به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، حمید حسام، دارای بیشترین کتاب تقریظی است؛ نویسندهای که در ابتدا با رماننویسی به قلمرو نشر ورود کرد، سپس داستان کوتاه را تجربه کرد و چند سال بعدش، وارد تاریخ شفاهی شد. این سیکل کارکردی حسام درنتیجه تعهد و هوشمندی بالای او در انجام صحیح رسالتی بود که وی از ابتدا به آن دلیل به ادبیات ورود کرده بود.
حسام در تاریخ شفاهی، به چارچوب جدیدی رسید. اگر قرار بود بهمانند انبوه افرادی که با اهرم قرار دادن تاریخ شفاهی، نسبت به ثبت وقایع همت میگماردند، عمل کند، قطعا آن تاثیرگذاری رقم نمیخورد
ادبیات برای او که جوانیاش را در جبهه گذرانده بود و با قیصر سر یک کلاس مینشست، تریبونی برای بیان ارزشها بود؛ رسالتی که قطعا رمان و داستان کوتاه نمیتوانستند بهشکلی فراگیر، تمامی ابعاد آن را دربربگیرند اما تاریخ شفاهی، بهترین مسیری بود که میشد با ثبت حقیقت، چندین نسل متوالی را آگاه کرد.
حسام در تاریخ شفاهی، به چارچوب جدیدی رسید. اگر قرار بود بهمانند انبوه افرادی که با اهرم قرار دادن تاریخ شفاهی، نسبت به ثبت وقایع همت میگماردند، عمل کند، قطعا آن تاثیرگذاری رقم نمیخورد به همین دلیل با تجاربی که از رماننویسی و داستان کوتاه به دست آورده بود، در تاریخ شفاهی، یک نقطه ثقل مرکزی را به عنوان هسته اصلی روایت تعریف کرد تا مابقی شخصیتها، حول محور این نقطه ثقل معنا پیدا کنند.
حسام با همین فرمول و با تجاربی که از انتشار چند کتاب در حوزه رمان و داستان کوتاه به دست آورده بود، آب هرگز نمیمیرد را به چاپ رساند که با استقبال گستردهای مواجه شد. او در این کتاب، جنگ تحمیلی را از دریچه نگاه میرزامحمد سلگی؛ از فرماندهان لشکر ۳۲ انصارالحسین روایت کرد. این ترفند روایی در کنار پرهیز از اطناب و اغراق، توجه به جزئیات و تمرکز بر رئالیسم موقعیت، بسیار مورد توجه قرار گرفت و انقلابی در حوزه ادبیات مقاومت که به شیوه تاریخ شفاهی نگارش یافته بودند، به پا کرد.
آب هرگز نمیمیرد از یک سو موفق به دریافت جایزه جلال در سال ۹۴ شد و از سوی دیگر، در سال ۹۵، متن تقریظ رهبر انقلاب از این کتاب منتشر شد. دو اتفاقی که سبب شد تا این کتاب هم به لحاظ ادبی و هم از نظر معنوی، مورد ستایش قرار گرفته و حسام را در مسیری قرار دهد که آوردگاههای دیگری را از این باب تجربه نماید.
حسام در تجربه بعدی به سراغ همسر سرلشکر شهید حسین همدانی رفت و خداحافظ سالار را منتشر کرد. او در شرایطی برای کتاب جدید خود به سراغ همشهریاش رفت که اینبار توانست زاویه دید را از اول شخص، به همسر شهید تغییر داده و ضمن ذکر خصایص این شهید، به برههای از زندگی ایشان از زاویه نگاه همسرشان بپردازد. درواقع این کتاب، علیرغم آنکه دربردارنده وصفصفتهای شهید همدانی بود، بلکه این سبک زندگی قبل از آنکه به محک مخاطب درآید، از فیلتر نگاه همسر ایشان عبور کرده و ایشان نیز برداشت خود از این چهره را بیان کردند که این بیان روایی، سهم بسزایی در رسوب آن باور عمیقی بوده که نویسنده در نظر داشته است. شخصیت شهید همدانی، با این شکل روایت، به شیوه بهتر و حقیقیتری به مخاطب شناسانده شد.
رهبری در بخشی از تفریظ خود بر این کتاب آوردهاند: در میان کتابهای خاطرات جنگ، این، یکی از بهترینها است. نگارش درست و قوی، ذوق سرشار، سلیقه و حوصله، همت بلند، همه با هم دست به کار تولید این اثر شدهاند.
حسام پس از دو تجربه موفق تاریخ شفاهی، حالا برای کتاب سوم خود، فارغ از حساسیتی که در شیوه انتقال داشت، به دنبال سوژه منحصری نیز بود. روایتی که در وقتی مهتاب گم شد، اگر به هر طریقی جز آنچه در این کتاب آمده، بیان میشد، قطعا مخاطب، یا آن را افسانه میخواند و یا یک داستان اساطیری که در روزگار کنونی، محلی از اعراب ندارد.
وقتی مهتاب گم شد، فارغ از چالشهای فرامتنی که با شخصیت اصلی روایت برای مخاطب رقم میزد، دربردارنده جزءنگریهای یک واقعه بزرگ است که تجمیع این دو رویکرد با یکدیگر، از کتاب، یک اثر خواندنی ساخته که مخاطب خود را به شکلی متوالی در فصول مختلف، تحتتاثیر قرار میدهد.
آنچه در این کتاب به شکلی متبحرانه لحاظ شده، در نظر گرفتن مرز باریکی است که این روایت رئالیستی را از بیان اغراقگونه جدا میکند. تمرکز بر بیان جزئیات، یکی از متدهای هوشمندانهای است که در نگارش این کتاب، به شکلی وسواسگونه موردتوجه قرار گرفته و اجازه نداده که از سردار خوشلفظ، یک شخصیت اساطیری دراماتیک خلق شود.
رهبری در تقریظ خود بر این کتاب آوردهاند: درباره نگارش این کتاب، آنچه نوشتم، کم است. لطف این نگارش بیش از اینهاست. مقدمه کتاب یک غزل به تمام معنی است.
این شیوه روایت و حساسیت در انتخاب سوژه، در کتاب بعدی حسام نیز استمرار یافت. هفتادودومین غواص، سونامی گستردهای در جامعه به پا کرد. این کتاب، خاطرات ملتهب و تکاندهنده جانباز کریم مطهری؛ فرمانده گردان غواصی جعفر طیار لشکر انصارالحسین بود که نویسنده، وقت بسیاری را صرف تحقیق، مصاحبه و نگارش آن کرده بود.
در این کتاب، ناگفتههای مسحورکنندهای از عملیات کریلای ۴ بیان شده است که مخاطب را در بسیاری از دقایق، میخکوب میکند. ابتکار حسام در چارچوببندی این کتاب، فضا دادن به منطق روایی بود که از زبان کریم مطهری مطرح میشد. درواقع نویسنده با این مهندسی، شیوه انتقال را آسان کرده و قدرت و اعجاز آن را بیشتر نمود. در این بیان روایی، مخاطب غرق در گفتار راوی شده و دخالتی فرامتن که شامل فیشبرداریها یا برداشت نویسنده است را احساس نمیکند.
حسام برای سوژه بعدی خود، به سراغ تنهایی یک فرمانده زخمی میرود که توانسته از عملیات کربلای ۴ به شکل معجزهآسایی نجات یافته و زنده بازگردد. دهلیز انتظار، از زاویه نگاه این فرمانده روایت میشود که از یک عملیات گسترده، بهتنهایی بازمیگردد.
اعجاز این کتاب آنجایی است که در کنار روایتگری از یک عملیات سهمگین، در پیرنگ، عمق حسرت از به جا ماندن و رفتن دوستان و همرزمان فرمانده، بهخوبی احساس شده و مخاطب، با احساس درونی شخصیت اصلی داستان، همراه میشود.
حمید حسام غنیمتی ممتاز در ادبیات پایداری معاصر کشور است. نویسندهای که با سبکی جدید، گونهای که در معرض بیان کلیشهای قرار گرفته بود و هر روز، مخاطبان بیشتری از دست میداد را با دم مسیحایی تازه مواجه ساختحسام در سال ۹۹، به سراغ سوژه جذاب و کمترپرداختهشدهای میرود و طی آن، میزبان تنها مادر شهید ژاپنی در ایران میشود. مهاجر سرزمین آفتاب، به دلیل سوژه بکر خود، بسیار موردتوجه قرار میگیرد.
فارغ از سوژه بکر، فصاحت متن و ریزبینیهایی که در جهت تبیین شخصیت شهید ژاپنی اعمال شد، مخاطب را به یک تحلیل درست سوق میدهد که طی آن، طرح زندگی خانم بابایی (مادر شهید) از کودکی در ژاپن تا آموزههای بودا و انتخاب همسر در ایران و تغییر نام و تربیت فرزند تا مرحله شهادت فرزند و پس از آن، برای مخاطب، باورپذیر مینماید.
حسام در این کتاب، پا را از شناخت فردی قهرمانش که شهید ژاپنی بود، فراتر نهاد و با محوریت قرار دادن مادرشهید، وی را تا اندازههای قهرمان داستانش بالا کشید. بهنوعی این کد را برای مخاطب تداعی نمود که تغییر در سبک زندگی، سبب تربیت چنین فرزندی شده که تا مرحله شهادت پیش رفته و مادرش به این انتخاب، افتخار میکند.
رهبر انقلاب در بخشی از تقریظ خود بر این کتاب عنوان کردهاند: سرگذشت پرماجرا و پرجاذبه این بانوی دلاور، که با قلم رسا و شیوای حمید حسام نگارش یافته است، جدا خواندنی و آموختنی است.
آخرین کتابی که از حسام منتشر شده، فقط غلام حسین باش است که روایت جانباز حسین رفیعی است. آنچه این کتاب را خواندنی میکند، شرح جزءبهجزء یک دگردیسی در اثر انقلاب اسلامی است تا یک قهرمان بتواند ۸ سال در میدانهای جنگ حضور داشته باشد.
کتاب از یک سو، روایت عینی و دقیقی از یک تحول بزرگ درونی است و از طرف دیگر، خاطراتی را از جنگ، آنهم از زبان کسی که در تمام سالهای آن حضور داشته، بیان میکند که غافلگیریها و نکات بسیاری برای مخاطب خود دارد.
حمید حسام غنیمتی ممتاز در ادبیات پایداری معاصر کشور است. نویسندهای که با سبکی جدید، گونهای که در معرض بیان کلیشهای قرار گرفته بود و هر روز، مخاطبان بیشتری از دست میداد را با دم مسیحایی تازه مواجه ساخت. کلیشهها را در هم شکست و با یک بیان سلیس که فاقد هر نوع پیچیدگی بود، به بسیاری از سوالات و نقاط ابهام نسل جدید راجع مفهوم مقاومت پاسخ داد. سنتشکنی بزرگی که حسام را به دیدهبان بیدار هورالعظیم ادبیات مقاومت تبدیل کرد و مسیری که میرفت به بنبست برسد را با یک طراوت و پویایی بکر مواجه ساخت.
ادبیات امروز ما، نیازمند به چنین نگاهها و سلایق مبتکرانهای است تا بتواند نسلهای جدید را درگیر کند؛ ما امروز بیش از هر زمان دیگری به حمید حسامها در دیگر گونههای ادبی کشور نیازمندیم.
نظر شما