به گزارش ایرنا، راز دلدادگی به اباعبدالله که پس از هزار و ۴۰۰ سال همچون چشمه از عمق دلها می جوشد شاید در این حدیث پیامبر اسلام(ص) نهفته باشد که فرمود: برای شهادت حسین (ع)، حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود و اینگونه تاریخ؛ واقعه عاشورا را همچون امانتی گرانسنگ از دل وقایع بیشمار زنده و پویا تا به امروز با خود آورده و پیش می برد.
در این میان؛ بیشترین نمود مفاهیم عاشورا در مناسک و آیین های عزاداری بوده است که با عبور از نسل ها و دوره های مختلف تاریخی و اجتماعی به شکل امروزی رواج یافته است.
در پژوهشی با عنوان"بررسی تغییرات اجتماعی مراسم و مناسک عزاداری عاشورا در ایران" به کوشش اصغر منتظر القائم" و "زهرا سادات کشاورز"؛ از محققان دانشگاه اصفهان؛ تحولات مناسک عاشورا متأثر از اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران بخوبی ترسیم شده است.
این مناسک، از دغدغههای دیرینه شیعیان محسوب میشود که با تاثیر از فرهنگ و تحولات اجتماعی ایران در دورههای مختلف تاریخی، تغییراتی را پذیرفته و با اَشکال متفاوت ظهور یافته است.
رسمیت یافتن عزاداری محرم؛ در عصر آلبویه
سال ۳۵۲ هجری در سدههای چهارم، پنجم و ششم همزمان با تشکیل دولتهای آلبویه (از خاندان اصیل ایرانی و شیعیمذهب ساکن منطقه دیلمان ایران) در ایران، حمدانیان در سوریه و فاطمیان در مصر، مذهب تشیع گسترش و به تبع آن، مراسم عزاداری هم توسعه یافت و عاشورا در بسیاری از شهرها روز عزا و تعطیل عمومی اعلام شد.
تا پیش از این خلفای عباسی با سوگواری در روز عاشورا مخالف بودند؛ تا اینکه "معزالدوله" در سال ۳۵۲هجری؛ دستور داد شیعیان جمع شوند و مراسم عزاداری عاشورا را آشکار سازند. در آن روز، بازارها تعطیل میشد و شیعیان به صورت دستهجمعی به عزاداری میپرداختند، خرید و فروش متوقف می شد، قصابان ذبح نمیکردند، آشپزها از پختن طعام دست میکشیدند، سقاها از انجام دادن کار منع میشدند، در بازار خیمهها میافراشتند، مردم به نوحه و عزاداری میپرداختند و زنان موی پریشان و چهره سیاه نموده، در شهر حرکت میکردند و همه به یاد امام حسین تپانچه میزدند.
به طور کلی، ظهور سلسلههای شیعی و بهویژه آل بویه، سبب شد آنها فرصت سیاسی - اجتماعی بیشتری برای ابراز هویت شیعی در صور مناسک عزاداری فراهم کنند. اسناد و مدارک، گویای این است که آلبویه اولین کسانی بودند که به عزاداری به عنوان یک سنت عمومی مشروعیت بخشیدند.
با توجه به اینکه قرن چهارم، اوج گسترش تشیع بود و حکومتهای شیعی در اکثر مناطق جهان اسلام از جمله ایران، عراق، یمن، شام، مصر و طبرستان گسترده بودند، مناطق شیعهنشین به خصوص بغداد، از این دستور معزالدوله به طور گسترده استقبال کردند وبا وجود تمام مشکلات، عزاداری تا سقوط آلبویه در بغداد ادامه یافت.
کمرنگ شدن عزاداری با سیاست ضد شیعی سلجوقیان
با روی کار آمدن دولت متعصب سُنی سلجوقی در سال ۴۴۷هجری، ابراز و اظهار تمام شعائر شیعی و از جمله عزاداری ممنوع شد. در دوره اول سلطنت سلجوقیان و از دوره پادشاهی سلطان محمود غزنوی به بعد، سیاست ضدشیعی بسیار شدیدی در مشرق ایران اتخاذ شد که شیعیان اجازه و توان تظاهر به مذهب و برگزاری آیینهای مذهبی خود را نداشتند و خود را مخفی و یا سنی وانمود میکردند. در نتیجه، درگیری شدیدی بین شیعیان و اهلسنت وجود داشت و حکومت وقت، اهل سنت را بر کشتار شیعیان تحریک و از برگزاری مراسم عزاداری منع میکرد.
در این دوره، یکی از عوامل مهم زمینهساز این درگیریها، مخالفت علمای اهل سنت با اقدامات معزالدوله دیلمی در رسمیت بخشیدن به شعائر شیعی و مراسم سوگواری امام حسین(ع) بود؛ زیرا آن را بدعتی بزرگ میدانستند. در عهد حکمرانی آلبویه و به دلیل غلبه آنان، اهلسنت چندان یارای مقابله نداشتند، اما با روی کار آمدن دولت جدید سلجوقیان، فرصتی بزرگ و استثنایی برای اهلسنت فراهم آمد تا به اقداماتی تلافیجویانه از جمله ترویج عقاید مبارک دانستن روز عاشورا، برگزاری مراسم جشن و پایکوبی و برگزاری آیین سوگواری "مصعببنعمیر" (از صحابه پیامبر) در آن روز بپردازند. با وجود این درگیریها، در قرنهای پنجم و ششم هجری، به دلایل مختلف، دیدگاه اهلسنت بسیاری از شهرهای ایران به نفع شیعه تغییر یافت. "عبدالجلیل قزوینی رازی" در کتاب"النقض"، با تکیه بر اسناد تاریخی، گزارش میدهد که "مناقبخوانی"،"فضایلخوانی" و نیز"مقتلنویسی" در این دوران بسیار رایج بوده است. همچنین مقاطع پایانی این دوران، مصادف با رونق یافتن جریان مرثیهسرایی در بین شاعران شیعه ایرانی بود.
رواج مجدد آیین های عزاداری همزمان با دوره مغول
در زمان مغول، تشیع نخست در سایه دادن آزادی به کیشها و پشتیبانی برخی پادشاهان مغول از جمله "غازانخان" و "خدابنده"، در ایران پیشرفت بسیار کرد. "غازانخان" در سال ۷۰۲ هجری، مذهب تشیع را برگزید ولی باز هم جانب اهلسنت را نگه میداشت. بهطور کلی، در دوران وی، شیعیان فرصت یافتند تا مراکز شیعی را گسترش دهند و آیینهای مذهبی خود را در فضایی سالم و بدون تنش برگزار کنند. با توجه به اینکه استفاده از شعر به عنوان یکی از راهکارهای اساسی انتقال احساس و اندیشه، سابقهای طولانی دارد و همواره از آن استفاده شده است، شاعران شیعه ایرانی به سرودن اشعار در رثای امامان خود و ساختن نوحه برای سینهزنی اهتمام ورزیدند.
همزمان با حمله مغول و رشد تصوف، گرایشهای صوفیانه و تفاسیر زُهدگرایانه و جبری از زندگی،روزبهروز بر تعداد خانقاهها افزوده میشد. شعرا و عرفا، جانشین مبارزان میشدند و برداشتهای انقلابی از دین و تفاسیر حماسی و مبارزاتی از واقعه عاشورا، جای خود را به برداشتهای عرفانی، جبری، دنیاگریز و آخرتگرا میداد که ردپای این تغییرات را در متون ادبی و اشعار آیینی آن روزگار میتوان مشاهده کرد. در نتیجه تحریفات زیادی در نقل و تفسیر وقایع عاشورا در این دوره، ایجاد گردید. مجالس دینی هم از مساجد بیرون آمد و به خانقاهها و حسینیهها منتقل شد. البته باید دوران کوتاه امارت سربداران را از این حکم مستثنا کرد. در این دوران، مذهب تشیع و آیینهای شیعی در نواحی شرقی ایران، رواج یافت. هرچند نگرش ایدئولوژیک خاصی در این دوران قابل تشخیص نیست، غلبه وجود نگاه انتزاعی به موضوع عاشورا و مناسک عاشورا را میتوان آشکارا در آن مشاهده نمود که به شدت تحت استیلای مضمون غم و سوگ و متأثر از احساس و عاطفه است و کمتر بر تفکر و اندیشه دینی ایدئولوژیک نظارت دارد و تا حدی تقویتکننده نوعی دینداری صوفیانه و محدود به فضای خصوصی فردی است.
در این دوره افراد به رغم تفاوتهای بینشی و اندیشگی، به واسطه ارادت و عشق به مرادی مشترک، در یک فضای واحد با هم ارتباط مییابند. در واقع زاویه دیدی اسطورهای و نوعی گرایش به خیالپردازی، اغراق و غلو وجود دارد و بیش از اینکه نسبتی با واقعه حماسی - عرفانی عاشورا داشته باشد،انعکاسِ اجتماعیِ سوگواریهای شخصی و دردهای فردی - جمعی و بازخوانی آلام تاریخی و خشونتها و ستمهایی است که بر خود افراد رفته و عاشورا به مثابه پناهگاهی است تا در سایه اندوهبار آن، با گریستن، برائت وجدان و سبکباری روحانی پیدا کنند، بدون اینکه تأمل و تفکری عمیق در بنیادها، ذات و آثار این واقعه داشته باشند.
در قرن نهم، با آنکه امرای تیموری اغلب حنفی بودند، با سایر مذاهب، از جمله تشیع، با مدارا رفتارمیکردند.این مسئله، فرصت مناسبی را برای شیعیان فراهم آورد تا به تبلیغ مذهب خود و برگزاری آیینهای مذهبیشان مبادرت ورزند. براساس منابع تاریخی پایان سده نهم و آغاز سده دهم، در سراسر قلمرو ترکمانان و تیموریان، به ویژه در مناطق اصلی و پایتختها، گرایش به سوی تشیع وجود داشت. از جمله در خطه خراسان، مراسم عزاداری امام حسین(ع)برپا بود.
تأسیس دولت صفوی؛ نقطه عطف مناسک عاشورا
دوره صفوبه باعث پیدا شدن الگوی جدیدی در مناسبات میان دین و دولت شد که به عنوان نقطه عطف تاریخی در اندیشه سیاسی شیعه به شمار میآید. مراسم عزاداری امام حسین(ع) در این عصر وارد مرحله جدیدی شد.شاهان صفوی نهتنها خود شیعه و علاقهمند به خاندان پیامبر(ص) بودند، بلکه خود را به ترویج مکتب اهلبیت و اشاعه مذهب تشیع ملزم میدانستند.
دوران حکومت "شاهاسماعیل" را باید دوران تکوین بعضی آداب شیعی نظیر مداحی، "شمایلگردانی" و اقامه سوگواری در ماههای محرم و رمضان دانست. نقش دولت صفوی در غالب شدن مناسک عاشورا به عنوان نمایشی بی روح اهمیت دارد. رونق گرفتن مطالعه کتابهایی مانند "روضةالشهداء" نوشته "ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری" که نگاهی غیرسیاسی و غمانگیز به حادثه کربلا دارد، شاهد این مدعاست.
"شاهعباس اول" در میدان نقش جهان اصفهان، مجالس سوگواری برگزار میکرد و خود نیز در آن شرکت مینمود. سفرای دربار، اعم از مسیحی و مسلمان هم اجازه شرکت و تماشای این مجالس را داشتند. در این دوران، به حضور همه زنان طبقات مختلف اشاره شده است. "شاهصفی" نیز همچون اسلاف خود، به برگزاری باشکوه مراسم عزاداری عنایتی ویژه داشت. در زمان وی، آیینهای جدید سوگواری چون "سنگزنی"، "تیغزنی" و "قفلزنی" تثبیت شد و رواج یافت.
"شاهعباس دوم"، "شاهسلیمان" و "شاهسلطان حسین" هم رفتارهای دینی بسیاری داشتند که توجه به برگزاری باشکوه آیینهای عزاداری از آن جمله است. در این دوران مناسک عاشورا، عامل قوی و مهمی در بالا بردن همبستگی اجتماعی است، احساس دینی کافی نیست و تعقل و تفکر، لازمه دستیابی به باطن عاشوراست.
این نهضت که دارای توان بالقوه برای تحریک تودههای ستمدیده و القای روحیه انقلابیگری و مبارزه در آنان بود، تحت شرایط خاصی به ویژه پس از روی کار آمدن دولتهای صفویه و قاجاریه دچار تحول گردید. در این دوران، پرداختن به جنبههای عاطفی و غیرسیاسی عاشورا برجستگی بیشتری یافت و عاشورا از روح سیاسی و حماسی خود خالی شد.
