قاره آفریقا با جمعیت بیش از ۱.۳ میلیارد نفری ، جدیدترین بازار نوظهور و بزرگ جهان محسوب میشود و چین، روسیه، ترکیه، ژاپن، هند، فرانسه و برخی قدرت های اقتصادی دیگر جهان بهرهبرداری از این بازار را آغاز کردهاند.
البته حضور اروپاییها در قاره آفریقا تنها و منحصر به اقتصاد این قاره نمیشود و بعد نظامی را هم شامل می شود.
تا سال ۲۰۵۰ میلادی، ۳۰ میلیون جوان آفریقایی وارد بازار کار خواهند شد که با توجه به این مساله، اروپا تلاش میکند با حمایتهای بهاصطلاح خاص خود، از چنین ظرفیت و پتانسیل نیروی انسانی به بهترین شکل مناسب استفاده کند. اما اهمیت توسعه حضور نظامی اروپا در قاره کهن بیش از بهبود اقتصاد آفریقا ارجحیت دارد.
از دیگر مسائل که به زعم اروپاییها ضرورت حضور آنها در قاره آفریقا را توجیه میکند ویروس کرونا است . همه گیری این ویروس بهانه مضاعفی شد تا به دنبال تاکید رهبر کاتولیکهای جهان در بخشش بدهیهای آفریقا به اروپا، اروپا گستره نفوذ خود در قاره سیاه را بیشتر کند.
در سال ۲۰۲۱ که آفریقا با چالشهای عمدهای چون تشدید تنشها، فقر و بحران بدهیها در کنار بحران کرونا که نوع جهشیافتهای از این ویروس در آفریقای جنوبی - دست برتر اقتصاد قاره در کنار مصر- شناسایی شده، اروپاییها به دنبال نفوذ مجدد خود در این قاره هستند.
پیشتر و به مناسبت روز آفریقا، «جوزپ بورل» مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، سال ۲۰۲۰ را نقطه عطف تقویت روابط اروپا و آفریقا خوانده و گفته بود: آفریقا و اروپا خواهرخوانده و شرکای طبیعی هستند. ما با عمق بخشی به روابط خود از همه چیز برای دستاوردهای خود برخورداریم.
او تاکید کرد: سال ۲۰۲۰، سالی مهم برای نزدیکتر کردن روابطمان به نفع آفریقاییها و اروپاییها است.
بیست سال از توافقنامه «کوتونو » Cotonou بین اتحادیه اروپا و آفریقا میگذرد؛ توافقنامهای که ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و کشورهای واقع در جنوب صحرای آفریقا آن را امضا کردهاند. این توافق ۲۰ ساله با جمعیت زیر پوشش ۷۰۰ میلیون نفری به پایان خود رسیده است.
توسعه نظامی اروپا در آفریقا
فرانسه به بهانه مبارزه با تروریسم از سال ۲۰۱۳ عملیات نظامی خود را در منطقه ساحل آغاز کرده است و اگر چه این عملیاتها پشتیبانی دیگر کشورهای اروپایی را هم داشته اما فرانسه تنها کشوری است که در این منطقه حضور نظامی دارد و به گفته «ژان ایولودریان» وزیر خارجه این کشور، عملیات نظامی در ساحل طولانی مدت خواهد بود.
ساحل مناطقی (از غرب به شرق) شمال سنگال، جنوب موریتانی، مرکز مالی، جنوب الجزیره و نیجر، مرکز چاد، جنوب سودان، شمال سودان جنوبی و اریتره را در بر میگیرد.
فرانسه که همواره برای مجاب کردن همتایان اروپایی خود به منظور حمایتهای بیشتر از حضور نظامیاش در منطقه ساحل با هشدار نسبت به این که حضور افراط گریان میتواند تهدیدی برای کل اروپا باشد، تلاش کرده بهانههای بهتری برای تداوم عملیاتهای نظامیاش در منطقه ساحل بیابد.
از سوی دیگر و در شمال شرقی آفریقا، روسیه نیز به دنبال گسترش حضور نظامی در قاره آفریقاست؛ امضای توافقنامه احداث مرکز پشتیبانی و لجستیکی ناوگان نظامی و پایگاه دریایی روسیه در شهر بندری سودان دروازه ورود مسکو به آفریقا محسوب می شود.
سودان نخستین پایگاه دریایی روسیه در قاره آفریقا خواهد بود. مسکو پیشتر برای ناوگان خود در مدیترانه، پایگاهی در «طرطوس – Tartous » سوریه مستقر کرده است؛ این پایگاه تا سال ۲۰۴۲ در اختیار روسیه خواهد بود.
