۱ آبان ۱۴۰۰، ۱۴:۰۰
کد خبرنگار: 3035
کد خبر: 84508552
T T
۱۲ نفر

برچسب‌ها

قربانی بعدی فروچاله‌ها کیست؟

۱ آبان ۱۴۰۰، ۱۴:۰۰
کد خبر: 84508552
قربانی بعدی فروچاله‌ها کیست؟

تهران- ایرنا- بررسی وضعیت فروچاله‌های ایران نشان می‌دهد که این پدیده بیش از آن‌که ناشی از خشکسالی باشد، متاثر از دست‌کاری بشر در وضعیت اقلیمی و روند طبیعی است. تداوم این وضعیت باعث خواهد شد در آینده‌ای نه چندان دور بسیاری با نگاهی نگران به زمین زیرپای خود بنگرند.

«هگل» فیلسوف صاحب‌نام آلمانی  سده‌های هجده و نوزده میلادی در کتاب «عقل در تاریخ» می‌نویسد: «هیچ عاملی مانند آب مردمان را با هم یگانه نمی‌کند زیرا کشورهای متمدن همواره سرزمین‌های واقع در حوزه رودخانه بوده‌اند». اگر قدری به این جمله تکان‌دهنده دقت داشته باشیم درخواهیم یافت که یگانگی و انسجام مردم ایران زمین تا اندازه ای به «آب» گره خورده است.

مدیریت اقلیم خشک ایران در سال‌های اخیر به قدری به این نکته بی‌توجه بوده که موجب شده تا ایران رکورد جهانی فرونشست زمین را در دو دهه گذشته به میزان بسیار زیادی جابه‌جا کند. فرونشست زمین در پایتخت ایران، دو بار این رکورد را تنها ظرف ۱۰ سال شکسته و رقم جدیدی را برای فرونشست زمین به ثبت رسانده که تاکنون در کل جهان بی‌سابقه بوده است.

در حالی‌که فرونشست سالیانه ۴ میلیمتر در مقیاس استاندارد جهانی بحران جدی در عرصه فرونشست به شمار می‌رود، دشت‌های ایران با فرونشست سالیانه بیش از ۲۵ سانتیمتر، یعنی بیش از ۶۲.۵ برابر میانگین جهانی، پیشتاز فرونشست در کل دنیا محسوب می‌شوند.

هرچند این موضوع به میزان زیادی ناشی از خشکسالی‌های اخیر در کشور است اما باید در نظر داشت که همین خشکسالی در کشورهای بسیار خشک همسایگان جنوبی ما نیز وجود دارد، اما به این شکل با پدیده‌ای به نام فرونشست روبرو نیستند.

فرونشست بیش از خشکسالی ناشی از مدیریت نادرست است  

کار چندان مشکلی نیست، می‌توان با اندکی مطالعه و تحقیق در اینترنت و تنها با استناد به مقالات علمی و تحقیقاتی معتبر، متوجه وجود بحرانی در کل ایران شد که بسیاری از کارشناسان از آن به عنوان «بمب ساعتی» یاد می‌کنند که هر دَم ممکن است بخش‌هایی از کشور را به عمقی نزدیک به ۶۰ متر فرو ببرد. بروز این پدیده به حدی جدی است که آثار آن هم‌اکنون در شهرهایی نظیر «اصفهان» و «کاشان» به وضوح به چشم خورده و در صورت تداوم وضعیت کنونی مدیریت آب و کشاورزی، در آینده بسیار نزدیک، بخش‌هایی از این شهرها به کام فروچاله‌ها خواهند رفت.

متاسفانه رویکرد مدیریتی و توسعه در ایران سال‌ها با ویژگی اقلیم خشک کشور تعارضاتی داشته و بزرگ‌ترین ضربه‌ها بر پیکر نحیف و خشک ایران از سوی مدیرانی زده شده که کوچک‌ترین آشنایی با اقلیم منطقه نداشته و تنها به فکر افزایش اشتغال و توسعه صنایع در مناطقی بوده‌اند که اصلا تاب‌آوری در قبال این بهره‌کشی عظیم از منابع آبی را ندارند.

توسعه «صنایع فولاد»، خود مصداقی بارز بر این مدعا است. بررسی توسعه صنایع فولاد ایران نشان می‌دهد که غالب این صنایع در استان‌های بسیار کم آب ایران نظیر «اصفهان»، «کرمان»، «مرکزی» و حتی «خراسان جنوبی» قرار گرفته‌اند که از نظر منابع آبی حتی برای تامین آب شرب هم با بحران روبرو بوده‌اند. صنایع فولادی بیشترین حجم مصرف آب را دارند که به دلیل تبخیر بیش از اندازه حتی قابلیت بازیافت را هم ندارند.

بررسی اطلاعات موجود نشان می‌دهد که تاسیس شرکت فولاد «مبارکه» که از سال ۱۳۷۱ آغاز شد، با وجود سودآوری و تامین منابع مالی و جلوگیری از خروج ارز از کشور، زمینه‌سازی اشتغال تعداد زیادی از افراد و همچنین تامین تجهیزات برای سایر صنایع کشور، بدون توجه به مساله آب و در نظرگرفتن شرایط اقلیمی در منطقه، فعالیت خود را آغاز کرد. این در حالی است که بنابر گفته بسیاری از کارشناسان جایابی درست این صنعت می‌باید در استان‌های ساحلی جنوبی می‌بود.

با نگاهی بر وضعیت صنایع فولاد در کشورهای قطب این صنعت نظیر کره جنوبی، ژاپن هند و چین درخواهیم یافت که این صنایع کاملا در نوار ساحلی اقیانوسی قرار گرفته‌اند که برای تامین آب به مشکل چندانی بر نمی‌خورند. جای بسیار تعجب و شگفتی است که حتی در وضعیت کنونی شهری مانند کاشان و شهرهای اطراف آن نظیر «آران و بیدگل» که از هم‌اکنون شکاف‌های فروچاله در آن هویدا شده، پیگیری تاسیس صنایع فولادی با سرعت هرچه تمام‌تر به پیش می‌رود. نظیر این مشکل در شهر «بادرود» از توابع شهرستان «نطنز» در استان اصفهان که درست در کویر مرکزی ایران قرار گرفته نیز با شدت در حال پیگیری است و نکته جالب‌تر این‌که تمامی این صنایع مجوزهای لازم از سوی سازمان «محیط زیست» را هم در عقبه خود به همراه دارند.

باید توجه داشت که صدور مجوز محیط زیست برای تاسیس صنایع فولادی تنها بر مبنای میزان آلایندگی نیست، بلکه باید ناظر بر کلیه مسایل زیست محیطی و اقلیمی منطقه هم باشد. چنانچه در منطقه بادرود نطنز، نه تنها خبری از رودخانه طبیعی نیست بلکه، چاه‌های آب منطقه که هم‌اکنون عمقی نزدیک به ۳۵۰ متر دارند، تا ۵ دهه قبل کمتر از یک متر بوده است؛ این در واقع معضلی است که در سطح یک فاجعه ملی قابل بررسی است.

گرچه مقایسه با فعالیت صنعتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس چندان مناسب به نظر نمی‌رسد، اما نگاه هرچند کوتاه بر وضعیت جایابی صنایع و توسعه آن در این کشورها می‌تواند نشان از درک نسبتا درست مسوولان این کشورها از وضعیت اقلیمی‌شان باشد.

وضعیت کنونی ایران نشان می‌دهد که از ۶۰۰ دشت ایران، ۲۰۰ مورد در عمل در حال از بین رفتن است و نکته قابل تامل‌تر نبود امکان بازگشت آن‌ها است. به عبارتی زمانی‌که خاک، رطوبت خود را از دست بدهد، فرونشست‌هایی با عمق بیش از ۶۰ متر و عرضی به همین اندازه را ایجاد می‌کند که در صورت بروز ترسالی‌های پی‌درپی هم قابلیت ترمیم را ندارند و آن‌هایی هم که توان بازگشت را همچنان در خود دارند، زمانی قریب به ۵۰ هزار سال نیاز دارند.

برای رهایی از فروچاله‌ها باید به فکر تغییر روندها بود

 خشکسالی در ایران یکی از عوامل اصلی فروچاله‌ها است اما همین خشکسالی نیز ناشی از دست‌کاری و دخالت بشر در روند طبیعی است که به نوعی ناشی از سوء مدیریت در زمینه توسعه صنایع کشور بدون در نظر گرفتن رویکرد توسعه پایدار بوده است.

از سال‌های گذشته تاکنون سدسازی در ایران با شدت هرچه بیشتر در حال ادامه است اما نگاه به سدسازی در دنیای مدرن حاکی از آن است که این فعالیت با آنچه که در ایران در جریان است بسیار تفاوت دارد. از نگاه طیفی از کارشناسان، عصر سدسازی تقریبا با توجه به آثار زیان بار زیست محیطی و روش‌های جایگزین تامین انرژی رو به افول گذاشته است. به عنوان مثال تنها در ایالات متحده آمریکا در ۳۰ سال گذشته ۹۰۰ سد بزرگ جمع‌آوری شده و به‌طور متوسط هر سال ۶۰ سد در آمریکا جمع‌آوری می‌شود.

از این منظر منتقدانه، باید توجه داشت که سدسازی مطابق با همه شرایط اقلیمی کشور نیست و تنها در برخی از نقاط این قابلیت وجود دارد. به هنگام بهره‌برداری از سد، ممکن است یک منطقه نابود شود و یک منطقه دیگر رونق یابد که این به معنای تغییرات وسیع در اکوسیستم طبیعی است که خود منجر به بروز خشکسالی است.

در برخی مناطق ایران که سدهای متعددی ساخته شده اند سطح تبخیر آب پشت سدها چندین برابر استاندارد جهانی است. گروهی از کارشناسان معتقدند طی سال‌های گذشته رانت‌های موجود در توسعه سدسازی مانع از تحول تصمیم‌گیری در این صنعت بوده است. یکی از دلایل فاجعه زیست محیطی خشک شدن دریاچه ارومیه، سدهای متعددی است که در حوزه آبریز نگین فیروزه‌ای آذربایجان ساخته شده و تلاش‌ها برای احیای آن هنوز نتیجه ی چندانی نداشته است. مشابه این وضعیت در استان فارس، اصفهان و حتی خوزستان هم قابل مشاهده است.

به‌طور کل نیازی به توضیح نیست و طبیعت خود گویای همه چیز است. به واقع فرونشست و خشکسالی پاسخ قاطع زمین و طبیعت به فعالیت‌های نادرست ما است که هر روز آثار آن بیشتر هویدا می‌شود. هرچند اشتغال تعداد زیادی از افراد در سدسازی و صنایع فولاد و بسیاری از صنایع دیگر وجود دارد، اما باید توجه داشت که با ادامه روند موجود تا چند سال آتی بسیاری از مناطق مسکونی امروزین خالی از سکنه شده و دیگر جایی برای ادامه حیات وجود نخواهد داشت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha