اکبر فاضلی در این مجموعه ۲۴۰ صفحهای، به قناعت ذاتی و مناعت طبع مردمان گلپایگان اشاره کرده و این خطه را شهری میداند که در دورههای مختلف تاریخی حوادث متعددی را از سر گذرانده است.
گلپایگان از شمال به محلات و کمره یا همان خمین امروزی و از مغرب به کوههای بختیاری و الیگودرز لرستان محدود است. جنوبگان این خطه خوانسار خوش آب و هواست وکوه شیخ احمد و بیشهکوه در مجاورت شرقی آن قرار دارد.
غلاغه، قارا، قلعه جمال، چهلگزی، دره دراز، انگشت لیس، گل زرد و دره سیب نام تعدادی از کوههای بلند این شهرستان هستند که هر کدام زیباییهای خود را دارند و معادنی از کانیها و سنگهای گرانسنگ را نیز در دل خود جای دادهاند.
معادن سرب، نقره و البته طلای موته و همچنین آهن شمس آباد، کلسیم، آلومینیوم و پتاسیم در گلپایگان وجود دارند و رودخانه و سد این شهرستان که از خشکرود داران، سرچشمه میگیرد بهترین محل برای پرورش ماهی است.
رونق زراعت در گلپایگان
قدیمترها کشت خشخاش، پنبه، چغندر قند و تنباکویش رونق داشته و گندم و شبدر که برای پوک کردن و آبادکردن زمین موثر است نیز همچنان در آن کشت میشوند. شرکت زراعی گلپایگان هم در سال۱۳۵۳ تشکیل میشود.
نام و تصویر ابزار و ادوات کشاورزی همچون پاشنه خر، کلپنبه، چوون، داس، هر چوون، خیش و لپک که هر کدام از بهر کاری در کشت و کار کاربرد داشته در صفحه ۲۱ کتاب جای گرفته است.
"لهرامش" نام منطقه وسیعی است که وقف مسجد حجت الاسلام این وادی است. کشت و کار در آن زیاد و تولید گوشت در آن رونق دارد.
مردمان این شهر و شهرستان، گوساله نر را جونه و گوساله ماده را نوبر می نامند. هر چند نویسنده می گوید لهجه خاص این خطه کمرنگ شده و این واژگان هم به دست فراموشی رفتهاند.
گوسفند کم خرج و نافع است و نگهداری آن نسبت به بقیه چارپایان با صرفهتر است.گله داران معتقدند شیر میش مدت ۶۰ روز حق بره است و اگر بره(شیشک) در این مدت به حقش نرد خوب چاق و پروار نمیشود.
نقل کوتاهی از گله وگوسفندداری در میانه کتاب بسی شنیدنی است. آنجایی که نویسنده میگوید: چوپانی را دیدم که گوسفندی به خود بسته بود. علت را جویا شدم، گفت: ممکن است در حال حرکت خوابم ببرد که این زبان بسته مانع از جدایی من و گله شود!
مناره که از بناهای دوران سلجوقی و راهنما و راهبر کاروانیان قدیم است در گلپایگان هم هست و قدمت آن به سال ۲۵۰ هجری میرسد. تعدادی شیر سنگی در جلوی مناره وجود دارد که به اعتقاد باستان شناسان مشخصه ای برای قبرستان شیرمردان بوده است.
سازه امامزاده سیدالسادات گلپایگان به قرن هشتم هجری باز میگردد. قدمت امامزاده ابوالفتوح هم که بر سر راه گلپایگان به خوانسار در حاشیه قریه وانشان واقع شده به سال ۴۳۵ هجری قمری میرسد.
بازار چهارسوق یا مسگرها، مسجد جامع دوره ملک شاه سلجوقی، مسجد جامع ِسرآور، بقعه هفدهتن از بناهای قرن یازدهم و دوران شاه عباس اول محسوب میشوند و شرحی درباره آنها در این مجموعه آورده شده است.
مُنبت و خاتمکاری در گلپایگان سابقه دار است. چوب گلابی و گردو مورد استفاده بیشتر خاتم کاران گلپایگانی که بیشتر آنها هم ساکن تهران هستند بوده است.
نوشتهاند که قالی و قالی بافی بویژه در بخش جلگه رونق داشته و ۶ هزار کارگاه قالی در این خطه بر دار و بر قرار بودهاند. نوعی از فرش گلپایگان با نام "ویس و یاوری" با پشم گوسفند و رنگ دندانه، نخ مرغوب و بافت خاص از دوام زیادی برخوردار بوده است.
کباب گلپایگان هم که از قدیم الایام زبانزد بوده و هست و کیفیت آن هم به چرای دامهای این خطه در دشتهای وسیع و علفزارهای فراوانش، عامل معروف شدن کبابیهای این منطقه است.
معماری در گلپایگان عنوان فصلی است که در آن به باقی مانده قلعههای کهن مانند سهراب خان، برج برقی، قلعه سررباطان و گبری با سابقه ای به وسعت دوره ساسانیان اشاره شده و در ادامه تصاویری سیاه وسفید از پل و رودخانه گلپایگان در مسیر خمین، مربوط به سال ۱۳۳۵ منتشر شده است.
تحصیل در این شهر از سال ۱۳۰۸ خورشیدی آغاز میشود و سال ۱۳۱۵ کلال اول دبیرستان در آن ایجاد میشود. دانشسرای گلپایگان هم همچون ۱۱ دانشسرای دیگر کشور از سال ۱۳۳۲۴ دانشجومعلم پذیرش میکند.
خداحافظی با لهجه محلی
ابتدای نوشتار اشاره شد که لهجه بومی این دیار در حال فراموشی است اما اشعاری از محمدعلی سعیدی، عباس سرمدی گلپایگانی و حسین لایبیدی معروف به "منتقم" با همان لهجه درج شده و به نقل از زین العابدین شیروانی درکتاب "ریاض السیاحه" نوشته اند که گپلپایگان در زمان خلفای عبارسی معمور و از بلاد معتبر بوده است.
جرفادقان، گلبادگان، گلآبادگان و وردپایگان از نامهای کهن این دیارند که زمانی از شهرهای عراق و بانی آن "همای چهرهآزاد" بنت بهمن دزار دست، پور اسفندیار رویینتن بوده که البته در فتنه و نابودگری افغان، خراب و ویران شده است.
"ژوزف باربارو" مینویسند: گلپایگان در زمان حکومت اوزون حسن راه تجارتی و کاروانی و بازرگانی داشته بر سر راه همدان به اصفهان و یکی از مراکز دینی و آباد بوده است.
حمدالله مستوفی هم به شافعی مذهب بودن مردمان این وادی اشاره دارد اما برخی هم گفته اند گلپایگانیها از دوره آلبویه شیعه مذهب و دوستدار اهل بیت بودهاند.
ورود اسلام آغاز رونق در ایران و گلپایگان بخصوص در عصر سلجوقی، خوارزمشاهی و صفویه است.
صفحههایی چند از کتاب به ضرب المثلهایی با لهجه گلپایگانی اختصاص دارد.
تا میایی زور به ناد کنی زور به پاد کن(عوض دستور دادن خودت کا را انجام بده)
هی شِفت و شفت نکن(کار را معطل نکن)
کاراش شیرتی قارتیس(کارهایش بی دقت و با عجله است)
ازخدا کج نیاد(لطف خدا شامل بنده باشد)
شرحی کوتاه از احوال بزرگان گلپایگان از جمله سید محمدرضا گلپایگانی، ملازین العابدین و دکتر عبدالله معظمی هم در پایان کتاب آمده است.
از ۲۶ منبع تاریخی از جمله شرح رجال و بزرگان، برای نوشتن این مجموعه استفاده شده است.
کتاب "توشهای ازتاریخ گلپایگان و مردم آن" از سوی انتشارارت ابجد چاپ شده است.
نظر شما