۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰
کد خبرنگار: 2108
کد خبر: 84355413
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

روایتی از بمباران هوایی ۱۵ خرداد بانه

۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰
کد خبر: 84355413
 روایتی از بمباران هوایی ۱۵ خرداد بانه

سنندج- ایرنا- در بمباران ۱۵ خرداد سال ۱۳۶۳ شهر بانه توسط هواپیماهای رژیم بعث عراق بیش از ۶۰۲ نفر از اهالی این شهر شهید و بیش از هزاران نفر زخمی شدند که فاجعه انسانی را در تاریخ شهر کوچک مرزی بانه ثبت کرد.

به گزارش ایرنا، از جنایت ۱۵ خرداد بانه روایت های مختلفی از شاهدان این واقعه غم انگیز بیان شده است. برخی از خانواده ها پنج تا ۶ نفر از اعضای خانواده خود را از دست دادند در این میان رئوف سلیمی که یک معلم بود روایت متفاوتی از این واقعه دارد.

سلیمی این حادثه را اینطور تعریف می کند؛ ۱۵ خرداد سال ۱۳۶۳ و در خلال سالهای جنگ در ماه مبارک رمضان به دلیل شغل معلمی و شروع فصل امتحانات دانش آموزان موقتا در شهر جنگ زنده بانه اقامت داشتم. آن روز به مغازه پارچه فروشی برادرم رفتم تا طبق رسم خانوادگی پیشاپیش عید فطر برای بستگان کادوی عید تهیه کنم.

وی ادامه داد: مشغول انتخاب پارچه بودم که ناگهان صدای گوشخراش هواپیمای جنگی من و برادرم را سر جای خود میخکوب کرد و وحشت سراپای وجودمان را گرفت. مغازه ها و شیشه ها می لرزید صداهای عجیبی به گوش می رسید مردم سرگردان در خیابان فرار می کردند.

این معلم می گوید: کابوسی بود که تمامی نداشت صدای انفجارهای مهیب نه یک بار، نه ۲ بار نمی دانم چقد طول کشید، می گویند چندین دقیقه ادامه داشت اما گویی زمان متوقف شده بود. انفجارها تمامی نداشت. در معازه پناه گرفته بودیم وقتی احساس کردیم سکوت برقرار شده است آرام بیرون آمدیم.

وی اضافه کرد: در تمام عمرم با چنین صحنه ای روبرو نشده بودم از هر طرف شهر دود و آتش ویرانی، داد و فریاد و صدای آژیر و اعلام وضعیت قرمز که بعد از بمباران به صدا درآمد، بلند بود. هر ۲ به سمت خانه هایمان نگاه کردیم از ۲ خیابان درمانگاه و طالقانی که مجاور هم بودند، دود و آتش زبانه می کشید.

سلیمی ادامه داد: به طرف منزل دویدم و دیگر نمی دانم برادرم به کدام سمت رفت مسافت در شرایط عادی پنج دقیقه بیشتر طول نمی کشید اما آن روز تمامی نداشت. هرچه جلوتر می رفتم عمق فاجعه نیز بیشتر می شد. بوی گوشت سوخته، دود و مردمی که سرگردان از این سو به آن سو می دویدند، به شدت آزارم می‌داد.

وی اظهار داشت: نزدیکتر که شدم آمنه خانم مادر یکی از همسایه هایمان در حال شیون و زاری بر سر جنازه ای دیدم که بعدا فهمیدم جنازه دخترش عظیمه خانم بود که براثر اصابت بمب در این خیابان همراه جنینی که در بطن داشت به طرز فجیعی جان خود را از دست داده بود. یادم آمد صبح که آنجا را ترک کردم خانم های روزه دار زیر سایه درختی باهم صحبت می کردند که عظیمه خانم نیز با آنها بود.

این معلم بانه‌ای یادآور شد: اطراف را نگاه کردم ۲ نفر دیگر نقش بر زمین دیدم. آنها نوشین خانم و دختر تازه عروس و حامله او جلیله خانم از همسایه هایمان بودند. گویا هنوز زنده بودند و چند نفر تلاش می کردند که آنها را جابجا کنند همان روز شنیدم که در جریان انتقال به شهرهای اطراف جانشان را از دست دادند.

وی اضافه کرد: از خودم پرسیدم بقیه کجا هستند زبان در دهان روزه و خشکیده ام نمی چرخید همسرم نیز با آنها بود. اطراف را جستجو کردم و از دیگران که سوال می کردم کسی نه نگاهم می کرد و نه جواب می داد. زنده ها مانند مردگان متحرک می آمدند و می رفتند. هر کس سعی در جابجایی زخمی و یا جنازه ای داشت. خودروها به سرعت می آمدند و می رفتند به کجا؟ نمی دانم.

سلیمی افزود: احتمال دادم که از خانواده من کسی زخمی شده و مردم او را به بیمارستان منتقل کردند در ورودی باز بود داخل خانه شدم شیشه های شکسته که سنگفرش حیاط شده بود را به داخل راهنماییم می کرد. همسر، دختر و پسرم را صدا زدم خبری نبود کسی جوابم را نمی داد همه جا آثار خون مشاهده می شد امیدوار بودم و دنبالشان گشتم. جوابم سکوتی بود که توان را از من گرفت.

وی ادامه داد: به آشپزخانه رفتم جعبه کمک های اولیه باز بود. آثار خون که بیانگر توانایی ورود زخمی یا زخمی های به داخل منزل و پانسمان بود بیشتر امیدوارم کرد. درِ پشتی منزلمان باز بود و از خانه کاک عثمان که برای سهولت رفت و آمد نردبان کوتاهی در کنار دیوار کوتاه بین خانه یمان قرار داده بودیم سرو صدا می آمد. از نردبان بالا رفتم و وارد خانه همسایه شدم خانواده خودم را دیدم.

وی می گوید: فوزیه خانم همسایه به شدت زخمی بود همگی تلاش می کردند که خونریزی او را بند بیاورند. تعدادی بچه  قد و نیم قد هم آنجا بودند خانه کاک عثمان به دلیل اینکه چند متری دورتر از خیابان اصلی( محل فرود بمب ها) بود، امنیت بیشتری داشت.

این معلم بانه ای افزود: وضعیت آنها که بهتر شد به سمت منزل برادرم میرزا عبدالقادر که اوج دود و آتش از محله آنها بود راه افتادم. در راه شنیدم که بمب های زیادی به خیابان حاج کریم مشهور به درمانگاه اصابت کرده و قیامت برپا شده است.

 رفت و آمدها و صدای آژیرها تمامی نداشت شیون و فغان هم به آن اضافه شده بود مردمی که عزیزانشان را از داده بودند کم کم متوجه عمق فاجعه شدند وشیونشان بلند شد خانه ها قابل شناسایی نبود سراسر این خیابان آوار، دود و آتش بود.

سلیمی ادامه داد: راه عبوری نبود در حیاط جلویی منزل برادرم زیر سایه درخت قدیمی چنار که شاهد خاطرات خوش و ناخوش ما بود و سالها زیر سایه اش می نشستیم ویران شده بود و به راحتی قابل شناسایی نبود.

کسی را ندیدم و از افرادی که هاج و واج می آمدند و می رفتند و بر روی ویرانه ها دنبال نشانه ای از گمشدگان بودند امکان کسب خبر نبود.

او یاد آور شد: در میان آتش و آوار برادرزادهام را دیدم که هراسان مشغول جابجایی وسایل و خاموش کردن آتش بود. گفت که به کمک خواهر و برادر بزرگش مادرش را که به شدت زخمی شده سوار وانتی مملو از کشته و زخمی کرده و نمی دانست او را کجا برده اند.

این معلم بانه‌ای افزود: به تدریج از وضعیت سایر افراد خانواده و فامیل خبردار شدم آسیب جدی به کسی نرسیده بود می گفتند که بشکه های نفت ۲۰۰ لیتری جیره ذخیره مردم برای زمستان سوراخ شده و آتش گرفته است. مردم دچار شوک بزرگی شده بودند کسی جویای احوال دیگری نمی شد همه نیاز به کمک داشتند تا با آنها همدردی شود.

سلیمی گفت: دخترم در خیابان جنازه ها را دیده بود برگشت و گفت: همه کشته شدند و جنازه هایشان آنجا افتاده است. او به گریه افتاد.

وی ادامه داد: صدای انفجار کپسولهای گاز، آبگرمکن های نفتی و آژیر خودروهای آتش نشانی پیاپی شنیده می شود بیشتر جنازه ها در این خیابان مغازه داران و کسانی بودند که به دلیل توقف بمباران در هفته های اخیر و فصل امتحانات و ایام ماه مبارک رمضان در منزل مانده بودند. از درمانگاه قدیمی تا حمام عمومی و قدیمی شهر قربانیان با بدن های تکه تکه شده مشاهده می شدند.

راوی خاطرات بمباران ۱۵ خرداد بانه اظهار داشت: جنازه های حافظان قرآن و همراهانشان که برای جمع آوری زکات ماه مبارک رمضان آمده بوند جلب توجه می کرد. در محله حمام سربازی خیابان شرکت نفت ده ها نفر کشته و زخمی شده بودند و مغازه ها و مغازه داران در آتش سوختند. خانواده هایی را می شناسم که چهار تا ۶ نفر از عزیزان خود را در این بمباران از دست داده بودند.

وی افزود: روستاییان که برای خرید به شهر آمده بودند طعمه بمباران وحشتناک آن روز شدند و با همه این اوصاف عمق فاجعه در پارک شهر بود. آب حوض به رنگ خون درآمده بود، درختان تنومند پارک بر سر مردگان و زندگان فرود آمده و اعضای بدن قربانیان مانند شاخ و برگ درختان آویزان شده و زنده ها برای فرار از این جهنم سوزان بر سر و کول هم می پریدند درب خروجی پارک گنجایش این همه جمعیت را که به منظور بزرگداشت واقعه ۱۵ خرداد سال ۴۲ در آنجا جمع شده بودند را نداشت همه وحشت زده فرار می کردند.

سلیمی گفت: مردم می گویند شاید کسانی خبرچینی کرده و گردهمایی در پارک را اطلاع داده اند و به همین خاطر در این ساعت پارک شهر بمباران شد.

وی اضافه کرد: همه در بیمارستان با همدیگر درگیر می شوند هرکسی می خواست زخمی خود را زودتر به اوژانس برساند زخمی ها نیمه جان بودند و بدون امکانات زیر آفتاب سوزان حیاط بیمارستان در انتظار کمک با مرگ دست و پنجه نرم می کردند و اطراف پادگان هم مملو از جمعیت بود تعداد زیادی از زخمی ها در نوبت حمل با هلی کوپتر در پادگان زیر آفتاب سوزان جان دادند چندین فروند هلی کوپتر مجروحین را به بیمارستان های شهرهای دیگر منتقل می کردند.

وی اظهار داشت: همه به فکر فرار بودند وسیله نقلیه ای گیر نمی آمد اگر وانت باری پیدا می شد مجروحین و قربانیان را روی هم می انباشتند بعضی مجروحین زیر جنازه ها فوت می کردند این شرایط و کمبود پزشک و داور باعث افزایش تعداد تلفات جانی شد.

سلیمی با بیان اینکه از تشییع جنازه و همکاری مردم شهری که در انجام این مراسم شهرت داشتند خبری نبود و همه از شهر فرار کرده بودند، گفت: به تدریج مردم واقعه را باور کردند و دست بکار شدند و جنازه عزیزانشان را غسل دادند و به گورستان سلیمان بیگ بردند و بیل و کلنگ در دست و با چشمان گریان مشغول کندن قبر شدند.

وی اضافه کرد: مردم از پس کندن این همه قبر بر نمی آمدند به ناچار بولدوزری با کندن چاله های بزرگ و با بلوک های سیمانی شهدا را دفن کردند و ماموستایی آیین نماز و تلقین دسته جمعی خواند.

این معلم اظهار داشت: وحشت حاصل از این بمباران بزرگ توان ماندن را برای مردم باقی نگذاشت بسیاری از مردم به دنبال زخمی ها و مجروحان خود در شهرهای دیگر سرگردان بودند ما هم بعد از مدتی همسر برادرم را در بیمارستانی در تهران پیدا کردیم.

وی اضافه کرد: بعد از ۲ هفته هیات های از بانه بازدید کردند و بازسازی و نوسازی شهر شروع شد پس از این بمباران یاس و ناامیدی در دل مردم لانه کرده و روزها شهر را تخلیه و شب ها به خانه باز می گشتند آنهای که خودرو شخصی داشتند وضعشان بهتر بود و آنهایی که خودرو نداشتند پای پیاده به خارج شهر می رفتند.

سلیمی گفت: بعد از آن دنیا تکان خورد وجدان طرفداران حقوق بشر و وجدان آنهایی که هیروشیما، ناکازاکی و هانوی را بمباران کردند بیدار شد دبیر کل سازمان ملل از طرفین خواست که بمباران مناطق غیر نظامی را قطع کنند نام بانه چندین بار روی تلکس خبرگزارها و سازمان ملل متحد رفت ماهواره ها در اروپا فیلم این جنایت بزرگ را به مردم نشان دادند.

فاجعه ای انسانی از تجمع انسانی

فرماندار شهرستان بانه گفت:  در این حادثه از ۶۰۰ نفر از بهترین انسان ها در این روز تاریخی به درجه رفع شهادت نائل آمدند و هزاران نفر زخمی شدند که فاجعه انسانی از تجمع انسانی شکل گرفت.

اسماعیل رستم پور با بیان اینکه روز ۱۵ خرداد را روزی غم انگیز در تاریخ بانه عنوان کرد و افزود: علاوه بر شهدای بانه ای تعدادی از شهدا مهاجر بودند که این روز با زبان روزه برای گرامیداشت قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ دور هم جمع شده بودند.

وی اظهار داشت: بسیاری از شهدا کودکان بی گناه بودند که تکه تکه شدند و بسیاری از شهدا قابل شناسایی نبودند.

رستم پور گفت: براساس قوانین بین الملل که طرفین در جنگ نباید مناطق مسکونی را بمباران کنند اما نیروهای رژیم بعث علنی اجتماع انسانی مردم مرزدار بانه را هدف گرفتند و فاجعه ای انسانی و لکه ننگ دیگری در تاریخ رژیم بعث ثبت شد.

وی ادامه داد: تلاش ما این است این خاطر ناخوشایند را از ذهن خانواده شهدا پاک کنیم وظیفه داریم در این روز با خانواده بازماندگان  دیدار و از انها دلجویی کنیم.

فرماندار شهرستان بانه اظهار داشت: تلاش می شود که خاطره خانواده شهدا را در قالب یک کتاب منتشر کنیم.

وی با اشاره به نمادی که در پارک ۱۵ خرداد جانمایی شده گفت: یادمان پارک ۱۵ خرداد را که با واقعه آن روز مناسبتی ندارد تغییر می دهیم و این پارک به پایگاهی برای مسائل اجتماعی تبدیل می شود و مزار شهدا نیز بازسازی و نوسازی می شود.

آنچه خاطره این روز را بیشتر از همه برای مردم تلخ کرده بدن‌های تکه تکه شده اجتماع بزرگ مرزنشینان روزه دار بود که با زبان روزه برای گرامیداشت واقعه ۱۵ خرداد سال ۴۲ گرد هم آمده بودند ناگهان چند فروند هواپیمای جنگی بیرحمانه اجتماع شان را به کام مرگ کشاندند و ۶۰۲ شهید و تعداد زیادی زخمی حاصل این جنایت است.

هیات اعزامی سازمان ملل متحد پس از بررسی و تحقیقات گسترده در باره ابعاد مختلف بمباران ۱۵ خرداد بانه با تایید این حادثه خونین توسط هواپیماهای جنگی عراق و بعد از مشاهده قطعات بمب ها اعلام کردند در این بمباران بمب های کشتار جمعی استفاده شده است.

شهرستان مرزی بانه با ۱۵۸ هزار نفر در ۲۷۰ کیلومتری غرب سنندج مرکز استان واقع شده است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha