"سید محمد موسوی اندانی" شاعر این مجموعه است و در بیشتر اشعار و رباعیهایش از دل، عشق و دوستی دم می زند و میسراید.
اولین شعر را از آخرین اشعار کتاب با عنوان «مه شوّال» و عید فطری که گذشت انتخاب کردهایم.
عید شد، عیدی من دیدن گیسوی شماست/ هم تماشای تو وتیغ دو ابروی شماست/ مه شوال بدیدم که در اوصاف کمال/ به لبش بود دمادم، که ثناگوی شماست
تعدادی از اشعار کتاب به ظاهر آیینی هستند و به کرامات و عنایات ائمه اطهار و امامان معصوم از جمله حضرت علی(ع)، امام رضا(ع) و سیدالشهدا(ع) اختصاص دارند.
یاد تو
در حریم رضوی ذکر تو بر لب دارم/ دم به دم وصل تو را حاجت و مطلب دارم/ دست در پنجره فولاد فرو بردم و باز/ شادکامی تو را خواسته از رب دارم/ خواستم تا بشود بار دگر قسمت من/ که تو باشی و من و داور جانب دارم
تاک
چشم شوخت چقدر تلخی تریاک گرفت/ اشک شور از مژه و گونه نمناک گرفت/ چقدر غم به دل عاشق بیچاره فکند/ چقدر غم ز دل واصل غمناک گرفت
فتنه چشم تو انداخت ز می سکه سُکر/ فرصت شور و شر از خوشه هر تاک گرفت/ دل تنگم به خدا هیچ نخواهد ز جهان/ که دل از یاد رخت شور طربناک گرفت
گر نباشی چه دگر هست و به هستی میلی/ به تو هر حور و ملک نغمه لولاک گرفت/ آه ای یوسف من برقع غیبت بردار/ پیرهن گرچه از این دهر دو صد چاک گرفت/ چقدر عاشق و دل داده به عشقت مردند/ بسکه عشاق به دل برد، دل خاک گرفت
شاعر در شعرهای خود «سید» تخلص می کند و در وصف امام عصر(عج) نیز سرودههایی دارد که فیض حضور یکی از آن اشعار است.
ما را که در کنار تو فیض حضور نیست/ از غصفه غیاب تو بر دل سرور نیست/ خورشید گر صباح ز مشرق کند طلوع/ عالم بدون روی تو آگه ز نور نیست
آید حیات با تو به سر تا سر وجود/ با آن قیامتی که کم از نفخ صور نیست/ تا پردههای جهل نیفتد ز روزگار/ لایق بر این زمانه، زمان ظهور نیست
در این مسیر گرچه زیاد است راه، لیک/ جز راه آسمان به وصالت عبور نیست/ خواهد خدا که با تو گلستان کند زمین/ ما را بهار آید و آن لحظه دور نیست/ سید برون کن از تن خود این لباس جهل/ مفهوم انتظار برون از شعور نیست
چهارمین فصل کتاب با عنوان «چهار فصل عشق» هر کدام از ماه های سه گانه بهار و تابستان، پاییز و زمستان را در دو بیت و چهار مصراع به شعر درآورده است که ماه خرداد را با هم مرور می کنیم.
خرداد را به عشق توآغاز میکنم/ هر صبح را به وصف تو لب باز میکنم/ از من مگیر بال و پر عشق خویش را/ از عشق توست هر چه که پرواز میکنم
پایان مرور و معرفی کتاب هم سروده ای با نام «خداحافظ» از صفحه ۱۶ همین مجموعه است.
چون چاره نیست می روم و میگذارمت/ اما بدان که چون نفسم دوست دارمت/ این نبض توست در رگ من ضرب میزند/ کی...ای نگار من، ز نظر دوست دارمت
با من نداشتی سر یاری ولی بدان/ هر دم منت به سینه ز جان می فشارمت/ آشفتهام که وقت وداع و غمت رسید/ از اشک چشم خود به قدمها ببارمت/ آهسته تر برو که مرا نیست طاقتی/ ای سرو بی مثَل به خدا میسپارمت
وصل و وصال، دوست، عشق، هم نفس، چشم، یار و نفس پرتکرارترین واژگان اشعارند.
نشر خاموش اصفهان ۱۱۵ سروده کتاب «تاک» را در ۲۰۰ صفحه منتشر و روانه بازار نشر و ادبیات کرده است.
نظر شما