به طور کلی، در عهد صفویان رسمی و حکومتی شدن مجالس سوگواری و دیگری، ابزارمند شدن و نیز تعریف آیینها و رسوم جدید عزاداری از تغییرات مهم بود. از این دوره به بعد، دستههای معمول عزاداری با ابزارها و آلات خاصی همانند "عَلَم"، "کُتَل"، "توغ" و "بیرق" زینت داده میشود. علاوه بر ابزارآلات جدید، از این دوره، آداب و رسومی جدید در آیینهای عزاداری همانند "تیغزنی"، "قفلزنی"، "سنگزنی" و "قمهزنی" رواج یافت. برخی از صاحبنظران، قائل به پیدایش اولین نمونههای آیین تعزیه (شبیهخوانی) در عصر صفویه هستند. هر چند به نظر میرسد این قول چندان دقیق و مستند نباشد؛ زیرا هیچ تاریخ مشخصی برای زمان دقیق پیدایش تعزیهخوانی وجود ندارد و تنها چیزی که مشخص است آن که این مجالس در دوران صفویه نبوده و در دوران قاجار رواج داشته است. به نظر میرسد عموم علما و روحانیان عصر صفوی هم با نوآوریهایی که آن زمان در امر عزاداری شیعیان رخ داده است، موافق بوده و یا حداقل سکوت میکردهاند؛ اگر هم موضع مخالف داشتند و حتی آن را بیان میکردند، این موضع غالب نبوده است.
عصر صفوی با توجه به شکلگیری حکومت شیعی در ایران، وارث آداب و رسوم و میراث فرهنگی پیشین تشیع بود؛ مانند اشکال گوناگون سوگواری امام حسین(ع)، از سوی دیگر، این عصر را مرحله اوجگیری و دوران طلایی حیات مجالس عزاداری امام حسین( ع) میتوان دانست. مراسم عزاداری نزد صفویان چنان اهمیت داشت که حتی هنگام نبرد نیز تعطیل نمیشد.هرچند سیر آن در این دوره کامل نشد، میتوان گفت از همین دوران عزاداری امام حسین(ع) علاوه بر بُعد مذهبی، وجهه ملی یافت و به یکی از آیینهای ملی و ایرانی مبدل شد و توانست نقشی بیبدیل در ثباتبخشی و ایجاد یکپارچگی در ایرانِ آن زمان ایفا کند.
استمرار آیین های عاشورا در دوران زندیه و قاجار
پس از صفویان، در دورههای زندیه و قاجار نیز برپایی مراسم دهه عاشورا همچنان پررونق باقی ماند."کریمخان زند" به آداب و مراسم مذهبی مقید بود و به تقلید از شاهان صفوی در ماه محرم هیأتهای عزاداری را برپا میکرد، شاخصه مهم این مقطع از تاریخ، شکل گیری نخستین نمونههای مجالس شبیهخوانی است.
شاهان قاجار دلبستگی و توجه ویژهای به رعایت آداب و برگزاری مناسک و شعائر دینی از خود نشان میدادند.در دوران "فتحعلیشاه"، بر شکوه عزاداری و تعزیه افزوده و نخستین تکیههای ثابت برپا شد و کارگردانی تعزیه با ریاست شاه و برخی شاهزادگان تکامل یافت. در دوران" محمدشاه قاجار"، مراسم عزاداری به ویژه اجرای تعزیه رونق گرفت و ساختن تکایا نیز گسترش یافت. تدوین متون تعزیه، تکامل دستهها و مواعظ پیشدرآمد تعزیه و رقابت شاهزادگان و اعیان و اشراف در بنای تکیه و اجرای تعزیه را از ویژگیهای این دوران دانستهاند.
در بین شاهان قاجار، "ناصرالدینشاه" در پرداختن به شعائر مذهبی و شیعهگری گوی سبقت را از همه ربود. اما در این دوران ابعاد مختلف عاشورا، به مصیبت و عزا منحصر شد و از هرگونه حماسه و پیام و فداکاری خالی گردید. این موضوع بر فرهنگ سیاسی اثر گذاشت و آن را از حالت سیاسی فعال و ستیزهگر با نظامهای قدرت نامشروع - در عرصه عمل - خارج ساخت. این تغییر جهت، با شکلگیری دولت صفویه و بعد از آن در دوران قاجار نمود بیشتری یافت.
ویژگی شاخص دوران ناصری، رونق بیسابقه مجالس عزاداری و بخصوص آیین تعزیه بود. مهمترین اقدام در این زمینه، ساخت «تکیه دولت» به دستور وی است که نقشی بسزا در رواج روزافزون مجالس تعزیه در ایران آن زمان ایفا کرد. از آن پس، رقابت درباریان و شاهزادگان در برگزاری مجالس و ساخت تکایای هرچه باشکوهتر، به تدریج این آیین را بهوسیله فخرفروشی و شهرتطلبی بزرگان مبدل ساخت و حتی گاهی برای شاه و درباریان بیشتر امری سرگرمیساز محسوب میشد.
رونق آیین تعزیه، در مقابل رکود مجالس روضهخوانی را به دنبال داشت؛ زیرا علاوه بر جذابیت و عوامپسندتر بودن ماهیت نمایشی تعزیه، رواج بُعد محتوایی تعزیه، ارکان روضهخوانی را متزلزل کرد. دیگر نکته مهم، ظهور مجالس تعزیه زنانه در این مقطع تاریخی است.گرچه برگزاری این نوع مجالس عمومیت و توسعه چندانی نیافت و این مجالس، تا اواسط دوران حکمرانی "احمدشاه" بود و پس از آن، رو به افول نهاد. در این عصر، رونقیابی "شبیهخوانی"، "منبر رفتن"، "وعظ کردن" و "روضه خواندن زنان"، بحث غنا در مرثیهخوانی اهلبیت، بهکاربردن تعابیر نادرست و دور از شأن اهلبیت در اشعار و نوحهها به بهانه زبان حال خواندن، اجرای پارهای حرکات عوامانه (نظیر فریاد کشیدن) یا استفاده از مال حرام و شبههناک در برگزاری مجالس روضه نیز به فهرست اعتراضات و انتقادات علما نسبت به مجالس روضه میافزود.
عمومیتیافتن رسم "تیغزنی" و "قمهزنی"، از دیگر شاخصههای عزاداری در این دوره است که در این مقطع گسترش و رواجی بیسابقه یافت. درعهدناصرالدینشاه، علاوه بر قمهزنی، رسوم دیگری نیز در زمره آداب عزاداری و مظاهر دینداری عامه وارد شد.«شمایلکشی»، «زنجیرزنی» و «چهل و یک منبر»را میتوان از جمله رایجترین این رسوم نام برد.شمایلکشی و شمایلگردانی، از دوران صفویه سابقه داشت و ابزار کار نقالان و مداحان بود، اما گسترش آن به منازل شخصی مردم، از شاخصههای دینداری در عهد ناصری است. رسم «زنجیرزنی» هم در همین دوران ابداع شده و رواج یافته؛ زیرا در سفرنامهها و تذکرهها، تا پیش از این دوره، اشارهای به آن نشده است.
در عهد ناصری، به تبع رونق مجالس تعزیه و سوگواری، جریان وعظ و خطابه هم رونق فراوانی یافت و تعداد بسیاری از واعظان در سراسر کشور، به وعظ و خطابه اشتغال داشتند. شاخصه مهم و بیبدیل جریان وعظ و خطابه در عصر قاجار، تدوین کتابها و رسالههایی است که متون وعظ و خطابه را شامل میشدند. با وجود آن که در دوران ناصرالدینشاه، مجالس سوگواری گسترش بسیار یافتند، در عین حال از مقطع پایانی همین عصر هم مجالس مذکور به اُفول گراییدند.
این روند نزولی از اواخر سلطنت "مظفرالدینشاه"، با ورود نهضتهای جدید فکری از غرب به ایران و با آغاز نهضت مشروطه، شکل جدیدتری به خود گرفت. از نهضت مشروطه به بعد ورود موضوعات سیاسی و ضدحکومتی به مجالس عزاداری امام حسین(ع) مشاهده میشود، زیرا تا قبل از مشروطیت، واعظان معروف به دلیل نداشتن آگاهی سیاسی و بُعد مردمی، با دولت قاجار چندان احساس تضاد نمیکردند. اما هرچه از مشروطه میگذرد، رسانه منبر به طور فزایندهای ضددولتی میشود. این روند سیاسی شدن را بطور عمده دینداران موافق و مبلغ مشروطیت و علمای مرتبط با آنها صورت میدادند؛ کسانی که در ضمن اعتقاد به دین، مجذوب جنبههای آزادیبخشی و ضداستبدادی تمدن غربی شده بودند و سعی در تلفیق این جنبهها با اعتقادات دینی خود داشتند.
پس از استقرار مشروطه، پارهای تغییرات در مجالس عزا اعمال شد؛ از جمله از محرم سال ۱۳۲۵قمری، ساز و طبل را به علت آنکه خلاف شرع است، موقوف کردند. در یک جمعبندی کلی، مجالس عزاداری در عهد قاجار، به رغم فراز و فرودهای زیاد، هیچگاه بهطور کامل نفوذ خود را در میان توده مردم از دست نداد و در مقاطع مختلف سیاسی و اجتماعی، همچنان اثرگذار بود. بهطور کلی، از دوران قاجار، عزاداری امام حسین(ع)علاوه بر محرم، به ماه صفر نیز تعمیم یافت.
سخت گیری های شدید با روی کار آمدن دولت پهلوی
دوره پهلوی نقطه تاریخی در تحولات و تغییرات اجتماعی مراسم و مناسک عزاداری عاشورا در ایران است. در دوران پهلوی و به ویژه در نیمه دوم سلطنت رضاشاه، مذهب و شعائر مذهبی با سختگیریهای شدیدی مواجه شد و تحتالشعاع برنامههای تجددگرایانه رژیم قرار گرفت. از جمله این برنامهها، هجمه حکومت رضاشاه علیه آداب و سنتهایی بود که با عنوان مبارزه با خرافات همانند قربانی کردن در اعیاد، قمه، زنجیرزنی و تعزیه ممنوع اعلام شد. در ادامه این سیاستها و با عنوان «مبارزه با فرهنگ غم و گریه»، هرسال اوضاع برای برگزاری مجالس عزاداری شیعیان سختتر شد. ممنوعیت برگزاری مجالس عزاداری بهصورت رسمی از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰شمسی برقرار بود.از دیگر اقدامات رضاخان برای محدود کردن مجالس عزاداری، تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه، تخریب بنای تکیه دولت، رواج دادن عزاداری ایام فاطمیه در ایران، فرستادن طُلاب برای تبلیغ و منبر رفتن در ایام سوگواری بود. همچنین بهمنظور اصلاح این مجالس، شبیهخوانی را در قم ممنوع و یکی از مجالس بزرگ تعزیه را به مجلس روضهخوانی تبدیل کرد.
با سقوط رضاخان در شهریورماه ۱۳۲۰شمسی و قدرت گرفتن محمدرضا و استقرار سلطنتش، سیاستهای دینستیزانه رضاشاه، کمابیش ادامه یافت، ولی آشکارا از شدت آن کاسته شد. سالهای پیش از انقلاب و با شروع تحرکات اجتماعی و مبارزاتی پیرامون آن،موقعیت وعظ و منبر در این مجالس پررونق شد که کارکرد مؤثر آگاهیبخشی آن در هدایت نیروهای انقلابیِ آن زمان دیده میشود.
انقلاب اسلامی؛ احیاگر مناسک عاشورا
انقلاب اسلامی ایران بهعنوان تداوم نهضت عاشورا، کارکرد «احیای اسلام» را بعد از ۱۴ قرن به بهترین شکل به منصه ظهور رساند. انقلاب اسلامی به عنوان جریانی که خاستگاه مذهبی و شیعی داشت، در مسیر خود، مناسک دینی و بهویژه عزاداری امام حسین(ع) را هم متأثر کرد و دوباره به آنها کارکرد سیاسی بخشید.
سیطره جریانی که در دوره حکومتهای پیشین ایران و بهویژه از صفویه به بعد، بر گفتمان مجالس سوگواری سایه انداخته بود در این دوران دستخوش تغییر شد و در مقابل، به تناسب فضای مبارزاتی جامعه، برداشتهای حماسی، سیاسی و مبارزاتی از واقعه عاشورا قوت گرفت و رواج یافت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به واسطه وجود روحیه انقلابی و آرمانخواهی در میان توده مردم به ویژه جوانان، منبر و علما همچنان از ارزش و اعتبار گذشته برخوردار بودند. همچنین روشنفکران دینی، در این بُرهه تاریخی با رویکردی ایدئولوژیک و سیاسی که به دین و مقوله دینداری داشتند، به ایجاد فضای عقلانی و روشنفکرانه در مجالس عزاداری تأکید کردند؛ از این رو با وجود چنین نظرگاهی نسبت به مجالس عزاداری امام حسین(ع) که بر فضای جامعه حاکم شده بود، در این دوره تقویت و قدرت موقعیت وعظ و سخنرانی در این مجالس مشاهده می شود.
