به گزارش خبرنگار ایرنا، مدرسه شوریده شیرازی امروز بیست و سوم مهر ۱۴۰۳ به مناسبت روز عصای سفید و گرامیداشت نابینایان، میزبان آیین دانشآموزی عصای سفید بود؛ آیینی شادمانه ویژه بچههایی با آسیب نابینایی تا این روز را به فراغت و شادی بگذرانند؛ علاوه بر دانشآموزان این مدرسه، نوجوانانی که تحصیلات دبستانی خود را اینجا گذرانده و حالا دانشآموز مدارس عادی بودند، نیز حضور داشتند.
بر اساس آمار آموزش و پرورش فارس، حدود پنج هزار و ۵۰۰ دانش آموز در مدارس استثنایی و سه هزار دانش آموز با نیازهای ویژه نیز در مدارس عادی استان در حال تحصیل هستند.
مدرسه شبانهروزی شوریده شیرازی، ویژه دانش آموزان با آسیبهای بینایی است که اکنون ۱۱۰ کودک نابینا و نیمه بینا و یا چند معلولیتی سراسر فارس و حتی برخی استانهای همجوار، دبستانشان را در آن میگذرانند و از خدمات این مجتمع آموزشی استفاده میکنند.
علاوه بر این، حدود ۱۵۰ دانشآموز نابینا و کم بینا نیز در مدارس استثنایی و حدود ۷۰۰ نفر نیز در مدارس عادی این استان مشغول به تحصیل هستند.
نخستین چیزی که پس از ورود به راهرو مدرسه شوریده شیرازی و چشم گرداندن در کلاسهای آن، توجهم را جلب کرد، رفت و آمد، جست و خیز و ارتباط دوستانه دانشآموزان این مدرسه با یکدیگر بود؛ گرم گفت و گو و پرسش و پاسخ، دست در دست یکدیگر و سرگرم بازی و خنده؛ درست مانند همکلاسیهای ۲ هزار و ۸۰۰ مدرسه ابتدایی فارس و با کمترین تفاوت ممکن.
در نگاه نخست، دیدن شادی همکلاسیهای نابینا و نیمهبینا مدرسه شوریده، لبخندی شاد را بر چهرهام نشاند، اما خیلی زود، تصور آیندۀ نزدیک زندگی آنها به عنوان اقلیت در جامعهای که همه چیزش از زیرساختها گرفته تا افکار برای اکثریت بینا ساخته شده، این لبخند را محو کرد و جایش را به نگرانی و تفکر داد.
دبستانیهای نابینا و نیمه بینایی که امروز حداقل در مدرسه شوریده شیرازی شادند، فردا باید برای کسب استقلال و حق زندگی اجتماعی خود، در چنین جامعهای بجنگند و از میان فراز و نشیبهای محیط و نگاههای ترحم بار مردم اطرافشان بگذرند.
ادامه تحصیل در مدرسههای ویژه، آری یا نه؟
با همین رفت و آمد ذهنی میان شادی و نگرانی، مشغول فیلمبرداری و عکسبرداری از مهمانان کوچک آیین دانشآموزی عصای سفید فارس بودم که سخنرانی کوتاه یکی از دانشآموزان فکرم را به سویی دیگر جهت داد.
"مریم" متنی را برای خواندن در این آیین آماده کرده بود که حاوی درخواست او و همکلاسیهای کلاس ششمیاش در مدرسه شوریده شیرازی بود.
او گفت: ما دانشآموزان، مدرسه شوریده را دوست داریم چرا که اینجا متناسب با شرایط ما ساخته شده و همه یکدیگر را درک میکنند.
مریم ادامه داد: از دوستان نابینای خود در مدارس عادی به عنوان درددل شنیدهایم که در بعضی مدارس عادی ما را به چشم ترحم نگاه میکند و پچ پچهای همکلاسیهایمان ما را بسیار آزار می دهد، بعضی مواقع سوالهایی می پرسند مانند اینکه چرا چشمان شما میلرزد، و این پرسشها ما را دلشکسته میکند و حتی برخی بچههای جاهل ما را مسخره میکنند.
" آخر چه؟"، مگر نه این است که مریم و مریمها پس از متوسطه اول باید پای به دبیرستان بگذارند و پس از آن دانشگاه یا کار و در نهایت زندگی بزرگسالانه در جامعهای که برای آنها یکدست نیست
این دانشآموز مدرسه شوریده که سال آینده باید از جمع دوستانی همانند یا نزدیک به خود، جدا شود و پای به مدرسه عادی بگذارد، از مسئولان آموزش و پرورش فارس خواست تا کمک کنند متوسطه اول نیز در مجتمع آموزشی شوریده راهاندازی شود.
به صحبتهای مریم میاندیشیدم و گزارشی که میتوان از این درخواست نوشت و صدای او و همشاگردیهایش شد. اما این بار این پرسش ذهنم را مشغول کرد: " آخرش چه؟"، مگر نه این است که مریم و مریمها پس از متوسطه اول باید پای به دبیرستان بگذارند و پس از آن دانشگاه یا کار و در نهایت زندگی بزرگسالانه در جامعهای که برای آنها یکدست نیست.
برای اینکه از قضاوت عجولانه خود را دور کرده باشم به سراغ یکی از مهمانان نوجوان این آیین رفتم که حالا در کلاس نهم مدرسه عادی نرجس شیراز درس میخواند.
اشتباه نکرده بود؛ نظر او متفاوت از مریم است؛ نیلوفر صراطیدوست معتقد بود که تحصیل در مدرسه عادی به رشد ما کمک میکند، در حالی که اگر به یکباره از مدرسه مخصوص نابینایان وارد متوسطه دوم شویم با مشکلات بیشتری مواجه خواهیم شد.
او که به گفته خود، سال هشتم با معدل ۱۹.۷۱ از دانش آموزان برتر مدرسه شده، اظهار کرد: اگر بخواهم نظر خودم را بگویم، تحصیل در مدرسه عادی برای بچههای نابینا بهتر است چرا که در این فضا رشد و تکامل می یابند و به استقلال بیشتری دست پیدا میکنند.
این دانش آموز مدرسه نرجس گفت: بچه های کلاسم بسیار خوب هستند، دوستیم و بدون ترحم با من برخورد کردهاند و مدیر خوبی نیز داشتم.
مادر نیلوفر هم این را اضافه میکند که او درمدرسه عادی مشکلی نداشته و حتی در درس ها به دیگر همکلاسیهایش نیز کمک میکند.
آموزش و پرورش تلفیقی، آغاز است
در ارتباط با مساله تحصیل تلفیقی دانشآموزان با آسیبهای بینایی در مدرسههای عادی با رئیس اداره آموزش و پرورش استثنایی فارس گفت و گو کردم و مزایا و مشکلات این ایده را با او به بحث گذاشتم.
خلیل عابدی گفت: با مطرح شدن آموزش و پرورش تلفیقی، ایران و فارس نیز از سال ۲۰۰۲ کوشیده تا همه دانشآموزان با نیازهای ویژه به نزدیکترین مدرسه محل زندگی خود بروند؛ شورای عالی آموزش و پرورش مصوب کرده تا داشآموزان استثنایی دارای هوش بهره عادی شامل نابینا، ناشنوا، جسمی و اوتیسم در مدارس عادی تحصیل کنند.
به عقیده او این یک پیشرفت بزرگ در حوزه نظام آموزشی کشور است، چرا که همانطور که خداوند همه را در کنار هم آفریده باید در کنار یکدیگر نیز در مدرسه تحصیل کنند تا شهردار و فرماندار و دیگر مسئولان نیازهای این جامعه را بدانند و دیگر هیچ ساختمانی پایان کار نگیرد مگر اینکه مناسب استفاده همه مردم باشد.
