"حافظ اگر بود، شجریان را غرق بوسه میکرد." این جمله را هوشنگ ابتهاج گفته است، آنکس که هم شعر را میشناسد و هم آواز را؛ هم حافظ را میداند و هم در هوای شجریان زیسته است.
شعر فارسی از دیرزمانها، بهسوی نغمه شتافته و سنت "روایتگری" را برجای گذاشته است. روایان اشعار، خوانندگان سرودههای شاعران بودهاند؛ حتی رودکی با ساز و نوای خوشش، اشعار خویش را به "راوی" میسپرد تا بهواسطه آمیختن با لحن و موسیقی، روحی دیگرگونه یابد.
روایان کمابیش گمناماند؛ شجریان را اما میتوان باجرات شهرهترینِ آنها دانست؛ هماوست که رونقی دیگرگون به اشعار حافظ بخشید در "سر عشق"، "رندان مست"، "انتظار دل"، "مرغ خوشخوان"، "معمای هستی"، "چشمه نوش"، "چهرهبهچهره"، "فریاد"، "بیداد"،"جان عشاق"، "سرو چمان"، "آستان جانان"، "بت چین" و باز بسیار بیش از این تصنیفها و قطعات.
ردیف موسیقی ایرانی نیز برای ماندگاری در تاریخ و حفظ موجودیتش، سینهبهسینه و از دهانی به دهانی دیگر انتقال یافت، هر نغمه خود را به بیتی مزین ساخت تا زیباییاش را صدچندان کند و تا قرنها در ذهن بماند.
با این حال، همه شاعران بخت آن را نداشتهاند که شعرشان در زمانه کنونی و با صدای اسطورههای موسیقی به نغمه در آید؛ در این میان، سعدی از همه خوشاقبالتر است و حافظ تا پیش از شجریان، رنگ و جلوه امروز را نداشت.
سعدی شاعر جاری زندگی است، اشعارش ساده و زمینی است؛ بیپیرایه اما اعجازگونه، او در خلوت همه عاشقان سرکی کشیده و با وصل و هجر آنان نسبت نزدیکی دارد، او مطلوب آوازخوانان نیز هست؛ چرا که از منظر زبانی متعادل است و کلامش در آواز، خوش مینشیند، واژگانش غریب نیست و آوایش نرم است.
حافظ اما در میان آسمان و زمین در رفت و آمد است؛ هم از عشق آدمی میگوید و هم سری به سماوات عرفان میساید، او عصاره شعر فارسی را در دیوان کوچکش برساخته و در طول تاریخ، بیشتر مطلوب فرهیختگان بوده است.
روح آواز شجریان با حافظ اوج میگیرد
در این میانه، روح آواز شجریان با حافظ اوج میگیرد. خوانش هوشمندانه او، تحریرهای مبتنی بر فهم معانی و همکاری بزرگترین آهنگسازان همچون زندهیاد پرویز مشکاتیان، درک شعر حافظ را از زبان او ملموستر کرد تا بدانجا که وقتی آدمی بیتی از غزلی را که سالها خوانده و از بر کرده، در کلام استاد میشنود، به تصویری تازهتر، نابتر و متفاوت میرسد؛ ناچار، درنگ میکند و با کلام بهشیوهای دیگر همراه میشود؛ به بیان دیگر، با صدای شجریان به کشف نویی از حافظ میتوان رسید.
بدینترتیب غزلهایی که خوانش آنها در حالت عادی، برای عموم مردم مفهومی نداشت با آواز و تحریرها و تاکیدهای بجا معنا یافت و میتوان گفت شعر حافظ باریدیگر در صدای شجریان متولد شد.
شجریان ادبیات را در زندگی مردم جاری ساخت
بسیاری، بیآنکه دیوان شاعر شیراز را گشوده باشند با نوای خسرو آواز ایران، غزلش را زمزمه میکنند و با این تفاسیر میتوان ادعا کرد که شجریان ادبیات را نیز در زندگی مردم زمانهاش جاری ساخت، او از معماران فرهنگ ایران در دوران معاصر است.
از اینها که بگذریم، نسبت شجریان با حافظ به بیش از روایتگری غزلهای او میرسد.
شمسالدین محمد به اتکای قرآنشناسی و قرآنخوانیاش، خنیاگری خوشخوان و خوشلهجه بوده است. هوش موسیقایی حافظ و بهرهگیریاش از خوشنواترین اوزان عروضی شعر فارسی نشان میدهد او نه یک قاری ساده که از آن هاست که قرآن را به ترتیل و تغنی تلاوت میکرده است.
جز این، موسیقی کلام حافظ چنان درونی است که در کنارهمنشینی واژگان شعرش نیز دیده میشود، واجآرایی که فنی گوشنواز است، از ترفندهای محبوب هنرنمایی اوست.
خسرو آواز ایران را نیز با پیشینه تلاوت قرآن میشناسند، او از نوادر موسیقی دوران ماست و تحریرهایش منحصربهفرد است.
حافظ و شجریان پیکری یگانهاند
این دو، نه دو تن منفرد که پیکری یگانهاند؛ شاهد آن که، حافظ غزل "سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند/ همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند" را در بحر "رَجَز" سروده است. رجز در عروض فارسی، بحری است سریع و روان، سرودن شعر در این وزن، نوعی آهنگ خاص ایجاد میکند که برای حماسه مناسب است؛ افزون بر این شمسالدین محمد، این غزل عاشقانه را در ساختاری موسیقایی مبتنی بر حماسه زاده است و موسیقی درونی را نیز از یاد نمیبرد و در بیت نخست غزل از واجآرایی "چ" که کمیاب و پهلوانی است برای بیانی عاشقانه بهره میگیرد.
مخاطب شعر فارسی که تا آن زمان این نوع استفاده از واج "چ" را در چکاچاک نبرد و مثنویهای رزمی شنیده بود، با عاشقانهای لطیف مواجه میشود که در کنار هم، گذر دامنکشان و خرامان شاهدی جوان را تداعی میسازد که آتش بر دل عاشقانش میزند.
شجریان این غزل را در دستگاه "ماهور" ساخته و پرداخته. او با خوانش ظریف واژهها و تاکید درست بر واجها، همزمان، هم نغمهپردازی کرده و هم، این غزل را در لطافتی که مد نظر شاعر بوده و فارغ از وزن حماسیاش به موسیقی کشیده است.
تلفظ دقیق واج "چ" در مصرع نخست، زیبایی کلام حافظ را به رخ میکشد و گوش شنونده را با مفهوم پرسشگرانه شاعر همراه با گلایه و در عین حال خشوع عاشقانه او همراه میکند؛ بدینترتیب همنشینی حافظ و شجریان در این غزل، مستی شاعرانه را نمایش میدهد و معنای غزل را باز مینماید، آدمی را غرق در لحظه میکند و درک را وسعت میبخشد، هم غم عاشق را نشان میدهد و هم جلوهگری دلشکنانه معشوق را به تصویر میکشد، در یک کلام میتوان با آن، غرق لحظه شد.
ترکیب اندیشه حافظ با عمق موسیقایی و حزن عاشقانهاش در صدای شجریان، این غزل را به مینیاتوری ایرانی بدل میسازد که از دل آن میتوان معنای نیاز، استغنا و فنا را دید؛ به بیان دیگر، نوای شجریان، شعر حافظ را در تابلویی جان میبخشد که از دل آن مفاهیم پیچیده عرفانی بهتر شناخته میشود.
مثالی دیگر از پیوند این دو اسطوره شعر و موسیقی را میتوان در تاویلپذیری شعر حافظ دید.
شجریان ویژگی تاویلپذیری شعر حافظ را بسط میدهد
همگان اذعان دارند که از ویژگیهای ناب سخن شاعر طرفه شیراز، انعطافپذیری آن در اذهان است؛ اینکه هرکس بنا به بهره خود خوشهای از خرمن کلامش میچیند، دیوان او را به کتابی اسرارآمیز بدل ساخته که شیفتگان حافظ را برای آگاهی از حال و آینده به خود میکشاند. شعر حافظ را میتوان در ظرفهای بسیار ریخت و اشکالی گوناگون از آن برساخت.
نوای شجریان، در آمیختگی با این ویژگی شعر حافظ، متناسب با حال و هوای شنوندهاش، معنایی متفاوت را در هر بار شنیدن به او القا میکند؛ به دیگر سخن، شجریان ویژگی تاویلپذیری شعر حافظ را بسط میدهد، این موضوع را کسانی درک میکنند که در شادی و اندوه با حافظ و شجریان خو گرفتهاند و با هر بار شنیدن آوازی، دریافت تازهای فراخور حالشان کشف کردهاند.
از منظری دیگر، حافظ، بیشک عارف است؛ گرچه او را همرده پیرانی همچون مولانا و سنایی نمیدانند، مفاهیم و معانی بلند شعری او در عرصه عرفان، بدونتردید مورد تایید حافظشناسان است؛ چنانکه او در این وادی مفهومی بینظیر را خلق میکند که نه پیش از خودش و نه پس از او دیگر بازتولید نشده است.
"رندی" کلیدواژه عرفان او است. بهاءالدین خرمشاهی حافظ را در عرفان، چه در بعد عملی و چه در بعد فلسفی و نظری، برخوردار از مقامی ممتاز میداند و توصیفات و تلمیحات او را در این زمینه منحصر به فرد میشمرد.
یا میر جلالالدین کزازی در این باره میگوید:نمادی که حافظ آفرید، رند است. رند پیش از حافظ واژه آشنایی بود و سخنوران دیگر گهگاه این واژه را حتی در کارکرد پسندیده به کار برده بودند. ویژگی بنیادین رند این است که بر خنگ زمین مینشیند و هر بند و دام را می گسلد و حافظ، رندان رند یعنی سرور و سالار رندان است. برترین چهره در اشعار او رند و سپس پیر است؛ یعنی اگر هر چهره دیگری را در دیوان حافظ بکاوید، چهرهای است که خراشی بر آن افتاده و تنها چهرهای سپند که خواجه از آن یاد میآورد، رند و پیر است.
شاعر شیراز، این رندی را با مضمونی آمیخته با لاابالیگری به خویش نیز نسبت میدهد و در زیر همین لواست که هر آنچه میخواهد نقد میکند و به ستمگران دورانش میتازد و حریف میطلبد: "عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش/ تا بدانی که به چندین هنر آراستهام".
حال، بازمیگردیم به شجریان، او صدایی خوش در سینه داشت و گنجینه عرفان ایرانی را نیز با آن جاودان ساخت. او فراتر از ظواهر به هر چیز مینگریست و با آزادی و آزادگی نسبت داشت.
همین که شجریان امروز، به نمادی از ایرانیبودن بدل شده، نشاندهنده خوی عرفانمنش او است. این خنیاگر دوران، ایرانیان را به بازگشت به فرهنگشان فرا خواند، جوهری که زیر تازیانههای زمان در طی قرون و سالها، فراموش شده بود.
شجریان بیآنکه از فردوسی خوانده باشد، غرورش را از او وام میگیرد، از مولانا میخواند و مثنوی او را به اوج میرساند، به سعدی میرسد و عشق را برای نسلی دور از او دیگرگونه یادآوری میکند، شعر حافظ را رونق میبخشد و جاودانگیاش را در همینها رقم میزند.
تمسک به عشق نقطه اشتراک حافظ و شجریان در عرفان است
نقطه مشترک حافظ و شجریان در عرفان، دستیازیدن به عشق است برای رهایی از چندگانگیها و دعوت به دوباره دیدن و دوباره شنیدن.
نه حافظ را میتوان مرده انگاشت و نه شجریان را. همانگونه که قرنهاست با شاعر دردانه شیراز خو گرفتهایم و بر مزارش که مینشینیم و با او از درد دل سخن میگوییم، روان ما با شجریان هم آشنا خواهد ماند و بازتولید نگاههای تازه به شعر، موسیقی، آداب و عرفان ایرانی در وجود او برای نسلهای بعد ذخیره میماند.
به گزارش ایرنا بیستم مهرماه در تقویم ایران به عنوان یاد روز حافظ نامگذاری شده است.خواجه شمسالدین محمد، ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسانالغیب در سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز تولد یافت.
این شاعر نامی در دوران جوانی بر بسیاری از علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت و به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره افزون بر اندوخته عمیق علمی و ادبی، قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این رو تخلص "حافظ" بر خود نهاد.
حافظ که در مجامع بینالمللی نیز شناخته شده است جز ۲ سفر کوتاه به یزد و جزیره هرمز، هرگز از شیراز خارج نشد. این غزلسرای شهیر در شعر وامدار شاعران پیش از خود، به ویژه شیخ اجل سعدی است.
این شاعر بلند آوازه در سال ۷۹۱ هجری قمری در شیراز چشم از جهان فرو بست.
محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران نیز پس از سالها مبارزه با سرطان روز پنجشنبه هفدهم مهر ۹۹ درگذشت؛ حلقهای از زنجیره گرانسنگ استادان موسیقی و آواز اصیل و سنتی بود که نامش در کنار استادانی نظیر عبدالله دوامی، اسماعیل مهرتاش و حسین طاهرزاده در تاریخ موسیقی ایران قرار گرفت؛ نامی که تا سالها ظهور جانشینی برای او غیرممکن به نظر میرسد.
شجریان (زادهٔ اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد) موسیقیدان، آهنگساز، خواننده و خوشنویس ایران زمین و نامزد ۲ جایزه گرمی بود که توسط سایت انجمن آسیا بهعنوان پرآوازهترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی معرفی شد. همچنین روزنامهٔ ونکوورسان کانادا او را یکی از مهمترین هنرمندان موسیقی در سال ۲۰۱۰ و یکی از ۵۰ صدای برتر جهان معرفی کرده بود.
شجریان در طول فعالیت هنری خود موفق به تولید حدود ۶۰ آلبوم موسیقی، خوانندگی در تیتراژ فیلمهایی چون دلشدگان، ابجد و زمستان، و اجرای بیش از دهها کنسرت داخلی و بین المللی شده است.
پیکر او صبح شنبه ۱۹مهرماه در آستانه روز حافظ در آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
نظر شما