پایگاه سودان میتواند ۳۰۰ نیروی نظامی و غیر نظامی و همچنین چهار فروند کشتی جنگی که با انرژی هستهای کار میکنند را در خود جای دهد که این امر قدرت مانور روسیه در اقیانوس هند و خلیج عدن که تقریبا ۱۰ درصد مبادلات کالا در جهان از این تقاطع دریایی بین اروپا و آسیا انجام میشود، را تقویت میکند.
در اواسط ماه نوامبر گذشته، رئیس جمهوری روسیه، وزارت دفاع این کشور را مکلف کرد تا توافقنامهای را در این زمینه با سودان امضا کند. بعد از بندر «طرطوس» در سوریه، این پایگاه نه تنها دومین پایگاه دریایی روسیه در منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی خواهد بود، بلکه در کل جهان نیز به استثنای شبه جزیره «کریمه» که ضمیمه خاک این کشور شده، از اهمیت بیشتری برای مسکو برخوردار است.
تا چند سال پیش، روسیه و سودان همکاری نزدیکی با یکدیگر نداشتند و این رویکرد در سال ۲۰۱۷، زمانی که ولادیمیر پوتین از عمر البشیر رئیس جمهوری وقت سودان در سوچی استقبال کرد، به طور آشکارا آغاز شد.
«عمرالبشیر» رئیس جمهوری سابق سودان در سفر به روسیه در پایان سال ۲۰۱۷ از ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه خواست تا از سودان مقابل ایالات متحده محافظت کند. البشیر همچنین خواستار تقویت همکاریهای نظامی با مسکو با هدف تجهیز مجدد نیروهای مسلح سودان شد.
اروپا و توافقهای اقتصادی با آفریقا
در کنار تلاشهای روسیه و فرانسه برای تقویت حضور نظامی در قاره آفریقا، دولت انگلیس قبل از خروج از اتحایه اروپا موفق شد ۱۱ قرارداد تجاری و سرمایه گذاری با کشورهای آفریقایی امضا کند؛ بریتانیا با امضای این قراردادها که یک سال پیش محقق شد، از راهبرد جدیدی برای سرمایه گذاری در این قاره ثروتمند پرده برداشت که بیشتر بر توسعه زیرساخت ها و تجارت آفریقا متمرکز است.
از جمله دیگر کشورها که نمیخواهد از منابع عظیم موجود در قاره آفریقا بیبهره بماند، ترکیه است؛ این کشور که هماینک از یک سو در مدیترانه شرقی با اکتشافهای گازی خود به دنبال بردن سهم هر چه بیشتر از ذخایر موجود در این منطقه است، در سوی دیگر به دنبال ارتقای جایگاه خود در تجارت قاره سیاه است.
همسو با افزایش حضور نهادهای رسمی و خصوصی ترکیه در این قاره و توسعه مناسبات دیپلماتیک، صادرات آنکارا به قاره آفریقا حتی در یک دوره ۵ ساله (۲۰۱۵ – ۲۰۱۱ میلادی) از ۶۴ میلیارد به ۹۳.۸ میلیارد دلار رسید. لیبی، الجزایر و مصر همواره از بازارهای مهم تامین انرژی ترکیه بودهاند اما به دنبال بحران لیبی، نقش این کشور کم رنگ شده است. هماینک نیز الجزایر یکی از مهمترین کشورهای تامین کننده گاز مایع ترکیه به شمار میرود.
مناسبات ترکیه با آفریقا تنها شامل روابط اقتصادی نیست و این قاره یکی از مهمترین بازارهای هدف شرکتهای پیمانکاری و خدمات مهندسی ترک محسوب می شود به طوری که حجم پیمان های اجرا شده توسط این شرکتها در قاره کهن در یک دوره ۴۰ ساله به ۵۸ میلیارد دلار هم رسید.
اکنون تلاش ترکیه برای حضور پررنگ در کشورهای غرب آفریقا که در رقابت با قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای صورت می گیرد، ناشی از چالشهای ژئواستراتژیک در این بخش از آفریقاست که می تواند برمعادلات سیاسی و امنیتی آن تاثیر داشته باشد.
استعمار آفریقا؛ از بردهداری تا ظهور امپریالیسم نو
آفریقا از آغاز تجارت برده توسط پرتغالیها در اواسط ۱۴۰۰ میلادی که پس از کشف آمریکا به یکی از مهمترین تجارتها در آن قاره تبدیل شد تا حدود سالهای ۱۵۸۰ که ترکهای عثمانی کنترل بخش عظیمی از شمال قاره سیاه از مصر تا الجزایر کنونی را به دست گرفتند و پس از آن در سالهای ۱۸۰۰ که حاکمان آفریقایی از جمله مصر در تلاش برای فتح امپراتوری بزرگ سودان به منظور غلبه بر همسایگان خود به استفاده از روشهای نظامی اروپایی متوسل شدند، ۴۰۰ سال مشقتبار را در تاریخ کهن خود ثبت کرد.
پس از آن و به دنبال تشدید رقابتها میان اروپاییها بر سر قاره آفریقا در سالهای ۱۸۸۰، هر کدام از حکومتهای اروپایی از ترس وقوع درگیریها اقدام به اعلام موجودیت در مناطق سودآور این قاره کردند به گونهای که در سال ۱۹۱۴ و آغاز جنگ جهانی اول، در دوران استعمار اروپایی به غیر از اتیوپی و لیبریا بقیه مناطق قاره کهن میان قدرتهای اروپایی تقسیم شد.
تا سال ۱۹۲۰ ، قدرتهای اروپایی بخش عظیمی از آفریقا را تحت کنترل خود داشتند و تا سال ۱۹۶۰ دوران استعمار همچنان در اکثر کشورهای آفریقایی حاکم بودند، امروز اگر چه قاره آفریقا مشتمل بر ۳۵ کشور مستقل و خودمختار شده، همچنان مرزهای رسم شده دوران امپریالستی را دارد.
تجربه دوران حقارت
«مسعود بلغانی» نویسنده در اثر خود با عنون «مروری بر آفریقا» مینویسد: امروزه آفریقا به دوران گذشته به عنوان یک تجربه دوران حقارت می نگرد. از طرفی نیز آن را دوران پیشرفت بزرگ میداند. اکثر آفریقائیها قبل از این دوران علم ارتباط به جهان خارج خود را نیافته بودند. احداث راه آهن و جاده پس از دوران استعمار و توسعه اقتصادی شروع شد. شهرهای جدید رشد کرد و محل تجمع افریقائیهای مناطق مختلف و ملاقات برای اولین بار در این شهرها شد. حاکمیتهای استعماری در نقاط مختلف تفاوتهائی با هم داشتند در جنوب آفریقا سفید پوستان بهترین زمینها را تصاحب کردند و یک جامعه صنعتی که آن را مستثنی از کل آفریقا میکند به وجود آوردند. کمترین شغلی برای مردم آن دیار ایجاد نشد. در آفریقای گرمسیری تجار اروپائی ویا سیاسیون مهاجر با کمک روسای قبایل به حکومت رسیدند. موارد نادری نیز بود که حاکمیت اروپائیان بر کشورهائی از طریق انتخاب سیاسیون آفریقائی به عنوان عوامل خود انجام شده است.»
آفریقا در شرایطی که از یک سو به خاطر بحران بدهیهایش بناچار باید بازارهای خود را به روی اروپاییها بگشاید و از سوی دیگر به دلیل نفوذ گروههای تروریستی شاهد عملیاتهای نظامی فرانسه در منطقه ساحل است، میکوشد که در کنار دستیابی به توسعه اقتصادی ، امنیت شهروندان خود را هم تامین کند. اما در این میان آنچه به نظر میرسد این که اروپاییها تلاش دارند هر چند به شکلی دیگر، خود را در این منطقه از جهان حاکم کنند.
تارنمای اروپایی «یوراکتیو/ EURACTIV» در گزارشی با عنوان «آغاز تحول در سیستمهای غذایی ، تغییرات آب و هوایی و سرمایه گذاری در بخش محصولات غذایی مستلزم همکاری اتحادیه اروپا و آفریقا است» از بعد دیگری به حضور اروپا در قاره آفریقا نگاه میکند و به نقل از کارشناسان مینویسد: به دنبال شیوع ویروس کرونا نیاز به همکاری اتحادیه اروپا و آفریقا بیش از هر زمان دیگری برای تقویت و تغییر سیستمهای غذایی اهمیت دارد اما باید از آن اطمینان حاصل شود.
آفریقا به اروپا بدهکار است و بیشک در قبال هر گونه وامی که اروپا به حکومتهای آفریقایی پرداخت میکند و در کنار افزایش بدهیها ،زمینهسازی برای حضور و تقویت نفوذ اروپاییها در قاره سیاه بیش از پیش خودنمایی میکند.
نظر شما