سرانه مطالعه کشور با اصلاح نظام آموزشی افزایش می‌یابد+فیلم

تهران- ایرنا- مدیر انتشارات «آرمان رشد» ریشه اصلی سرانه نامطلوب مطالعه در کشور را ناشی از رکود آموزش و پرورش در دهه‌های گذشته می‌داند.

امیر نوید در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا اظهار کرد: این صحبت من دال بر این نیست که آموزش و پرورش بی تفاوت بوده است. شاید باید انسان های قوی تری وارد این سیستم می شدند. چون ما یک سیستم ستادی قوی لازم داشتیم. شاید باید افراد متخصص، زبردست و صاحب نظری در آموزش و پرورش جای می گرفتند.

آنچه می خوانید پاسخ وی به پرسش های ایرناست:

تیراژ کتاب چاپی در کشورهای پیشرفته پایین نیامده است

اقتصاددان ها می گویند عرضه و تقاضا، تعیین کننده بازار است. در بازار فرهنگ و بازار نشر هم به همین صورت، عرضه و تقاضایی وجود دارد.

ما وزارتخانه ای به نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داریم که سال های سال است با کار و زحمت توانسته است مجموعه ها و ناشرها را ساماندهی کرده و نسبتا تشکیلات خوبی را به وجود آورد. اما در مقابل این محصولات خوبی که در حوزه فرهنگ و نشر تولید می شود تقاضای لازم ایجاد نشده است.

از این رو شاهدیم در مقایسه با چند دهه قبل، تیراژ کتاب پایین آمده است. اگر بخواهیم سطحی نگری کنیم می گوییم رسانه های جدید و دیجیتال و گوشی های هوشمند جایگزین کتاب کاغذی شده است اما اگر یک مقدار عمیق تر نگاه کنیم می بینیم سرانه مطالعه در کشورهایی که خودشان مبدع محصولات دیجیتال هستند کاهش پیدا نکرده است.

نمایشگاه یا فروشگاه؟

این نمایشگاه و نمایشگاه های مشابه برای این است که عرضه محصولات صورت گیرد و متقاضیان بتوانند از این کالاهایی که تولید شده است، استفاده کنند.

چند دهه است این نمایشگاه کتاب با قوت ها و ضعف هایی که هر فعالیتی دارد برگزار می شود. نمی دانم نمایشگاهی مثل این در سایر نقاط دنیا وجود دارد یا خیر، زیرا اینجا بیشتر حالت فروشگاه را دارد تا نمایشگاه. ناشران به اینجا مراجعه می کنند و کتاب های خود را عرضه می کنند تا بتوانند برداشت نقدی داشته باشند.

به نظرم اولین نکته در جهت ارتقا این نمایشگاه این است که باید تکلیفمان را روشن کنیم که آیا این جا نمایشگاه کتاب است یا فروشگاه کتاب؟ چرا که نمایشگاه محل نمایش محصولات است تا فروش آن. اگر هم فروشی باشد در دو روز آخر می گویند محصولات به فروش می رسد.

ذائقه مردم عوض شده است

اما چرا ناشران راغب هستند در نمایشگاه کتاب های خود را بفروشند؟ علاوه بر بحث برداشت نقدی، بحث توزیع آثار هم وجود دارد. به نسبت مشاغلی که در ایران در حال گسترش است یا گسترش پیدا کرده است، تعداد کتابفروشی ها فوق العاده کاهش یافته است.

فرزندان ما که از تحصیل فراغت حاصل می کنند دیگر شغل کتابفروشی را انتخاب نمی کنند زیر ذائقه مردم تغییر کرده است. درست مانند این که ما دیگر کمتر به سوپرمارکت های کوچک مراجعه می کنیم و دوست داریم در فروشگاه های بزرگ به انتخاب خودمان محصولات مختلف را بخریم.

فروشگاه های محصولات فرهنگی فروش خوبی دارند

باید این را بگویم که فروشگاه های محصولات فرهنگی در مجموع فروش خوبی دارند. از سویی دیگر تنوع نشر بسیار زیاد است. من آماری در اختیار ندارم اما حدس می زنم تنوع محصولات حوزه نشر بر بسیاری از کالاهای دیگر برتری دارد، چرا که هر کتاب خودش یک اثر است. در صورتی که ما در محصولات مصرفی مثلا در یک کارخانه تولید مواد غذایی مگر چند جنس مختلف می توانیم داشته باشیم؟

این تکثر و تنوع زیاد حوزه نشر باعث شده است موزعین ما نتوانند محصولات این حوزه را در سراسر کشور پخش کنند.

وقتی نمی بینیم، نمی خریم

شغل کتابفروشی و فروش محصولات فرهنگی جزو مواردی است که حتما در یک جامعه رو به پیشرفت باید توسط حاکمیت به آن یارانه و امتیازاتی داد تا افراد راغب به تهیه این محصولات شوند وگرنه هر آنچه از دیده رود از دل نیز برود. وقتی ما نمی بینیم پس نمی خریم اما در همین نمایشگاه وقتی می بینیم می خریم.

ما در عمل می بینیم مجموعه هایی که کار تشکیلاتی دارند و فروشگاه های محصولات فرهنگی ایجاد کرده اند فروش خوبی دارند. این بخشی که تا کنون خدمتتان عرض کردم بحث عرضه محصولات بود.

خاطره خوشی از کتاب های درسی نداریم

بحث دیگر بحث تقاضاست. چطور تقاضا در جامعه ایجاد شود؟

جوامعی که پیشرفت کرده اند خیلی کتاب خوانده اند و دانستن برای آنها یک ارزش بوده است. این جوامع فهمیده اند مطالعه یک هنجار است و باید با آنها عجین شود. اما جامعه امروز ما به مطالعه خیلی علاقمند نیست.

ما باید به عقب نگاه نکنیم و ببینیم نظام آموزش ما چه کار کرده است که ما دیگر نمی خوانیم. چند نفر از ما وقتی از تحصیل فارغ شده اند کتاب های درسی شان را در منازل و کتابخانه های شخصی شان نگهداری کرده اند؟ اگر نگوییم تنفر ولی عمدتا از این کتاب های درسی خاطره خوشی نداریم. چرا که سرفصل های آموزشی و مواردی که در این کتاب ها آمده است در زندگی به کارمان نیامده است. یعنی آموزش ما کاربردی نبوده و منِ نوعی را به عنوان یک شهروند موفق تربیت نکرده است.

تسری دلزدگی به آموزش عالی

درس هایی را در مدارس و دبیرستان ها به ما دادند. ما هم امتحان دادیم و نمراتی را گرفتیم و فارغ التحصیل شدیم. اما آیا واقعا آن دروسی که به ما دادند برای ما ضرورت داشت؟

آیا نباید دروس و آموزش های دیگری را به ما می دادند که من نوعی به عنوان یک شهروند موفق تربیت شوم؟ در مجموع این که ما خاطرات خوبی از آموختن در دوران تحصیل اجباری نداریم و متاسفانه این به آموزش عالی ما هم تسری پیدا کرده است.

چرا در آینده کتاب نخواندم؟

امروز می بینیم که میزان تقاضای ورود به مراکز آموزش عالی ما به ویژه در بین پسران نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است. این ها همه باید آسیب شناسی شود.

منِ نوعی وقتی فارغ التحصیل می شوم و خدمت سربازی می روم و جایی مشغول می شوم باید توانایی این را داشته باشم که مطالبی را که می خواهم به دیگران انتقال بدهم بنویسم. وقتی می خواهم مرخصی بگیرم باید بتوانم درخواست خود را بنویسم. ما متون خیلی گرانبهایی را در دوران آموزشی در کتاب های درسی مان خواندیم ولی به کارمان نیامد. علوم محض و تجربی را خلاصه کردند و در کتاب های درسی آنها را خواندیم ولی در زندگی به دردمان نخورد.

وقتی من در زندگی ام از دروسی که خواندم استفاده نمی کنم و آن چیزهایی که خواندم اصلا به کارم نمی آید، در آینده هم کتاب نمی خوانم.

مردم همه دان شده اند

مردمی که کتاب نخوانند عمیق بار نمی آیند. من اصطلاحی دارم که «مردم همه دان شده اند» یعنی مردم درباره همه چیز اظهار نظر می کنند ولی بحث عمیق نمی کنند. این نتیجه کتاب نخواندن است. با این اوصاف می توان گفت در حوزه کتاب، عرضه است ولی تقاضای لازم وجود ندارد. وقتی تقاضا نباشد هم بازار کتاب راه نمی افتد و هنگامی که بازار کتاب راکد باشد مردم در هیچ زمینه ای عمیق نمی شوند.

ما لغات سخت متون کهن را در دبیرستان ها حفظ کرده ایم و امتحان داده ایم اما امروز به کارمان نمی آید. این ادبیات مال آن قرون بوده است، من باید ادبیات معاصر را بخوانم. من باید وقتی یک کالای غذایی را به من می دهند بتوانم مشخصات آن را بخوانم و معنای هشدارهای روی آن را بفهمم.

نظام آموزشی ما ضدمطالعه عمل کرده است

ما این چیزها را در مدارس نیاموخته ایم در نتیجه نه تنها نتوانستیم فرهنگ مطالعه را گسترش دهیم بلکه ضد مطالعه عمل کردیم. با ضرب و زور مطالعه سطحی و درس ها را گذراندیم. در نتیجه وقتی از تحصیل اجباری فارغ شدیم کتاب و آموزش را برای همیشه بوسیدیم و کنار گذاشتیم.

در حالی که آموزش مناسب می توانست نیروی انسانی و سرمایه اجتماعی لازم را برای جامعه تربیت کند.

چاره کار

بازنگری در نظام آموزشی مهم ترین کاری است که لازم است انجام بگیرد. وزارت فرهنگ و آموزش عالی و وزارت ارشاد پوسته بیرونی این فعالیت ها هستند. مخصوصا وزارت ارشاد در آموزش غیررسمی فعالیت می کند، در حالی که آن چه لازم بوده در آموزش رسمی باید اتفاق می افتاده است.

ضرورتی در مقابل مکتب خانه

در آموزش و پرورش ما مقداری سطحی رفتار شده است. آن موقعی که آموزش و پرورش در ایران وارد شد ضرورتی نسبت به مکتب خانه و آموزش مدرن بوده، در آن زمان و آن حد خیلی خوب کار شده است. چون بعضی از خانواده ها کاملا در مقابل تحصیل فرزندانشان به ویژه درس خواندن دخترانشان خیلی مقاومت می کردند. آرام آرام جامعه به ضرورت تحصیل پی برد. البته چشم و هم چشمی ها و چشیدن طعم شیرین باسوادی هم در این قضیه دخیل بود. طوری که پدران و پدربزرگان ما خیلی دوست داشتند فرزندانشان تحصیل کنند. آنها به ما می گفتند مثل ما نشوید و از ما بهتر شوید.

آموزش و پرورش امری حاکمیتی است نه دولتی

اما آیا امروز ما این آرزو را برای فرزندانمان می کنیم؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ به نظر آموزش و پرورش ما دچار رکود شده و پویایی لازم را نداشته است. این صحبت من دال بر این نیست که آموزش و پرورش بی تفاوت بوده است. شاید باید انسان های قوی تری وارد این سیستم می شدند. چون ما یک سیستم ستادی قوی لازم داشتیم. شاید باید افراد متخصص، زبردست و صاحب نظری در آموزش و پرورش جای می گرفتند.

از سوی دیگر آموزش و پرورش امری دیربازده است. شما حداقل باید ۲۰ سال زمان بگذارید تا از اصلاح آن نتیجه بگیرید. در حالی که عمر دولت های ما ۴ سال است. آموزش و پرورش یک امر حاکمیتی است. اما متاسفانه در امر صف رفته و در صف برای آن برنامه ریزی کرده اند که این اتفاق خوبی نبوده است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha