گروهی از ثروتمندان در مدینه برای کسب موقعیّت نزد مردم در هر موضوع کوچکی با پیامبر(ص) به نجوی و سخنان در گوشی می پرداختند، بی آنکه به این حقیقت توجّه داشته باشند که وقت رسول خدا (ص) با ارزش تر از آن است که برای مسائل کم ارزش یا بی ارزش در اختیار یک فرد قرار گیرد؛ به علاوه این کار مایه ناراحتی مستضعفان و موجب امتیازی برای اغنیاء بود و گاه ایجاد بدبینی می کرد. اینجا بود که آیه ۱۲ سوره مجادله نازل شد و به مسلمانان دستور داد «اگر می خواهید با پیامبر نجوی کنید، قبل از این کار، صدقه ای در راه خدا بدهید».
این دستور آزمون جالبی به وجود آورد و سنگ محکی بود برای مدعیان قرب به پیامبر(ص)؛ چرا که همگی جز یک نفر از دادن صدقه و نجوی خودداری کردند و آن یک نفر کسی جز امیرمؤمنان علی(ع) نبود. در اینجا آنچه لازم بود روشن شود و مسلمانان بفهمند و عبرت گیرند، روشن شد و درس لازم را گرفتند. کمی بعد آیه ۱۳ نازل شد و این حکم را نقض کرد و معلوم شد حبّ مال در دل بعضی از علاقه به نجوی با شخص پیامبر(ص) بیشتر است و نیز معلوم شد این نجواها غالباً درباره مسائل غیر ضروری بوده و به منظور کسب موقعیت اجتماعی صورت می گرفته است.
جلال الدین سیوطی در تفسیر روائی «الدرُّ المنثور» به نقل از امیرمومنان می نویسد: در قرآن مجید آیه ای است که هیچ کس قبل یا بعد از من به آن عمل نکرده و نخواهد کرد و آن آیه نجوی است، من دیناری داشتم، آن را به ۱۰ درهم فروختم، هر زمانی می خواستم با پیامبر(ص) نجوی کنم، درهمی را صدقه می دادم، سپس این آیه نسخ شد.
ناسخ و منسوخ دو دسته از آیات قرآن است که آیه ناسخ جایگزین حکم آیه منسوخ میشود. منسوخ، همان آیهای است که با نزول آیه ناسخ، زمان عمل به آن پایان یافتهاست. علم اصول و علم تفسیر هر یک با روش مربوط به خود، به پژوهش درباره نسخ پرداختهاند.
نسخ بهمعنای از بین بردن چیزی و جایگزین کردن آن با چیزی دیگر است. به گفته علامه طباطبایی زمانیکه آیهای از قرآن نسخ میشود، بهمعنای پایان زمان اعتبار حکم و اثر آن آیه است؛ چراکه مصلحت جعل و وضع حکم آن محدود و موقت بوده است. به باور علامه طباطبایی حقیقت حکمی که نسخ شده، این است که حکمی موقت و مربوط به گروهی خاص از مردم بوده و نسخ یک حکم همان پایان یافتن زمان آن است و حکم منسوخ، پیوسته حق است با این توضیح که برای گروهی خاص و در زمانی خاص بوده که آن گروه هم باید بدان حکم ایمان می آوردند و هم به آن عمل می کردند و دیگر مردمان فقط به حقانیتش ایمان بیاورند و نباید بدان عمل کنند.
در اینکه آیا ناسخ و منسوخی وجود دارد و اگر وجود دارد در چه زمینه هائی است، اختلاف نظر وجود دارد. چون برخی معتقدند در قرآن هیچ ناسخ و منسوخی وجود ندارد، عده ای می گویند نسخ در اخبار و امر و نهی تحقق می یابد، برخی دیگر معتقدند نسخ در اخبار، زمانی ممکن است که خبر در بر دارنده حکمی باشد، گروهی دیگر می گویند نسخ فقط در امر و نهی است و جمعی دیگر معتقدند نسخ فقط در تعبدیات است و خداوند آنها را گاهی نسخ می کند. زیرا خداوند در این دسته از اوامر و نواهی بندگانش را به صورت تعبدی امر به انجام و یا ترک می کند و خودش می تواند آنها را بردارد.
برخی نیز این شبهه را مطرح می کنند که اگر خداوند که عالم مطلق و علّام الغیوب است و همه کلیات و جزئیات گذشته و حال و آینده را میداند، چرا حکمی میفرستد که بعد آن را تغییر دهد. در پاسخ گفتهاند خداوند با علم و اراده خویش حکم اول را میفرستد و خود میداند که آن موقت و زماندار است، اگرچه بر بندگان یا حتی پیامبر پوشیده باشد. سپس چون زمان آن حکم سررسید، حکم دوم را که متضمن تبدیل (اعم از تغییر یا تشدید یا تضعیف) حکم اول است، فرو میفرستد.
در آیه ۱۰۶ سوره بقره آمده است «هر حکمی را نسخ کنیم یا آن را به [دست] فراموشی بسپاریم، بهتر از آن، یا مانندش را میآوریم؛ مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست؟» گفتهاند چون یهودیان از تبدیل بعضی آیات و احکام قرآن به پیامبر(ص) طعنه میزدند و میگفتند «اگر فرمان پیشین حق بود و پسیندیده بود، پس نسخ چرا بود، اگر باطل بود و ناپسیندیده، آن روز خلق را بر آن داشتن چه معنا داشت؟» و بر این مبنا به پیامبر افترا میزدند که قرآن برساخته و فرابافته خود اوست. خداوند در پاسخ و رد سخن آنان این آیه را فرستاد. آیه ۱۰۱ سوره نحل نیز همین معنی میفرماید: و چون حکمی را به جای حکم دیگر بیاوریم -و خدا به آنچه به تدریج نازل میکند داناتر است- میگویند «جز این نیست که تو دروغبافی.» [نه] بلکه بیشتر آنان نمیدانند.
اینک به برخی از موارد نسخ در قرآن اشاره می کنیم: در آیه ۶۵ سوره انفال آمده درباره جهاد با کفار در ابتدا فرمود سزاوار است هر یک از مجاهدان اسلام با ۱۰ نفر مقاومت و برابری کند و در آیه بعد تخفیف قائل شد که هر کس با دو نفر برابری کند یا در مسأله تغییر قبله که در آیه ۱۴۴ سیوره بقره آمده است.
مسلمانان در اوایل بعثت طبق آیه ۱۰۹ سوره بقره وظیفه داشتند که با اهل کتاب با مسالمت بسر برند ولی پس از مدتی آیه قتال نازل شد و به حکم مسالمت خاتمه داد؛ چنان که میفرماید با کسانی بجنگید که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و آنچه را خدا و پیغمبر حرام میکند، حرام نمیکنند و دین حق را برای خود بر نمی گزینند که همانا آنان اهل کتاب باشند.
نظر شما