کتاب فکرهای خصوصی (انتشارات هیلا ۱۳۹۸) نوشته یاسمن خلیلیفرد (متولد ۱۳۶۹) سومین اثر داستانی و چهارمین کتاب او بعد از داستان های بلند یادت نرود که (نشر چرخ ۱۳۹۴) و انگار خودم نیستم (نشر ققنوس۱۳۹۶) و کتاب تحقیقی نقش جنگ بر سینمای غیرجنگی ایران (انتشارات بدون، ۱۳۹۴) شامل ۱۱ داستان کوتاه به نام های فکرهای خصوصی، چمدان، نامه خداحافظی، نامادری، پسرخوانده، کلاه گیس فروش، نامبر فایو، صدا، دور از او، مک دونالد خیابان تورینو و درد مشترک در ۱۲۸ صفحه است.
یاسمن خلیلیفرد که دانشآموخته کارشناس ارشد کارگردانی سینماست در زمینه نقد فیلم نامی شناخته شده به شمار می رود و نقدهای زیادی در سایتهای مختلف سینمایی نوشته است. همچنین دو اثر داستانی پیشین وی هر کدام بیش از چهار بار تجدید چاپ شدهاند. انگار خودم نیستم دومین رمان و سومین کتاب او روایتی بر پایه هفت راوی است. داستانی در مورد شخصیت های قشر متوسط و روشنفکر جامعه امروز، دانشجویان قدیم یک دانشکده هنری که دور هم جمع شده اند.
اولین داستان از مجموعه فکرهای خصوصی که نام کتاب نیز از آن گرفته شده، داستان زنی میانسال به نام پروانه است که بعد از عمری زندگی مشترک با همکلاسی دوران دانشکده اش به نام هوشنگ و بزرگ کردن دو فرزند پسر، از همسرش جدا شده و با مردی مغازهدار، عادی اما مسئولیتپذیر دوباره ازدواج کرده است. اما دردسرهای این همکلاسی پیشین هنوز هم با اوست و باید برای او که دیگر حتی آسایشگاه نیز نمی پذیردش جایی بیابد و جایی جز منزل خود و همسر فعلی اش نمی یابد و این دوراهی بر سر راه اوست.
داستان بعدی در مورد زن میانسال دیگری به نام ساره است که بعد از ۳۰ سال زندگی با استادش قصد دارد از او جدا شود اما سرگردانی و بیبرنامهگی و دشواریهای زندگی با استاد را به جدایی ترجیح می دهد. قهرمان این داستان در دو داستان دیگر از این مجموعه یعنی نامه خداحافظی و درد مشترک سردرمی آورد و به نوعی زندگی اش با شخصیت های این داستان ها گره خورده است. غیر از ساره شخصیتهای مشترک در این داستان ها شامل خانم کلانی نیز هست که در چند داستان در نقش وکیل ظاهر و غایب می شود. دو داستان نامه خداحافظی و درد مشترک از زبان زن و شوهری روایت میشود که در اولی شوهر به دلیل تصادف و البته بعد از خیانت به زن فوت کرده و در دومی زن به دلیل بیماری جدی درگذشته و مرد بعد از او می خواهد دوباره ازدواج کند اما دلش رضا نیست و در نهایت این کار را نمی کند. داستانهای دیگر مانند نامادری و پسرخوانده حکایت هایی از تنهایی مادران یا فرزندان در زندگی هایی است که با ازدواج مجدد شکل گرفته اند.
داستان های نامبر فایو و مک دونالد خیابان تورینو نیز در مورد شخصیت هایی است که به دلیلی از همسران یا فرد مورد علاقه خود جدا شده ولی چند سال بعد که باز آنها سر راه شان قرار می گیرند از این کار خود شرمنده و پیشیمان هستند داستان دور از او که داستان دانشجویی جوان و علاقه مند به عرصه سینما و مستند است، رویدادهای سال های آخر زندگی عباس کیارستمی کارگردان فقید ایرانی را به ذهن میآورد که مطابق گفتهها و شنیدهها قطعا همیشه عدهای دانشجو یا تازهکار میخواستهاند آثارشان را به او نشان دهند.
شاید متفاوتترین داستان در این مجموعه کلاهگیسفروش باشد داستان دختری که نه ازدواج کرده و طعم عشق را چشیده و نه دانشگاه رفته و در راهروهای دانشکدههای هنری یا ادبی به دنبال اساتید بوده و نه حتی در خانواده همدمی دارد و درک میشود؛ دختری که سراغ هر کاری میرود نیمهکاره رها میکند و در نهایت کلاهگیسفروش میشود ولی در این شغل هم دوام نمیآورد. داستان صدا نیز تا حدی با بقیه مجموعه متفاوت است هر چند پیرنگ کلی داستانها یعنی تنهایی، چشیدن طعم خیانت، شرمندگی از رها کردن عشق، سختی کشیدن شخصیت در این داستان نیز وجود دارد اما قهرمان این داستان به نام لاله زنی میانسال است که به معضل دیگری نیز به نام نگرانی درونی دائم برای دردی به نام فقدان هم دچار است.
عطیه میدانست نمی تواند عالیه باشد، اما نه حسادت می کرد و نه خیلی برای خواهرش خوشحال میشد. شاید تفاوت در ابعاد آرزوهایشان باعث میشد او هرگز درک درستی از آنچه خواهرش به آن رسیده بود نداشته باشد و نفهمد عالیه با چه زحمتی به آن موقعیت رسیده. (ص. ۶۴)
افشار رازهای مگوی طبقه متوسط
جرات نویسنده در نوشتن ۱۱ داستان کوتاه که اغلب به تلخی پایان مییابند و نگاه به بعضی شخصیتها از دو وجه مانند داستان نامه خداحافظی و دردمشترک، استفاده از موضوعات امروزی و کاملا واقعی و مبتلابه طبقه متوسط شهری که ممکن است هر روز با آنها روبرو شویم از جمله نقاط قوت این مجموعه است و پذیرش و همذاتپنداری با قهرمانان را برای مخاطب آسان می کند.
خلیلیفرد در پیرنگ درونی همه این داستانها تنهایی، فقدان و از دستدادگی، خیانت، سوءتفاهم، اضطراب درونی را گنجانده و البته در انتخاب قهرمانها تا حدی با هوشمندی همه را از میان زنان انتخاب نکرده و دست کم سه داستان پسرخوانده، نامبرفایو و درد مشترک از زبان راوی مرد روایت می شوند که قهرمان داستان نیز هست. زبان روایت در چهار داستان، سوم شخص یا دانای کل محدود به ذهن اول شخص و در بقیه داستان ها شامل هفت داستان اول شخص است و به این شکل خود شخصیتها داستان هایی از جدایی، خیانت، دلدادگی و فقدان را تعریف میکنند.
ساره شب در رستوران شاندیز، که به پیشنهاد خودش آنجا رفته بودند، از اولین باری گفت که استاد او را نشناخته بود. این که اولین کسی که در این دنیا عاشقش شدهای دیگر نشناسدت دردآورترین احساسی است که ممکن است هر انسانی تجربه کند. ساره سلطانی اگر بیشتر از او رنج نکشیده بود کمتر هم نکشیده بود، با این تفاوت که بیماری اورانوس سرجمع دو سال طول کشیده بود و ساره یازده سال از استاد پرستاری کرده بود (ص. ۱۲۶)
شاید از این جهت که همه داستانها پیرنگ هایی نزدیک، واقعگرایانه، با شخصیتهایی نسبتا مشابه و شخصیتپردازی همسطح دارند باعث شده خلیلیفرد این داستان ها را کنار هم بگنجاند و این استدلال تا حدی هم منطقی جلوه کند اما این سوال را هم پیش میآورد که اگر نویسنده عمدی روی تصویر مسائل طبقه متوسط آنهم به شکل واقعگرایی داشته آیا تنها مسائل امروز جامعه متوسط شهری امروز ایران همین هاست و آیا بیان پیرنگهای مشابه در داستانهای کوتاه و یک مجموعه برای خواننده خستهکننده نخواهد بود؟
با وجود این، میتوان گفت خلیلیفرد هم به دلیل انتشار یک مجموعه داستان کوتاه بعد از دو رمان نسبتا پرفروش در انتشار این مجموعه جسارت به خرج داده زیرا داستانهای کوتاه معمولا در بازار کتاب از اقبال زیادی برخوردار نیستند، مگر از نویسندگان مطرح یا داستانهای ترجمه. همچنین قلم خود را در حوزه جدیدتری علاوه بر نقد فیلم، تالیفات تحقیقی در مورد رشته تخصصی اش یعنی سینما و داستان بلند سنجیده است و از این جهت نیز قابل تقدیر است.
نظر شما