شهید ۱۶ ساله‌ای که با دستان مادر تلقین شد/ محمد گفت: تنها گریه کن

تهران- ایرنا- محمد معماریان نوجوان ۱۶ ساله ای است که در نهرخین شلمچه عملیات کربلای ۴ به فیض شهادت نائل شد و پس از هفت روز که مادرش می‌خواست او را در قبر بگذارد خونش همچنان تازه بود و دست مادر را رنگی کرد.

شهید محمد معماریان در بیستم مرداد ۱۳۴۹ در قم به دنیا آمد، در ۱۲ سالگی به بسیج پیوست و حدود ۱۳ سال سن داشت که پایش به جبهه باز شد و در کربلای ۴ وقتی از بین هزار نفر نیاز به خط‌شکنی ۳۰۰ نفر بود، او نام‌نویسی کرد تا اینکه سرنوشت شهادت او در نهرخین شلمچه رقم خورد.

مادر این شهید نوجوان در گفت وگو با خبرنگار ایرنا بیان کرد: جنازه محمد سه روز در نهر خین در شلمچه و سه روز هم در معراج‌الشهدا مانده بود تا پدرش از جبهه برگردد یک روز هم طول کشید تا کارهای تشییع و تدفینش انجام شود. کاسه سر پسرم خالی بود و فقط صورت داشت. توی کاسه خالی سرش با پنبه پر شده بود و دندان‌ها و زبانش لابه‌لای پنبه‌ها بود. نشستم کنار پیکر محمد و رویش را باز کردم. خیلی سریع بوسه‌ای به پیشانی‌اش زدم و دست کشیدم روی چشم‌هایش و گفتم: خوش به حالت مادر حال تو که گریه کردن ندارد و به بی بی گفتم: بالاخره روزی که این همه منتظرش بودم رسید.

شهید ۱۶ ساله‌ای که با دستان مادر تلقین شد/ محمد گفت: تنها گریه کن

به پسرم گفتم: محمد جان! دیدی آخرش تو جلو زدی و رفتی؟ به حاضران گفتم می‌خواهم خودم محمد را داخل قبر بگذارم دو سه نفر مخالفت کردند، اما تا شنیدند خواسته محمد بوده، تسلیم شدند جوانم را کفن پیچیده گذاشتند روی دستم، پلاستیک روی صورتش را باز کردم. دست به صورت محمد زدم و به سر و صورتم کشیدم این آخرین دیدارم با محمد بود. دست‌هایش را گرفتم توی دستم. بی‌اختیار لبخند زدم زیر لب گفتم: عزیز دلم، سربلندم کردی. پیش خدا مقام داری، دعایم کن. دلم نمی‌خواست از محمد دل بکنم، ولی چاره‌ای نبود.جنازه را خودم توی قبر گذاشتم و تلقینش را خواندم وقتی دستم را از زیر سرش برداشتم، خون تازه دستم را رنگین کرد؛ دستم را به جمعیت نشان دادم و گفتم: ببینید بعد از هفت روز خون تازه از سر محمدم جاری است اما گریه نکردم محکم و استوار همه کارهایش را انجام دادم و از قبر بیرون آمدم بعد هم روی قبر ایستادم و با استعانت از عمه‌ام حضرت زینب (س) سخنرانی کردم به این امید که خانم از ما راضی باشد.

شرف‌السادات منتظری با بیان اینکه محمد قبل از آخرین اعزام به جبهه به دامادم گفته بود که این قبر من است و دقیقا در همان نقطه به خاک سپرده شد، افزود: شب قبل از اعزام پسرم به من گفت که اگر شهید شدم و راضی بودی، آن کفنی را که از مکه برای خودت آورده‌ای و با آب زمزم شست‌وشوی دادی، به تنم بپوشان و شال سبزی را که از سوریه آورده‌ای را به گردنم بیاویز. گریه نکن و اگر گریه کردی جلوی چشم دیگران نباشد. در تنهایی هر چه خواستی گریه کن.

شهید ۱۶ ساله‌ای که با دستان مادر تلقین شد/ محمد گفت: تنها گریه کن

شفای مادر در خواب با پارچه متبرک از حرم امام حسین (ع)

مادر شهید معماریان می گوید: محرم سال ۱۳۶۵ بر اثر حادثه‌ای از ناحیه پا به شدت آسیب دیدم و از اینکه نتوانستم به نحو شایسته در مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) شرکت کنم، به درگاه خداوند ابراز ناراحتی و طلب شفا کردم صبح روز عاشورا بعد از قرائت زیارت عاشورا در عالم رؤیا دیدم چند نفر از شهدا از جمله فرزندم محمد در مسجد المهدی قم به دیدار من آمدند و پسرم پس از گفت‌وگو شال سبزی را که از حرم سالار شهیدان آورده بود، روی پایم قرار داد از خواب که بیدار شدم در کمال شگفتی باندها را دیدم که از پایم گشوده شده و شال سبز روی پایم قرار داشت و دیگر دردی احساس نمی‌کردم.

شهید ۱۶ ساله‌ای که با دستان مادر تلقین شد/ محمد گفت: تنها گریه کن

کرامت امام حسین (ع) و شهید معماریان برای شفای بیماران 

منتظری ادامه داد: قطعات کوچکی از شال سبزی که بر روی پای من بسته شده بود را به برخی از مردم دادم پس از آنکه خبر این ماجرا به محضر آیت‌الله گلپایگانی(ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی معطر به عطر حسینی(ع) مورد تصدیق ایشان قرار گرفت، ایشان گفت: این امانتی در دست شما بوده و نباید آن را به دیگران هدیه می دادید پس از آگاهی از این مساله به سراغ دریافت کنندگان قطعات پارچه رفتیم اما در کمال ناباوری متوجه شدیم تمام آنها غیب شده اند.

وی تاکید کرد: خدا را شاکریم که این ماجرا سندی برای اثبات زنده بودن شهدا است و منزل شهید سالها پایگاهی برای آرمان‌های اسلام و انقلاب قرار گرفته است.

مادر شهید معماریان با بیان اینکه شال مورد نظر اکنون داخل یک شیشه ۱۰ سانتی نگهداری می شود و بوی عطر مخصوص آن باقیمانده است، گفت: آیت الله گلپایگانی کمی از تربت امام حسین (ع) را به من داد و گفت یک سانت از این شال را برش بزنید و در داخل بطری به همراه آب و تربت قرار دهید من نیز این کار را انجام دادم و زمانی که مردم برای رفع بیماری و مشکلات خود از من پارچه را طلب می کنند آب این شیشه را در یک بطری کوچک دیگر می ریزم و به آنها می دهم تا با نوشیدن آن شفا یابند.

کمک مادر شهید معماریان به ۶۰۰ خانواده محروم  

حالا بعد از این همه سال، همان شال سبز در منزل شهید منتظری قرار دارد و مردم با اطلاع از ماجرای شهیدی که مادرش را شفا داد، برای دریافت پارچه به در خانه آنها مراجعه می‌کنند منزل این شهید والامقام در محله بلوار امین قم به مکانی برای کارهای خیری تبدیل شده است و مادر محمد با حمایت خیران مختلف ۶۰۰ خانواده کم‌برخوردار و محروم را زیر پوشش قرار داده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha