«غلامرضا تختی» خاص بود؛ شخصیتی که پس از نیم سده پس از مرگش هنوز نام وی با جوانمردی و الگو شدن پیوند خورده و داستانهای زیادی در زمینه زوایای مختلف زندگی وی توسط نویسندگان و هنرمندان به قلم و تصویر کشیده شده است؛ روایت و فیلمهایی که هیچگاه نتوانست تختی را آنگونه که در بین مردم بود به تصویر بکشد. نمونه آخر آن نیز فیلم «غلامرضا تختی» ساخته «بهرام توکل» بود که فروش پایینی در گیشههای سینما داشت.
اما چرا نام تختی نتوانست سالنهای سینمای ایران را پر کند تا «بهرام توکل» را به کارگردان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما ایران تبدیل سازد؟ برای پاسخ به این پرسش لازم است نگاهی به ذهنیات مردم درباره جهان پهلوان داشته باشیم. آنان باور دارند که تختی را نمیشود در چند صفحه یا چند سکانس سینمایی خلاصه کرد بلکه او مجموعهای از ابر داستانهایی است که میشود رد پایش را در زلزله بوئین زهرا، کمک به همنوعان، مردمداری و جوانمردیهای رشته کشتی جستجو کرد.
او کشتیگیر بود و به مانند سایر کشتی بلدهای زمان خود تلاش میکرد تا در سکوهای جهانی و المپیک مدال بگیرد اما میشد در تلاشهایش روح ورزش را دید؛ روحی که برگرفته از فرهنگ ایرانی اسلامی بود و تختی به خوبی و استادانه آن را با فتوت و جوانمردی درهم آمیخت.
پهلوان ایران شد و عنوان جهان پهلوانی را یدک میکشید اما هیچگاه خود را فراتر از همنوعان ندانست بلکه در میدان کمک به مردم، قدرت پهلوانی وی فراتر از مبارزه با حریفانی مانند «وایکینگ پالم» سوئدی و «بوریس کولایف» از شوروی بود. شاید بهترین تعریفی که از تختی در آن زمان و حال حاضر میشود، ارائه کرد آن باشد که تختی از مردم بود و با مردم زیست و در نهایت با بدرقه مردمی راهی دیار دیگر شد.
شاید که علی حاتمی، محمدحسن شاهمحمدی و بهرام توکل هر کدام در راستای به تصویر کشیدن زندگی تختی تلاشهای زیادی انجام دادند اما بدون شک فیلم و تصویر سازی از یک نابغه کشتی ایران و الگوی جوانمردی نمیتواند به درستی روایتگر زندگی تختی باشد. تختی قهرمان فیلمهای سینمایی اکشن قبل از انقلاب نیست که روایتگر داستان به ناگاه از او یک بت بسازد که هم در جوانمردی و هم در مبارزه دست برتر داشته باشد.
تختی افتخارات زیادی کسب کرد اما با وجود هفت مدال رنگارنگ جهان و المپیک پرافتخارترین ورزشکار تاریخ ایران نیست اما جاودانهترین آن به شمار میرود. در رشتهای مانند کشتی «عبدالله موحد» و «حمید سوریان» نیز مدالهایی مرغوبتر از وی دارند.
تختی منش پهلوانی که ذات کشتی است را به صورت عینی به رشته تعریف درآورد؛ خصلتی که پس از تختی بسیاری تلاش داشتند تا آن را در رفتار خود جلوهگر کنند اما با افتادن در دام برخی از سیاست بازیها، از مردم بریده و منافع شخصی در نهایت بر جنبه عمومی رفتارهای آنان غلبه کرد.
تختی اسوه است که برای دوست و دشمن قابل احترام است. کسی نمیتواند منکر محبوبیت وی شود زیرا بسیاری از همدورههای این پهلوان، محبوبیت را با نام تختی تعریف میکنند و اذعان دارند زمانی که تختی چشم از این دنیا فرو بست محبوبیت او مشخص شد.
تختی را کشتند، خودکشی کرد یا مجبور به خودکشی شد این همان رازی است که هر فردی از ظن خود آن را تعریف میکند و سعی دارد آن را به سمت و سویی ببرد اما راز مرگ تختی در پستوی اتاق ۲۳ هتل آتلانتیک نهفته است، جایی که او آخرین نفسهای خود را کشید و با وجود محبوبیت بیشمار در تنهایی دیده از جهان فرو بست؛ مرگی که ایران را تکان داد.
اما مرگ پایان تختی نبود بلکه میراث تختی بزرگتر از آن بود که با رفتن جسم وی از این دنیا پایانی برای واژه تختی تصور کنیم. نام تختی نمایانگر یک منش بود که پس از نیم سده هنوز هر خوانندهای را سمت و سوی پهلوانی و خصلتهای جوانمردانه سوق میدهد. مردم تختی را برای برد یا باخت نمیخواستند بلکه قهرمان مردمی ایران در هر صورت محبوب بود و وقتی شکست هم خورد روی دستِ مردم شهر به خانه رفت.
اینکه فیلم توکل در فروش ناموفق بود و نمیتوانست در جمع برترینها باشد ضعف از کارگردان یا مجموعه هنری فیلم نیست بلکه مردم تختی را در واقعیتها جستجو میکنند و کسی دوست ندارد تختی را در قالب فیلم ببیند. مردم بهتر از هر کارگردانی میدانند که ساخت فلیم هر چند که بیطرفانه باشد ممکن است که جهتگیریهایی را در زندگی این قهرمان ایجاد کند.
نظر شما