«هاجر صفاییه» نویسنده کتاب است و تصویر روی جلد این سرگذشت نامه را به حکیم الهی و فیلسوف صدرایی «حکیم جهانگیرخان قشقایی» اختصاص داده و در چراغ هفدهم این مجموعه درباره اش نوشته است: او متولد روستای کِزن در شمال سمیرم است.
داستان تار و چنگ نوازی و اثرگذاری سخن آن عالم بر روی فردی که تار می نواخت و آمده بود که جهانگیرخان نظرش را درباره نواختنش بگوید در کتاب آورده شده که در نهایت حکیم قشقایی با گرفتن ایرادهای دستگاه موسیقی آن فرد در توصیهای می فرماید: من عمری نواختم و به همه دستگاه های موسیقی مسلط شدم. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که عمرم را تلف کردهام. میرزای قشقایی حدیث و آیهای خواند بقدری که مجلس ساز و آواز به مجلس گریه و توبه تبدیل شد و حکیم برای همگان و آن جوان تار نواز دعای خیر خواند.
«سید ابوالحسن اصفهانی»: عالمی از خطه مدرسه لنجان که نامه امام زمان(عج) به او و خواسته حضرت از آن سید بزرگوار برای رسیدگی به امور مردم و برآوردن حاجتهای آنان در سرگذشت نامه این بخش درج شده است. سید بزرگواری که بعدها در صحن حرم نورانی امام علی(ع) در نجف اشرف مدفون و نامش جاودانه شد.
«حاج آقا رحیم ارباب»: وی شاگرد مکتب حکیم قشقایی و آخوند کاشی بود. دکتر محمد حسین ریاحی پژوهشگر تاریخ و تمدن اصفهان در خاطرهای درباره حاج آقا رحیم می نویسد: طبیبی که به دیدن عالم اصفهانی آمده بود می گفت که غذایش تکه ای نان و کاسه ای ماست بود که با بسمالله نوش جان می کرد و طبیب به حاج آقا رحیم ارباب گفته بود: «تا خوراکتان این است، با ما اطبا سر و کار ندارید.»
«شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)»: از سن هفت سالگی روزهداری میکند. تابع امر پدر است و از همین رو استادش اطاعت از پدر را رویه ای می داند که شیح حسنعلی را به همه جا می رساند تا جایی که در جوار امام هشتم مدفون می شود و می آرامد.
«علامه حاجی کرباسی»: نماز باران معروفی دارد که حتی ارامنه اصفهان با انجیلهای باز و یهودیها تورات به دست ایستادند و حاجی کرباسی سرش را برهنه کرد و گفت: خدایا، محمد ابراهیم محاسنش را برای نشر اسلام سپید کرده است. امروز او را نزد پیروان دیگر شرمنده نکن. حاجی حرفش تمام نشده بود که آسمان اصفهان پر شد از ابر و باران همه جا را سیراب کرد.
«صاحب اسماعیل ابن عُباد»: مکان و ماوایش محله طوقچی، یعنی همین جایی است که امروز آرامگاه اوست. حکایت افطاری دادنها به جمعیت زیادی از مردم در اینجا نقل شده و این کار تا جایی پیش می رود که در دوران آل بویه که معروفیتی می یابد، صدقه و بخشش مالش به خلقالله فزونی می گیرد و خان رحمتش فراگیرتر می شود.
«ابوعبدالله معصومی»: وی در دوره ابوریحان بیرونی می زیسته و در حکمت طبیعی و الهی تبحر داشته است. ابن سینا نیز رساله ای به نام «در عشق» برای او نوشته و گفته است که ابوعبدالله نزد من مقامی را دارد که ارسطو نزد افلاطون داشت.
«شیخ بهایی»: چراغ بیستم کتاب به شیخ شهیر ساکن اصفهان و مدفون در حرم امام رضا(ع) اختصاص دارد. داستان جالب لاغری اندام شیخ بهایی و تناوری میرداماد و احترام این دو به یکدیگر در حضور شاه کبیر در صفحه ۲۴ شنیدنی و درس آموز است.
«آقا نورالله نجفی»: این عالم دینی رهبر قیام مشروطه اصفهان در دوران سیاه پهلوی بوده است. زمانی هم که شاه بی دین مملکت تیمورتاش را به حضور ایشان می فرستند آقا نورالله می گوید: ما پیرو قرآنیم نه پیرو قانون اروپاییها. تیمورتاش هم از همانجا به تهران بر میگردد.
«محمدکاظم اصفهانی»: خط مینوشته و شعر میگفته است. همیشه پای نوشتههایش «واله» امضا میکرده است. مرحوم شیخ حبیب الله فضایلی سمیرمی درباره اش در کتاب «اطلس خط» دارد که: خط تعلیق در اصفهان به دست واله بر سنگ مزارش نقش بست و برای همیشه بر خاک واله نشست.
«عبدالجواد فلاطوری»: متولد ۱۳۰۴ در اصفهان. او برای معرفی اسلام وپیامبر تلاشهای زیادی کرد و علاوه بر آلمان برای ۱۷ کشور دیگر کتابهای درسی دیگری نوشت تا معرفی و نگاه غلط آنها نسبت به اسلام را عوض کند. استاد فلاطوری در علم و اخلاق سرآمد بود.
«شهید سید محمد حسینی بهشتی»: نیمه شب بود و خیابان ها خلوت. از چراغ قرمز رد شدم. گفت: اگر از چراغ قرمز دوم هم رد شوی دیگر نمی شود پشت سرت نماز خواند چون این کار اصرار بر گناه است.
گفتم: حکومت طاغوت است، خلاف قانون طاغوت عمل کردن گناه است؟ گفت: قوانین راهنمایی و رانندگی که طاغوت و غیر طاغوت ندارد. ما ظلم را قبول نداریم قانون را که قبول داریم.
جواد رستم شیرازی، غلامرضا آقا ابراهیمیان، سید محمد صمصام، مهدی شکوهنده، علی اکبر پرورش، محمود فرشچیان، محمد کاظم اصفهانی، محمد غفاری(کمال الملک)، جلالالدین تاج، جلالالدین همایی، محمد حسین صغیر اصفهانی، ملا محمد کاشانی، ابولافرج اصفهانی، سید محمدباقر درچهای، ملا حسن دری، شیخ عباسعلی فیاض در کنار شهدای بزرگواری همچون حسین خرازی، احمد کاظمی، جلال افشار، آیت الله سید ابوالحسن شمسآبادی، مهرداد عزیزالهی، و همچنین بزرگ زنان خطه اصفهان از جمله: امُ الفارسیه(اولین زن ایرانی که در دوره سلمان فارسی مسلمان شد)، ام کافی الکفّاه(مادر صاحب ابن عباد)، آمنه بیگم(دختر علامه مجلسی)، حاجیه خانم امین، زینب السادات همایونی(علویه همایونی) و سرور باکوجی(سپیده کاشانی) دیگر بزرگان و عالمانی هستند که شرح حالشان در این کتابچه به زیبایی به رشته تحریر در آمده است.
بهتر این بود که در برگهای روبروی شرح حال هر شخصیت تاریخ و محل تولد و رحلت و تعدادی از آثار هر کدام از بزرگان نیز به کوتاهی قید شود تا بر تکمیل نوشتار هم بیفزاید.
انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان کتاب «چهل چراغ» را در ۸۴ صفحه با تصویرها و طرحهایی مختص به هر شخصیت چاپ کرده است.
نظر شما