دوران جنگ تحمیلی را میتوان دوره تأثیرگذار دیگری در تاریخ حیات هیأتها و مجالس مذهبی دانست؛ زیرا با آغاز جنگ تحمیلی، گونه نوپدید هیأتهای انقلابی تکامل یافت و توانست خود را بهعنوان سبک مستقل از هیأتهای سنتی تثبیت کند.
شاخصه مهم این هیأتها، پررنگ شدن و محوریت یافتن "ادعیه و زیارات" در برگزاری مجالس مذهبی، تغییر محتوای سخنرانیها از بیان مسائل معمول و عامیانه به سمت تحلیل مسائل سیاسی روز، تبیین مسائل جنگ، انقلاب اسلامی و بیانات امام و نیز مباحث مربوط به اخلاق و خودسازی در جبههها بود.
علاوه بر شاخصههای یادشده، تفاوت دیگر این هیأتها با هیأتهای سنتی، در سادگی آنها بود و بر خلاف هیأتهای سنتی، هر هیأت انقلابی ابزار و آلات خاصی را شامل نمیشد.
نکته مهم در انقلاب اسلامی، به ویژه در دوران هشت سال دفاع مقدس، شباهتی است که مردم و رزمندگان میان امام خمینی(ره) با امام حسین(ع) و جبهههای نبرد با صحرای کربلا مییافتند. مشابه دانستن و تطبیق این دو واقعه تاریخی، گفتمان رایج نظام تبلیغاتی دوره جنگ محسوب میشد. از این رو، در میان بیشتر مردم به واسطه شهادت عزیزانشان، نوعی مقاومت و روحیه خاص حماسی همراه با شهادتطلبی ایجاد شده بود که این روحیه در جریان برگزاری مجالس عزاداری محرم تشدید و تقویت میشد. بنابراین این مجالس بهتدریج در فضایی جدید نسبت به زمان صلح شکل گرفت. به عبارتی، با شروع جنگ، فضای این مجالس در جهت پررنگ شدن نقش نوحهخوانی و مداحی با مضامین حماسی و شهادتطلبانه، تغییر یافت.
غلبه چنین فضایی بر مجالس عزاداری و بروز سبک مداحی انقلابی و حماسی این مقطع، زمینه بروز مداحی به سبکهای جدید و متنوع را در دورههای بعدی مهیا ساخت. با پایان یافتن جنگ، اگرچه آرامش بر جامعه حاکم شد و از هیجانات مربوط به آن دوران خبری نبود، همچنان فضای عزاداریها در جهت تقویت مداحی و غلبه احساس و عاطفه بر مجالس عمل میکرد و با گذار از این دوران و اجرای اصلاحات سراسری در تمام شئون جامعه، تغییرات زیادی در حوزههای فکری و اعتقادی و مذهبی نیز اتفاق افتاد که به تبع آن مجالس عزاداری نیز متأثر شدند.
میتوان گفت که یکی از وجوه تمایز میان کارکردهایی که مفهوم مناسک عاشورا در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران در دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی داشته، در این است که در قبل از انقلاب بیشتر کارکرد بیداری و انقلابیگری و در دوران پس از انقلاب بیشتر کارکرد بصیرتبخشی به منظور بیرون آمدن از فتنهها را داشته است.
به گزارش ایرنا؛ در این پژوهش؛ قیام عاشورا به عنوان نهضتی مقدس و حرکتی سیاسی، پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه عنوان شده است. این قیام برای زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزین کردن حکومت علوی به جای حکومت اموی بود. تلقی شیعیان از مراسم و مناسک عزاداری عاشورا طی دوران مختلف تاریخی، به تدریج تغییر کرده که این تغییر علل مختلفی داشته است؛ بخشی به سبب هوشیاری ایرانیان، بخشی به دلیل واکنش در برابر تغییرات اجتماعی و سیاسی و قسمتی دیگر به لحاظ سیر تکاملی عقاید شیعه از طریق اجتهاد بوده است. نتیجه این تحول، کنار گذاردن تفسیرهای دعوتکننده به آرامش، انفعال، فروتنی و ظاهر شدن روحیه مبارزه و انقلابیگری بوده است.
نظر شما