آید، در جلسه ای بودیم احساس کرد که غیبت فردی می شود، شهید مغفوری، دوسه بار تذکر داد که احساس می کنم دارید غیبت می کنید، مافوق جلسه اعتنایی نکرد، رییس جلسه بود و مافوق شهید، اما شهید مغفوری از جلسه بیرون رفت و آنجا را در حضور رییسش ترک کرد. شهید مغفوری در چنین مواردی بر وفق مراد رییس نبود.
ایرنا: در این شرایط، مدیران یا فرماندهانش با وی برخورد نمی کردند؟
خیر، با وی هم برخورد نشد چون کسی بود که به تعبدش، همه ایمان داشتند. ایشان در شورای اداری استان، وقت نماز، سجاده پهن کرد و ایستاد به نماز خواندن در استانداری.
ایرنا: بعد متهم به جانماز آب کشیدن و ریا نمیشد؟
خیر؛ همه باطن ایشان را می دانستند و رفتارهای خالصانه و خلوص وی را دیده بودند؛ همه می دانستند کسی است که نسبت به آموزه های دینی مقید است. من نمی خواهم نسبت به اخلاق و رفتارهای وی صحبت کنم که دریایی از بحث است؛ جلو سادات راه نمی رفت یا دیگر خوبیهایش که هرچه بگوییم قطره ای از دریاست؛ همزمان مراقب همه مسائل کلان و بسیار جزیی هم بود.
در طول جنگ در اهواز، من از فرط خستگی در سنگر دراز کشیده بودم و حواسم نبود که پاهایم به طرف قفسه ای بود که مفاتیح و قرآن آنجا قرار داشت؛ خیلی محترمانه بالشت مرا جابه جا کرد و گفت: مومن اینطرف بخواب، پایین پاهایت قرآن است؛ خب این رفتارها را می دیدیم با همه جزییات و کلیات، دیگر چه کسی وی را به جانماز آب کشیدن متهم می کرد؟
همه دیده بودند وی در هوای سرد زمستانی کنار کارون صبح جمعه، غسل جمعه می کرد، در کنار ما که نیمهشبها خواب بودیم، نماز شبش قطع نمی شد؛ چطور کسی می توانست انگ خودنمایی و ریا به وی بزند؟.
همیشه به من که مداحی می کردم نصیحتی داشت و می گفت: هیچوقت بیوضو پشت تریبون و بالای منبر نروی ذکر اهل بیت بگویی، حتما باوضو باش، اگر می خواهی مجلست بگیرد، جلسه را خوب اجرا کنی و مردم بپسندند، با وضو باش و برای خدا بخوان، نه تمجید مردم یا رزمندگان.
ایرنا: دیگر چه خصلت هایی در کار روابط عمومی داشت؟
شهید مغفوری به بچه های تبلیغات و روابط عمومی خیلی اهمیت می داد و برایشان ارزش قائل بود زیرا می گفت که این افراد مبلغ دین هستند، جایگاهی مثل روحانیت دارند و انعکاس دهنده آموزه های دینی هستند.
ایرنا: مصادیق این اهمیت دادن ها چه بود؟
در مشورتها از ما کمک و مشورت می گرفت و همین خیلی به بچه ها شانیت و احترام می داد، در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها از ما کمک می گرفت.
ضمنا، اهل غلو نبود؛ مثلا اگر گاهی در برخی خبرها بنا به برخی مصلحت های جامعه می خواستیم در اخبارمان غلو کنیم، ایشان نهی می کرد و نمی گذاشت.
در این زمینه خاطرات زیاد مصداقی دارم که مثلا در موضوعی پیش میآمد برای آنکه مثلا به تصورمان به مصلحت جامعه است، خبری را کمی با غلو تنظیم کنیم اما وی اجازه نمی داد و می گفت حقیقت را بگویید، اگر مشکلی هم هست از راهش برای دفعه بعد بروید و حل کنید، محکم می ایستاد و اجازه این کار را نمی داد.
به حلال و حرام نیز خیلی در کارهایش، هر کاری، توجه می کرد و اینها بود که امروز دارای کرامات است و مردم دور مزارش جمع می شوند. مردم قلم به قلم، زبان به زبان این ویژگی ها را گفته اند، دیده اند، یا شنیده اند که اینطور به سر مزارش می آیند.
ایرنا: نکته دیگری در مورد اصول روابط عمومی از ایشان یاد دارید؟
یادم هست به خود جایگاه و ساختار سازمانی روابط عمومی در مجموعه سپاه خیلی توجه داشت؛ ضمن اینکه خودش به جایگاه اعتبار می بخشید اما دنبال این بود که این ساختار سازمانی در سازمان رزم یا سازمان سپاه نیز ارتقا یابد زیرا جایگاه آن را بسیار مهم می دانست. تبلیغات و روابط عمومی آن زمان واحد بود که به دنبال ارتقای ساختاری و سازمانی آن بود و بعدها البته به معاونت ارتقا یافت.
نکته مهم دیگر اینکه واقعا پل ارتباطی مردم و مسئولان بود.
اینکه امروز روابط عمومی ها باید پل ارتباطی بین مردم و مسئولان باشند، در کارکرد ایشان به عینه می دیدیم. وی چه در سازمان بسیج و چه روابط عمومی، همینطور عمل می کرد و پل ارتباطی دوسویه بود. خواسته مردم، بسیجیان و رزمندگان و توقعات و انتظاراتشان را به فرماندهان منتقل می کرد و برعکس.
ایرنا: به نظر می رسد در سال های بعد از جنگ، به جایگاه و نقش روابط عمومی و رسانه در کسب موفقیت های دفاع مقدس کم توجهی شده، شما نظرتان چیست؟.
ما در دوران دفاع مقدس درست است که ابزار و امکانات نداشتیم و با ایمان رزمندگان و نیروی انسانی بود که خون بر شمشیر واقعا پیروز شد، اما تبلیغات و روابط عمومی آن زمان بخوبی ارزش ها را با نبودن تجهیزات منتقل می کرد.
همانطور که در ابزار جنگی مثل اسلحه کمبود داشتیم در امکانات رسانه هم دست خالی بودیم ، امکانات الان را در اختیار نداشتیم و با آن شرایط می خواستیم حقیقت پیروزی خون بر شمشیر را بیان کنیم که این کار را به خوبی انجام می دادیم.
این کار به خوبی انجام می شد زیرا اولا به کاری که می کردیم ایمان داشتیم و برای آن ارزش قائل بودیم و به طور دلی کار می کردیم؛ در کارمان هم غلو نمی کردیم. نمی گفتیم مثلا چقدر حقوق می گیریم و برای همان کار کنیم یا قلم بزنیم.
نظر شما