رئیس اداره آموزش و پرورش استثنایی فارس گفت: اگر شهردار و طراح ساختمانهای این شهر از نیازها، توانمندیها و مشکلات دانشآموزان آگاه باشند هیچ خیابان، پارک و ساختمانی بدون مناسب سازی برای معلولان، بهرهبرداری نخواهد شد.
آموزش تلفیقی در نظام های آموزش و پرورش پیشرفته جهان دنبال شده چرا که جداسازی دانشآموزان از هر نظر غیر انسانی است؛ دلیلی ندارد که یک دانشآموز با بهره هوشی عادی، از ۵۰ مدرسه بگذرد تا به مدرسهای خاص برسد، بلکه او باید در نزدیکترین مدرسه به خانه خود، درس بخواند
او معتقد است که آموزش و پرورش تلفیقی از نظر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی به نفع جامعه و خانواده است اما هنوز حتی برخی تحصیل کردههای جامعه ما این تغییر را نپذیرفته و در برابر آن مقاومت میکنند.
عابدی گفت: فرهنگ جامعه باید تغییر کند تا همه مدارس کشور پذیرای دانش آموزان استثنایی شوند.
رئیس آموزش و پرورش استثنایی فارس ادامه داد: مدارسی که مدیریت آن به عهده افرادی بلند همت بوده، در خدمترسانی به دانش آموزان استثنایی با مشکلی مواجه نبوده اند اما مشکل ما مدارسی است که مدیر یا معلمان آن از نظر فکری تغییر نکرده اند و مناسب سازی ذهنی برای آموزش و پرورش این گروه از دانش آموزان در آنها رخ نداده است.
ضرورت تحول در فرهنگ گفتارها، تصمیمها و تخصیصها
کمی فکر میکنم، شاید همین مدرسه عادی و آموزش و پرورش تلفیقی آغازی مناسب برای رشد و استقلال دانشآموزان نابینا و نیمه بینا باشد؛ اما بیش از آن، این همزیستی در کلاس درس، نگرش و تفکر بیش از ۳۰ دانش آموز دیگر کلاس را هم منطقیتر و زیباتر شکل میدهد و این یعنی آیندهای مناسبسازی شده تر در انتظار کودکان با نیازهای ویژه امروز است.
این را با عابدی در میان گذاشتم و او اینگونه این ایده را تکمیل کرد؛ با آموزش و پرورش تلفیقی، موانع ورود دانش آموزان آسیبدیده به اجتماع کم تر میشود تا آنها نیز در کنج خانه های خود محبوس نباشند.
حتی فروشنده سر کوچه نیز اگر از همان ابتدایی با یک دانش آموز نابینا همکلاس بود، اکنون میدانست چگونه به مشتری نابینای خود، خدمات ارائه کند
او اظهار کرد: براساس نص صریح قانون گفته هر جا مدرسه ای در کشور وجود دارد، دانش آموز معلول نیز حق دارد از آن استفاده کند و باید برای آنها محیط را هموار کنیم تا موانع ورود آنها به جامعه برداشته شود.
رئیس آموزش و پرورش استثنایی فارس گفت: ما درصدد هستیم که فرهنگ گفتاری، نوشتاری، ساختاری، عملکردی و فرهنگ تصمیم ها و تخصیص ها را تغییر دهیم تا هم در مدرسه و هم در کوی و برزن برای زندگی معلولان مناسب سازی اتفاق افتد.
به گفته او اکنون دیگر قانون به اندازی کافی داریم و نیاز است تغییر افکار به کمک قشرهای مختلف معلولان و خانوادههای آنها بیاید.
عابدی گفت: آموزش و پرورش استثنایی فارس آماده است تا هر جا نیاز باشد برای اقشار مختلف جامعه دورههای آموزشی بگذارد تا به این تغییر فرهنگی کمک کند.
چند دقیقهای را به تماشای دست و جیغ زدن شادانه کودکان مدرسه شوریده شیرازی میایستم؛ هر چند فکر آینده این کودکان هنوز دست بردار نیست و همه اندیشهام را معطوف خود کرده است.
نظر شما