۸ آذر ۱۴۰۲، ۸:۳۹
کد خبرنگار: 1449
کد خبر: 85306025
T T
۲ نفر

برچسب‌ها

هفت کنارِ بی‌کران؛ تولد دوباره شاهنامه

۸ آذر ۱۴۰۲، ۸:۳۹
کد خبر: 85306025
هفت کنارِ بی‌کران؛ تولد دوباره شاهنامه

همدان- ایرنا- نیم قرن زحمت آموزگاری‌ در کنار ۱۴ سال تلاش بی‌وقفه برای حکیمِ سخن، می‌شود تربیت مردان بزرگی برای امروز کشور و ۱۲ جلد کتاب دست‌نویس با قلمِ نیش که در تاریخ شاهنامه کم نظیر است.

به گزارش خبرنگار ایرنا؛ شاهنامه پرآوازه‌ترین سروده حکیم "ابوالقاسم فردوسی" و یکی از بزرگترین نوشته‌های ادبیات کهن فارسی است که هر کلمه و لغت آن به قلم "محمدمهدی بنیادی" دوباره متولد شد، آن هم همزمان با تولد وی در مهرگاهش ملایر.

"محمدمهدی بنیادی" متخلص به "پیکر کرمانشاهی" سال ۱۳۳۰ در کرمانشاه به دنیا آمد، دیپلم ادبی خود را سال ۱۳۵۱ گرفت و پس از گذراندن دوره آموزشی در سپاه دانش سراب اردبیل و به واسطه آشنایی با هم سن‌وسالان ملایری خود در کوچه و مدرسه، تصمیم گرفت همه چیز را کنار بگذارد و از سال ۱۳۵۲ به ملایر آمد و در روستای پریدر ابوالحسن مشغول به حرفه معلمی شد.

تخصص، علاقه و عشق او از سن پنج سالگی به شغل معلمی، بنیادی را حدود ۵۰ سال در این حرفه مقدس ماندگار کرد، پای تخته در فراز و نشیب‌های زیادی درس‌ها داد و استادانه مردان بزرگی را ساخته و تربیت کرد.

از ۱۴ سالگی شعر می‌گفت و طبع شاعری خوبی داشت، به گفته خودش زنگ‌های آخر اگر معلم سر کلاس نمی‌آمد، بچه‌ها عشق‌شان این بود که سر تفریحات خود بروند و در یکی از همین زنگ‌های کلاس، من و یکی از دوستانم به نام "محمدرضا سالاری" ماندیم، او پای تخته سیاه نقاشی کشید و من اولین شعرم را سرودم.

ای خوش آن روزی که من دیوانه‌ای رسوا شوم تا در آن دیوانگی با درد خود تنها شوم

برشمارم دردهایم با دلِ تنهای خود ترک این دنیا نمایم مونس غم‌ها شوم

لیلی من آدمیت باشد و می‌جویمش گرچه چون مجنون عاشق را روی صحرا شوم

من که با این قامت رعنا سخن‌ها گفته‌ام عاقبت روزی خمیده "پیکر" و تنها شوم

و این "پیکر" تخلص شعر و شاعری او تا به امروز شد و باز هم سرود: "این نکته را بدان که در خاکِ پا شدن، هرگز کسی برابر "پیکر" نمی‌شود".

هیچکدام از شعرهای "محمدمهدی بنیادی" چاپ نشده و چاپ مجموعه اشعار وی به نام "سبد پپو"، یکی از آرزوهایش است، "پپو" به معنای پوپک یا همان هُدهُد و شانه‌به سر است، همان قاصدکی که فصل پاییز می‌آید و به قول ملایری‌ها پاییز خبر کن و به زبان کرمانشاهی "پپو" است و بنیادی با نامگذاری مجموعه اشعارش به این نام، ایهام به کار برده است.

"خوش نشین‌های بامرام" داستان "محمدمهدی بنیادی" برای مردمان زادگاهش کرمانشاه است، روزی که فهمید در داستان نویسی نیز دستی بر آتش دارد و اولین کتاب داستانی خود را نیز به رشته تحریر درآورد.

او می‌گوید: وقتی به مدرسه می‌رفتم، زنگ انشاء با یک موضوع برای چند نفر انشاء می‌نوشتم، بدون آنکه کسی بفهمد نویسنده‌اش یک نفر است.

بنیادی اگرچه انتظاری از کسی ندارد و ۱۴ سال است در کُنج مغازه‌ نوشت‌افزارش که همه بوی نوستالژی می‌دهد، دست به قلم است و روزگار شاهنامه را مشق می‌کند، اما دلخور است که تا چند روز پیش جز رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر و تعدادی از اصحاب رسانه، هنوز کسی به او سر نزده و سراغی از او نگرفته و گنجینه‌های ارزشمندش همچنان خاک می‌خورد.

هفت کرانِ بی‌کران؛ تولد دوباره شاهنامه

در کنار شعر و شاعری و داستان نویسی، "محمدمهدی بنیادی" اما روی مثنوی، منطق‌الطیر و ابوالقاسم فردوسی طوسی کاری کرده کارستان، کلمات سخت را از مثنوی گردآوری و از "الف تا ی" معانی آنها را به طور مستند از فرهنگ لغت‌های گوناگون استخراج کرده تا برای علاقه‌مندان به مثنوی، معنی‌اش به راحتی قابل فهم باشد، اما همچنان در قفسه‌های دُکانش خاک می‌خورد.

