۲۵ مرداد ۱۴۰۲، ۹:۱۸
کد خبرنگار: 5333
کد خبر: 85198702
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

عرفان پروین

۲۵ مرداد ۱۴۰۲، ۹:۱۸
کد خبر: 85198702
رحمن ایزدی‌فر | کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
عرفان پروین

تهران- ایرنا- خویشتن پروین، با طرح موضوعات فرازمینی چنان تصفیه می‌شود که از این کره خاکی به یک بار کنده می‌شود و بعد لحظه ای فرا می‌رسد که دیگر چیزی بین شاعر و شعرش باقی نمی‌ماند. آن گاه کلام او که به زیور شعر آراسته است واقعیت قائم به ذات شعر و کلام متعالی را می‌پذیرد.

آموزه های عرفانی به قدری معقول و مطلوب است که مرز درازنای تاریخ و جغرافیا را طی می کند و تمامی انسان ها را در همه زمان ها به سوی خود جذب می کند آن چه مسلم است مخاطبان آموزه های عرفانی همه افراد طول تاریخ بشریت هستند.

در این میان، شاعرانی یافت می شوند که اشعار آنها، سرشار از آموزه هایی از تعالیم گهربار اسلامی است. سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ... و بسیاری از شاعران دیگر، ترویج تعالیم اسلامی و توصیه به اجرای آنها را، سرآمد سایر مطالب خود قرار داده اند.

بیان بنمایه های عرفانی در شعر پروین برخاسته از درون بی آلایش اوست

پروین اعتصامی از شاعران برجسته اندیشمندی است که در سراسر دیوان اشعارش از نظر گاه مولفه ها و آموزه های عرفانی حرف های بسیاری برای گفتن دارد. «خانم پروین اعتصامی، از بدیع ترین و دلاویزترین شکوفه های ادب فارسی و یکی از منادیان محبت و تقوی در عصر حاضر است.» (اسلامی ندوشن، پیام نوین، سال سوم، شماره دهم): مخوان جز «درس عرفان» تا که از رفتار و گفتارت/ بداند دیو کز شاگردهای این دبستانی (اعتصامی۱۳۸۵،:۳۵۷ )

بیان بنمایه های عرفانی در شعر پروین برخاسته از درون بی آلایش اوست. گویی خویشتن پروین، با طرح موضوعات فرازمینی چنان تصفیه می شود که از این کره خاکی به یک بار کنده می شود و بعد لحظه ای فرا می رسد که دیگر چیزی بین شاعر و شعرش باقی نمی ماند. آن گاه کلام او که به زیور شعر آراسته است واقعیت قائم به ذات شعر و کلام متعالی را می پذیرد.

هر علمی، دارای تعابیر ویژه ای است. عرفان نیز دارای تعبیرهایی است که «برای افاده معنایی خاص وضع شده یا در اکثر کثرت استعمال در فن و علم به تدریج معانی خاص از آن اراده شده»(سجادی،۱۳۸۸:هفت)این تعبیرات در عرفان عملی و نظری ، گاهی بیان کننده مقامات سالکان طریقت است . گاه به حالات و زمانی بیان کننده وجد عارف و گاهی بر نام ها و محل های خاص اطلاق شده.

«عشق» در شعر پروین جایگاهی ویژه دارد. پروین از استعاره عشق برای انتقال بهتر اندیشه های خود به مخاطب بهره برده است. عشق راهی است پر از فراز و نشیب که سالک برای گذشتن از این راه می بایست از میان این پیچ و تاب ها مقصد خویش را بیابد و در میان موج های بحر سعادت به سفینه های نجات دست یازد:

در پیچ و تاب های ره عشق مقصدی است/ در موج های بحر سعادت سفینه‌هاست (اعتصامی۲۹۵:۱۳۸۵ )

عاشقان حقیقت از غیر خدا غافل‌اند

بازتاب عشق که اصل و اساس عرفان بر آن استوار است، در شعر پروین اعتصامی بسیار زیاد است که با توجه به محتوای ابیات می توان از آن به عشق الهی و معنوی تفسیر کرد. بی شک پروین اعتصامی در عرفان نظری خود پیرو بزرگانی چون مولانا و حافظ بوده است و سخنش همواره از پشتوانه های گفتاری و نوشتاری آنان سیراب شده است:

عشق حق، در من شرار افروخته است/ من چه می دانم که دستم سوخته است (همان:۸۲)

بی شک پروین اعتصامی در عرفان نظری خود پیرو بزرگانی چون مولانا و حافظ بوده است و سخنش همواره از پشتوانه های گفتاری و نوشتاری آنان سیراب شده است

پروین در مثنوی «عشق حق» مناظره بین عاقلی را با دیوانه ای بازگو می کند. در این مناظره زیبا، پروین، از زبان مجنون، مجانین حقیقت را خردمندتر از عاقلان می‌خواند؛ زیرا این دیوانگان ماورای دنیای عقلانی بشر سیر می‌کنند؛ دنیایی که «بهشت اندر بهشت» است، که کوچک‌ترین مشابهتی به دنیای مادی ندارد. عاشقان حقیقت از غیر خدا غافل‌اند و اگر کودکان خاکستر بر دیدگانشان فشانند، دیده‌ دل را از ظلمت جهان خاکی فرو بسته، به دنیایی نظر می‌افکنند که «جلال اندر جلال» است :. مجنون

تو مرا دیوانه خوانی ای فلان/لیک من عاقل‌ترم از عــاقلان

گر که هر عاقل، چو من دیوانه بود/در جهان بس عاقل و فرزانه بود

عارفان کاین مدّعا را یافتند/گم شدند از خود، خدا را یافتند

من همی بینم جلال اندر جلال/تو چه می‌بینی به جز وهم و خیال

من همی بینم بهشت اندر بهشت/تو چه می‌بینی، به غیر از خاک و خشت (اعتصامی۲۷۳:۱۳۸۵ )

پروین تمام زبونی‌ها را از ناامیدی می داند

«امید» یکی دیگر از مفاهیم عرفانی شعر پروین است. پروین در مثنوی «امید و نومیدی» به مجادله ی بین امید و نامیدی می پردازد. او تمام زبونی ها را از نا امیدی می داند و معتقد است نومیدی به هر سو دست شوقی هست می بندد و هرجا خاری می بیند می شکند غبار نا امیدی به چشم تاریکی می آموزد و شرارش ریشه اندیشه را از بن می سوزاند:

به نومیدی، سحرگه گفت امید/که کس ناسازگاری چون تو نشنید

به هرسو دست شوقی بود بستی/به هرجا خاطری دیدی شکستی

کشیدی بر در هر دل سپاهی/ز سوزی، ناله‌ای، اشکی و آهی

زبونی هر چه هست و بود از توست/بساط دیده اشک‌آلود از توست... (اعتصامی۲۷۰:۱۳۸۵ )

نومیدی در مقام دفاع، از مصائب خویش می گوید و معتقد است امید و نا امیدی یکسان نیستند.زیرا جهان بر امید می خندد و بر نومیدی می گرید:

مرا با روشنایی نیست کاری/که ماندم در سیاهی روزگاری

نه یکسانند نومیدی و امید/جهان بگریست بر من، بر تو خندید... (همان:۷۱)

درد در دیوان شاعران عارف موج می زند

«درد» یکی دیگر از مفاهیمی است که در دیوان پروین اعتصامی به فراوانی به چشم می آید.درد ناشی از هجران یار و دوری از پروردگار در دیوان شاعران عارف موج می زند. در مجموعه عرفان و ادبیات، «درد و رنج» یکی از احساسات و هیجانات مهم در ساحت نفسانی انسان است. به لحاظ حیات کلی بشری نیز درد و رنج از وجوه تأثیربرانگیزی به شمار می آید. پروین اعتصامی همچون بسیاری از شاعران دیگر از شعر برای بیان دردها و رنج های بشری کمک گرفته است به گونه ای که آتشگاه احساس خود را ناشی از درد و غم می داند و شادی را نمی فهمد و چنین می سراید :

«درد و رنج» یکی از احساسات و هیجانات مهم در ساحت نفسانی انسان است

کسی ز «درد » من آگه نشد، ولیک خوشم/که چند قطره خونم، بدست و دامانی است. (اعتصامی۱۷۶:۱۳۸۵ )

دیوان پروین را که می نگریم بسامد بالایی از مفهوم درد و برابرهای معنایی آن را می بینیم. درد او درد فردی نیست، چیز جسمانی نیست، درد انسان و جهان است. دردی است که برای عقیده خود که نشانه کمال و انگیزه اخلاقی است می خواهد اوصاف غیرانسانی را از وجود انسان بزداید. پس غم و رنج و درد او بیشتر درد جامعه است تا درد عرفانی او.

به نظر پروین، سالک طریق عشق، نخست خود باید دردمند باشد تا شایستگی درمان دردها را داشته باشد. باید با کوله باری از رنج، «صعب ها » را آسان کند.

«تو خواهی دردها درمان کنی، اما به بی دردی/تو خواهی صعب ها آسان کنی، اما به آسانی»(همان:۳۵۸)

پروین در قصیده ۱۷ بیتی «بهای نیکی» آن جا که ارزش های نیکی را یکی یکی برمی شمرد، دلیل لطف خدا بر دل پیران طریقت را تشخیص درست درد و دوا می داند:

«از آن معنی پزشکت کرد گردون/که بشناسی ز هم درد و دوا را» (همان:۲۸۷)

«نامور شدن» در گرو « طلب رنج »است

«طلب» یکی از اصطلاحات و مفاهیمِ اصلی عرفانی است که در آثار صوفیه از دیرباز وارد شده و موردِ توجه بوده‌ است. پروین، از این اصطلاح، در معنی های مختلف استفاده کرده است. او معتقد است «نامور شدن» در گرو « طلب رنج »است هرچند «طالب » این «مطلوب» ، انسانی بی نام ونشان باشد:

کسی که در طلب نام نیک، رنج کشید/اگر چه نام و نشانیش نیست، ناموری است (اعتصامی۲۰۲:۱۳۸۵)

پروین معتقد است در وادی طلب، اگر طالب کام جستن و بهره مند از لذات مادی هستی قطعا از لذت های دل محروم خواهی شد.زیرا هیچ ضمانتی نیست که کامرانی جسمانی، کامرانی معنوی نیز در پی داشته باشد:

آنکس که بود کام طلب، کام دل نیافت/وان کس که کام یافت، دل کامران نداشت (همان:۲۳۲)

پروین اعتصامی مرتب بر نفس پرستی پرخاش می‌کند

«نفس» درعرفان، یکی از مهم ترین و پیچیده ترین مباحث به شمار می آید. در کتاب های عرفانی، یکی از وظایف مهم سالک، در اختیار گرفتن زمام نفس دانسته شده است.

پروین اعتصامی در اشعارش، مرتباً بر نفس پرستی پرخاش می کند و این مبارزه علیه هواپرستی، زرپرستی، خودبینی و شهوت پرستی نشانه درک عظیم او از جایگاه عرفان است. او علیه تباهی اخلاق و آداب و انسانیت و اخلاق اسلامی به مبارزه همت گماشته است:

بیفشاندیم جان اما به قربانگاه خودبینی/چه حاصل بود جز ننگ و فساد این جانفشانی را (اعتصامی،۱۳۸۵ :۳۱)

او راه نجات و رهایی را در اطاعت خداوند و پیروی از تعالیم قرآنی و احادیث می داند و می کوشد بشر را از پرستش هوای نفس و تعلقات دنیوی و پستی ها بر حذر دارد. نقش انسانی را دشمنی درونی می داند که همان جهل است که بشر را اسیر خودمحوری ها می کند:

ای شده سوخته ی آتش نفسانی/سالها کرده تباهی و هوس رانی

دزد ایام گرفته است گریبانت/بس کن این بیخودی و سر به گریبانی (همان: ۱۲۴ )

شوق در غیبت معشوق پدید می‌آید

«شوق» یکی ازاحوال عرفانی است که در غیبت معشوق پدید می آید و درحضور او باید از بین برود. این مضمون در شعر پروین اعتصامی کاملا برگرفته از عرفان کهن و سبک شعری حافظ است و معتقد است درمسیر عشق هر رهنوردی پای شوق ندارد همانگونه که فقط دست موسی عمران «ید بیضا» بود :

هر رهنورد را نبود پای راه شوق/هر دست، دست موسی عمران نمی‌شود (اعتصامی۳۱۰:۱۳۸۵)

که بی اختیار ما را به یاد این بیت از حافظ می اندازد:

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند/نه هر که آینه سازد سِکندری داند (حافظ۲۳۸:۱۳۸۳)

پروین با دید عرفانی خود، جهان را میدان همت می داند. برای نشان دادن اوج همت، به سراغ ضعیف ترین موجود در عام هستی، مور، می رود. در ادب فارسی، مورچه، موجودی پر تلاش و سخت کوش معرفی شده و به نماد کار و فعالیت سازنده و همچنین قناعت به شمار می رود. پروین در بیتی از زبان مورچه چنین آورده است:

من تن به خاک می دهم و بار می برم/ از مور ، بیش از این چه توان داشت انتظار

و در بیتی دیگر گاه چون مور در راه همت پای می کوبد و گاه چون مگس دست شوق بر سر دارد:

همچو مور اندر ره همت همی پا کوفتن/چون مگس همواره دست شوق بر سر داشتن (همان:۱۶۱)

آنچه در این نگاره مورد تحلیل قرار گرفت، نگاهی بر دیوان پروین اعتصامی از حیث وجـود آموزه های برگرفته از تعالیم عرفانی بود. بدون شک، بـا جـستجو در اشـعار ایـن شـاعربزرگ، می توان صدها نمونه دیگر، نظیرآنچه در این سطور دیده می شود، استخراج کرد.تردیدی نیست که موارد یاد شده، بخش مهمی از سبک و شیوه شعری پروین از حیث مضمون است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha