به گزارش ایرنا، نمی دانست خبرنگارم اما کلام اندوهگین این مادر قلمم را تب دار کرد و سوژه خوبی بود که بر خلاف رویه سابق، گزارش خبری امروزم را متفاوت و متمایز کند و مهم تر مسائل و مباحث اطرافم را در این روزگار پر از مشقت و رنج جور دیگری ببینم و بنویسم.
بدون فوت وقت، این مادر را به کنار سالن اجتماعات کشاندم و از او خواستم بیشتر در باره مشکلاتش صحبت کند، ابتدا حاضر نشد اما با زبان محلی درخواستم را تکرار کردم و آنگاه پذیرفت.
همچنین از او خواستم در صورت امکان نام و محل زندگی اش را بگویدکه کلامم را قطع کرد و گفت: من آبرو دارم نمی خواهم کسی بداند و صحبت های من رسانه ای بشود، شما می توانید غمنانه زندگی ام را کتاب کنید و به مسوولان بگویید چرا که امثال من در جامعه کم نیستند.
این بانوی حدود ۶۰ ساله اهل روستاهای بخش بلده شهرستان نور که خودش را "صفورا حاجی زاده" به خبرنگار ایرنا معرفی کرد و به اصرارم چنین ادامه داد: بد زمانه ای شده خدا نکند که زن باشی و آنهم شوهر نداشته باشی، فقر و نداری داستان دیگر است اما حرف و حدیث و طعنه های مردم تو را می کشد.
خانم حاجی زاده گفت : گناه من چیست شوهرم معتاد شده و سرانجام از دنیا رفت، حال من ماندم با رنج امروزم و فردای نا معلوم فرزاندانم، خانواده پدری ام درآمدی ندارند تا کمکم باشند، در خانه و باغ و مزارع دیگران کار می کنم تا لقمه نانی درآرم و آبروداری کنم، محیط روستا کوچک است همه همدیگر را می شناسند، با هر کسی مشکلاتم را در میان می گذارم به من می گویند برو تحت پوشش کمیته امداد. راستش را بخواهید امروز آمدم اینجا تا شاید درد بی پولی ام را تسکینی باشد.
گفتم ای کاش از اداره کل کمیته امداد استان در ملاقات مردمی امروز دفتر استانداری نوشهر کسی حضور داشت تا درخواست تان زودتر به نتیجه می رسید، ناگهان به آسمان نگاهی انداخت و زیر لب چیزی گفت و من نشنیدم اما آه درونش مرا به یاد شعر آن شاعر انداخت که گفته بود" شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید - مگر مساحت رنج مرا حساب کنید".
اندکی بعد کلامش را چنین ادامه داد که من در آرزوی این " ای کاش ها " سوختم ای خبرنگار و مخارج سرسام آور زندگی کمرم را شکست، دریغا در این زمانه به جز غم، کسی با آدمی چون من همساز نیست.
یکی از ویژگی هایی خوب ملاقات مردمی مدیران کل در همه جای ایران و مازندران، علاوه بر شناسایی مشکلات مردم، برای ما خبرنگاران این است که از نزدیک نیازها و معضلات فراروی هر شهرستانی را می شود با گفت و گوی کوتاه با هر ارباب رجوعی آسانتر جمع آوری کنی.
جمله "شما هم با قلمتان در انعکاس صحبت هایم آبرو داری کنید" آخرین کلام گفت و گو این بانوی دردمند با من خبرنگار بود و پرونده ماجرای گفت و گو با این خانم بسته شد اما نگاهم قلمم مرا بر آن داشت تا در صفوف متقاضیان بگردم تا کسی همدرد این خانم بیابم تا بتوانم گزارشم را غنی تر کنم.
در میان صفوف متقاضیان در انتظار کسی را نیافتم اما برآیند گفت و گو با شماری از شهروندان غرب مازندران که به این دفتر ملاقات مردمی آمده بودند درخواست های متفاوتی داشتند، یکی برای زیر پوشش قرار گرفتن کمیته امداد و دیگری برای گرفتن وام کم بهره آمده بود، سومی از حدود خارج و داخل بافت روستا گلایه داشت که نمی تواند برای فرزندش خانه بسازد، فردی دیگری درخواست بازنگری طرح هادی را داشت، پنجمی از مشکل حاد تغییرکاربری زمین ها و باغ ها انتقاد می کرد و عده ای دیگر خواستند دریافت انشعابات برق و گاز و آب را با مدیران کل در میان بگذارند.
بعد از گفت و گوی با آن خانم - کمی خلوت تر شدم و من ماندم با این پرسش که چرا فردی باید مجبور شود بر اثر فقر زیر پوشش کمیته امداد در آید، پس از ۲۸ سال کار رسانه ای در استان های کشور در پاسخ آن متعجم ماندم با هزاران چراهای دیگر.
آنگاه در آرشیو حافظه ام به این شعر حضرت سعدی روبرو شدم که مرا یادآور شد: " خلق در بازار یکسان می روند - آن یکی در ذوق و دیگر دردمند". غمنانه این بانوی نیازمند قلمم را به تامل وا داشت تا منبعد مباحث و مسائل جامعه را نه به ظاهر باید جور دیگری دید وگرنه عمر قلمت بر فنا است.
با دنیای درونم کلنجار می رفتم که در کجای قله زندگی خبری ایستاده ام و می گفتم تاکنون آیا برای مردم و جامعه توانستی با قلم قدمی برداری یا نه؟ که در این هنگام ارباب رجوعی به سراغم آمد خودش"حاج قاسم حسینی اصل از اهالی کلاردشت معرفی کرد و گفت : ترا می شناسم خبرنگارید، من برای سومین بار برای رفع مشکلم به این دفتر آمدم و سرانجام امروز نتیجه گرفتم.
حسینی اصل بدون این که سوالی بپرسم خودش ادامه داد : راستش را بخواهید زندگی کردن در شرایط کنونی جامعه مان برای بسیاری از مردمی که درآمد کافی ندارند سخت و مشقت آور شده است.
وی خاطرنشان کرد: من افرادی در روستاهای کلاردشت سراغ دارم که برای تهیه نان شب در مشقت هستند و روزگار را به سختی می گذرانند و خانواده آبرومندی هستند و نمی خواهند دست نیاز به سوی دیگران دراز کنند.
این روستایی کلاردشتی تصریح کرد : ۴۵ سال پیش انقلاب کردیم و همچنان مردم وفادار ایران به نظام جمهوری اسلامی همراه هستند اما مسوولان به خودشان بیایند برای این آب و خاک و اهالی آن چه کرده اند؟ و خودشان حدیث مفصل بخوانند از این مشکلات، بخدا در روستاهای کلاردشت ویلاهای لاکچری را می بینم که قبل از انقلاب ندیدم، اینها مال چه کسانی است؟ خدایی خانه های مسوولان در بین شان نیست؟ روزی همه آنچه که با مردم پنهان کردیم آشکار می شود.
و من کلامم این روستایی را قطع کردم و گفتم این قصه سر دراز دارد ای عزیز که با تایید حرفم گفت و گوی من با او با شنیدن صدای اذان خاتمه یافت.
کمیته امداد امام (ره) اولین نهادی بود که پس از گذشت مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ توسط رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) با هدف ساماندهی و رسیدگی به وضعیت معیشت امور محرومان و نیازمندان کشور تاسیس شد و اکنون به برکت انقلاب اسلامی و در سایه توجه دولتمردان از ادوار گذشته تا امروز بسیاری از مددجویان زیرپوشش این نهاد در آمده اند و از خدمات آن بهره مند می شوند.
امروز سه شنبه پنج مدیرکل استانی از جمله مدیرکل دفتر امور شهری و شوراهای استانداری مازندران در دفتر غرب استانداری حوالی ساعت هشت صبح در دفتر غرب استانداری مازندران در نوشهر حضور یافتند و تا ساعت ۱۴ به درخواست افزون بر ۵۰ نفر از متقاضیان پاسخ دادند.
فرهاد عسگری مدیرکل دفتر امور شهری و شوراهای استانداری مازندران در پایان ملاقات مردمی امروز در گفت و گو با خبرنگار ایرنا چنین گفت:
دفتر نمایندگی استانداری مازندران در اول دی ماه ۱۴۰۲ با هدف دسترسی آسان مردم غرب استان به مدیران ارشد مرکزنشین در نوشهر راه اندازی شده است.
غرب مازندران ۲۱ شهر، هزار و ۱۵۰ روستا و هفت شهرستان و افزون بر یک میلیون نفر جمعیت دارد. نور، نوشهر، چالوس، کلاردشت، عباس آباد، تنکابن و رامسر در غرب مازندران واقع شدند.
نظر شما