به گفته او؛ شاهنامه جزء یکی از بهترین کتاب‌هایی بوده که خوانده، بعد از آن منطق‌الطیر عطار به دلیل سادگی و زود هضم بودنش و سپس مثنوی مولانا که هرگز از خواندن آن ناامید نشده و در کنار آنها کتاب‌هایی از نویسندگان کرمانشاهی خوانده و در کتابخانه منزلش جا خوش کرده‌اند.

۳۶ داستان در مثنوی را که قهرمانان آن جانواران هستند و برای بچه‌ها قابل فهم، به نثر ساده و روان درآورده است.

حداقل روزی ۶ تا هفت ساعت می‌خواند و می‌نویسد، از روزی می‌گوید که شاهنامه وارد زندگی‌اش شده، سال ۱۳۶۳ همزمان با تولد پسرش، برادرش کتاب شاهنامه را به مناسبت تولد فرزندش به او هدیه می‌دهد و سال‌ها در کتابخانه‌اش می‌ماند و جرات نمی‌کرده شاهنامه را باز کند و بخواند تا ۱۴ سال پیش و همزمان با روز تولدش در دهم تیرماه.

بنیادی می‌گوید: در روزی که دوباره متولد شدم(۱۴ سال پیش)، با خودم عهد بستم شاهنامه را بخوانم، یکبار خواندم، دو بار، سه بار و رسید به ۵۰ مرتبه و به خودم آمدم که باید کاری برای شاهنامه انجام دهم و شروع کردم آن را به نثر ساده و روان درآوردم.

حداقل ۴۰ گزینه از شاهنامه را درآورده‌ام و روی آنها مانور دادم و اظهار نظر کردم، تا امروز که باز هم مشغولم و هفت جلد مستند از شاهنامه را با قلم نیش دست‌نویس و از ۶۳ هزار بیت، تاکنون ۲۰ هزار بیت شاهنامه را به صورت موضوعی دسته‌بندی کرده‌ام.

هفت کرانِ بی‌کران؛ تولد دوباره شاهنامه

"هفت کنار بی‌کران"؛ نام هفت جلد کتاب‌ "پیکر کرمانشاهی" است، هفت جلد را "در کنار پیرِ خرد"، "پیرِ پند"، "پیرِ اندیشه"، "پیرِ سخن"، "پیرِ حماسه"، "پیرِ توس" و "پیرِ رزم" را در کنار "پنجره‌ای رو به شاهنامه" و "گردآوری شاه و شاهنامه" به رشته تحریر درآورده و یک جلد دیگر نیز در دست تایپ دارد و گزینه‌هایی که در آن به کار برده، "سرای سپنج" برای دنیای گذران و زودگذر است.

بنیادی ادامه می‌دهد: هفت کنار بی‌کران را از هفت شهر عشق، هفت بند می، هفت روز هفته، هفت آسمان و زمین و هفت خوان رستم الهام گرفته و در هزار و ۱۰۰ سال شاهنامه، هیچکس به اندازه من همه جوانب شاهنامه را بررسی نکرده است.

او به جلد هشتم کتاب شاهنامه با عنوان "در کنار پیرِ پرواز" اشاره می‌کند و سیمرغ را یک شخص و یک انسان می‌داند و می‌گوید: برای هر اسم کتاب، خون دل خورده‌ام تا با اسمی بامُسمّی باشد.

این شاهنامه‌پژوه ملایری معتقد است: برای شاهنامه کارم عشق بوده، نه خسته شدم، نه عصبانی و نه ناراحت شدم، حتی وقتی‌که برای یک مصرع باید قلم را سه بار داخل جوهر می‌زدم، خودِ فردوسی کمک می‌کرد و چهار خط با آن می‌نوشتم، بدون اینکه داخل جوهر بزنم.

هفت کرانِ بی‌کران؛ تولد دوباره شاهنامه

بنیادی نگران است که چرا نباید مردم این کتاب‌ها را ببینند و استفاده کنند، عاقبت این نوشته‌ها چه باید شود.

اول آذرماه مصادف با پنجاه‌اُمین سالی است که "محمدمهدی بنیادی" به مهرگاهش ملایر آمده و آرزو دارد همه دست به دست هم دهند کتاب‌هایش چاپ شود و روزی بیاید که جمعی اهل دل باشند و او "پرِ سوم سیمرغ" را بخواند.

در کنار تابلویی کوچک که نوشته "بابا آب داد" و "بابا نان داد" و بخاری نفتی که در مغازه‌اش باز هم بوی نوستالژی می‌داد، گویی در قطعه‌ای از تاریخ سیر می‌کنی و همچنان در کلاس درس استاد بنیادی درس‌ها می‌آموزی، کتاب و کتابخوانی را نیز آموزش می‌دهد.

آنجا که ۱۰ روز مانده به نوروز روی برگه‌ای کاغذ می‌نویسد: "دانش‌آموز عزیز به جای خرید وسایل آتش‌بازی، یک جلد کتاب بخر و به دوستت هدیه کن" و دانش‌آموزی که آویزه گوشش می‌کند و درس استاد را حفظ می‌کند و استاد بنیادی خوشحال از اینکه این دست‌نوشته او روی یک نفر اثر داشته و این نفر می‌تواند یک جامعه را در آینده اصلاح کند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha