نماز و توسعه فردی؛ (۲۳)

تجسم خلاق برای دوری از گناه

۲۰ آذر ۱۴۰۲، ۱۳:۳۴
کد خبر: 85316113
حامد فتوت‌احمدی | پژوهشگر علوم قرآن و حدیث
تجسم خلاق برای دوری از گناه

تهران- ایرنا- برخی ورزشکاران دلیل موفقیت و پیروزی خود را غلبه بر حریف در ذهن خود می دانند و همین موضوع باعث شده تا پیروزی آنان به واقعیت بپیوندد که «هادی ساعی» و «ایوان لندل» مصداق این تجسم هستند.

مثال آن سخنرانی را به یاد بیاورید که در آن، ضمیر ناخودآگاه شخصی که می‌خواست سخنرانی کند، برعکس عمل کرد و شخص، سخنرانی‌اش را خراب کرد. توصیۀ روانشناسان برای جلوگیری از این حالت، تجسم خلّاق است. کسی که می‌خواهد، سخنرانی مهمی داشته باشد، باید قبل از آن چندین بار صحنۀ سخنرانی را برای خودش مجسم کند و در آن صحنه خودش را درحال سخنرانی ببیند. جزئیات سالن و کسانی را که در آن هستند، به ذهن بیاورد و حالتی را که دوست دارد در حال سخنرانی داشته باشد، به خود بگیرد.

در این حالت، ضمیر ناخودآگاه بر طبق میل او برنامه‌ریزی می‌شود. همان‌طور که گفتم، ضمیر ناخودآگاه تفاوتی بین خیال و واقعیت نمی‌گذارد و هر دو را واقعیت فرض می‌کند. این تمرین باعث می‌شود که ضمیر ناخودآگاه در هنگام سخنرانیِ واقعی، بداند که دقیقا باید چه کند. او قبلا این شرایط را تجربه کرده و شما آگاهانه آن را برنامه‌ریزی کرده‌اید. این باعث می‌شود که دستورات خارج از برنامه و تخریب‌کننده ندهد و همه‌چیز آن‌طور پیش برود که شما دوست دارید. این یکی از روش‌های مؤثر در برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه برای برخورد با یک واقعیت بیرونی است که انسان‌های موفق از آن بهره‌های فراوانی برده‌اند.

برای روشن‌تر شدن این مطلب، یک آزمایش عملی را که برای همین موضوع انجام شده، گزارش می‌کنم: در ارتش آمریکا یک عده تیراندازِ ماهر انتخاب شدند. روانشناسان، آنها را به دو گروه تقسیم کردند. به گروه اول گفتند «شما از امروز به مدت یک ماه، روزی یک ساعت باید در میدان تیر و با هدف‌ها و تیرهای واقعی تمرینِ تیراندازی کنید. باید همۀ تلاشتان را برای پیشرفت انجام دهید و سعی کنید دقیقا وسط هدف بزنید» اما به گروه دوم گفتند «شما یک ماه حق تیراندازی ندارید. باید اسلحه‌ها را تحویل دهید. در عوض باید روزی یک ساعت (مثلا ۴ بار و هر بار یک ربع) بنشینید، چشم‌هایتان را ببندید و در ذهنتان ببینید که دارید به سمت هدف شلیک می‌کنید و تمام تیرهایتان هم دقیقا به وسط هدف اصابت می‌کند».

یک ماه در حالی گذشت که گروه اول در میدان تیر و گروه دوم در ذهنشان تمرین می‌کردند. سپس مربی‌های تیراندازی از دو گروه آزمون گرفتند و آنها را با هم مقایسه کردند. گروه اول نسبت به قبل از تمرین، ۱۰ درصد پیشرفت داشت ولی گروه دوم ۲۵ درصد! این یعنی گروهی که به مدت یک ماه اصلا تمرین عملی انجام ندادند ولی در ذهنشان تصویرسازی کردند، ۱۵ درصد از گروه اول موفق‌تر بودند! فوق‌العاده نیست؟ (راهنمای جامع موفقیت،۸۰)

شخص دیگری که از این روش به خوبی استفاده کرده است، ورزشکاری به نام ایوان لندل Ivan Landl) ) که اهل کشور چک است. او ۱۰ سال به طور مداوم، قهرمان تنیس حرفه‌ای جهان شد. این یک رکورد است! اینکه یک نفر چنین مقامی را آن هم به مدت ۱۰ سال حفظ کند، اصلا کار ساده‌ای نیست. وقتی او از ورزش حرفه‌ای خداحافظی کرد، یک خبرنگار از او پرسید «ما می‌خواهیم بدانیم چه شد که شما توانستید ۱۰ سال نفر اول باشید؟» ایوان لندل در پاسخ می‌گوید «من دو کار انجام می‌دادم؛ اول اینکه مثل همۀ قهرمان‌ها، هر روز تمرین می‌کردم و دوم اینکه روزی یک ساعت گوشه‌ای می‌نشستم و در ذهنم با حریفی بازی می‌کردم که خیلی از من قوی‌تر بود. با این حال من همیشه آن حریف قوی را شکست می‌دادم و برندۀ بازی می‌شدم. بالاخره ذهن، مال خودم بود و هر کاری که دوست داشتم می‌توانستم در ذهنم انجام دهم. هر وقت که در بازی‌های جهانی روبروی یک حریف قرار می‌گرفتم، هرقدر هم که آن حریف قوی بود، به پای حریف ذهنی‌ام نمی‌رسید. من هر روز حریفی چند برابر قوی‌تر را در ذهنم شکست می‌دادم. بنابراین شکست دادن این حریف‌ها در بازی‌های جهانی هم برایم اصلا سخت نبود. بلکه آنها را مثل آب خوردن می‌بُردم. این بود راز موفقیت من».(راهنمای جامع موفقیت،۸۱)

آقای هادی ساعی هم برای قهرمان شدن در رشته‌اش، یعنی تکواندو، از این روش و تکنیک استفاده می‌کرد. از او نقل کرده‌اند که «من این کار را قبل از هر مسابقه انجام می‌دادم و در ذهنم حریفم را به راحتی شکست می‌دادم. همین کار باعث می‌شد درون مسابقۀ واقعی هم بتوانم بر حریفانم غلبه کنم».(راهنمای جامع موفقیت،۸۲)

حالا ما چگونه می‌توانیم در مسیر هدفمان از این تکنیک (روش فنی) استفاده کنیم؟ فرض کنید یکی از دوستان شما یا رئیس یا همسر یا کسی که نمی‌توانید ارتباطتان را با او قطع کنید و به دلایلی به شما مسلط است، گاهی اوقات پیشنهادهای ناروا و ناشایستی به شما می‌دهد. مثلا یکی از همکارانتان، شما را به باندبازی در اداره تشویق می‌کند یا یکی از دوستانتان در هنگام صحبت، شما را ناخواسته به فضای غیبت وارد می‌کند یا با روش‌هایی حواس شما را در کلاس درس پرت می‌کند. شما می‌دانید که معمولا خواه‌ناخواه در این موقعیت‌ها قرار می‌گیرید و به دلیل رودربایستی، ترس یا لذت، معمولا به آن عملِ اشتباه تن در می‌دهید.

یکی از روش‌های جلوگیری از این امر، این است که بعد یا بین دو نماز کمی به خودتان وقت بدهید و خودتان را برنامه‌ریزی کنید. همان‌طور که رو به قبله هستید، آن صحنه را مجسم ‌کنید. در ذهنتان ببینید که آن پیشنهاد به شما داده می‌شود یا آن صحنه تکرار می‌شود و شما در معرض گناه قرار گرفته‌اید. ممکن است درحین این تجسم، ذکر «لا اله الا الله» را زیر لب تکرار کنید. خودتان را با جزئیات در آن حالت تجسم کنید. می‌دانید که شما قرار است تسلیم امر خدا باشید، نه غیر از او. پس شما به همین دلیل به خودتان یا دوست یا رئیستان می‌گویید «لا»، یعنی «نه». چرا؟ به دلیل اینکه با نه گفتن به او، به خدا و توحید بله می‌گویید. پیش خود می‌گویید «بگذار ناراحت شود. بگذار خشمگین شود یا با من قهر کند. او که برای من بالاتر از خدا نیست».

این صحنه را با خود بعد از هر نماز برای چند روز مجسم کنید. مطمئن باشید در واقعیت، وقتی در معرض آن عمل انحرافی قرار می‌گیرید، امکان ندارد گناه کنید. اگر هم احساس کردید که دارید می‌لغزید، یک «لا اله الا اله» شما را در این تصمیم، محکم‌تر می‌کند. شرط پیروزی در این روش این است که ابتدا به بدی و مخالفِ امرخدا بودنِ این عمل باور داشته باشید و عنصر آگاهی را از پیش فراهم کرده باشید. مهم‌تر اینکه نخواهید خود را باوجود آگاهی، توجیه کنید و با خود بگویید «این کار، آن قدرها هم بد نیست!» از سوی دیگر باید بدانید همۀ آن چیزهایی که مخالف امر خداست، شما را از راه موفقیت خارج می‌کند. تمام اینها را باید در هنگام تمرین با خودتان در نظر داشته باشید. حتی هر توجیهی را که ممکن است در واقعیت برای خود ببافید، مجسم کنید و به همۀ آنها نه بگویید.

زندگی میدان امتحان است و هرکس بدون تمرینِ کافی یا بدون آمادگی ذهنی وارد امتحان شود، نباید انتظار نمرﮤ خوبی داشته باشد

زندگی میدان امتحان است و هرکس بدون تمرینِ کافی یا بدون آمادگی ذهنی وارد امتحان شود، نباید انتظار نمرﮤ خوبی داشته باشد. به قول یک روانشناس غربی «زندگی یک مسابقۀ دوی ماراتن است. برای پیروزی در مسابقات ماراتن شرط اصلی، تمرین مداوم و اصولی است. تصمیم‌گیری در این صحنه‌ها دشوار است و باید با آمادگی قبلی و برنامه‌ریزی وارد آن شد، وگرنه شکست، قطعی است» وقتی پیشنهاد، به گونه‌ای باشد که لذّت جسمی و روحی، پذیرش در جمع، همراهی دیگران، کسب آبرو و اعتبار نزد دوستان و مانند آن همه با هم جمع باشند، «نه» ‌گفتن خیلی سخت است مگر اینکه شما نمازخوان باشید و تسلیمِ امر خدا بودن را بارها تمرین کرده باشید.

قرآن به خوبی به ما نشان می‌دهد که حضرت یوسف چطور در امتحان‌های سختِ دوران جوانی سربلند شد و چگونه از تمرین‌های قبلی‌اش به بهترین وجه بهره برد. او هنگامی که خود را در معرض این امتحان‌های سخت می‌دید، از نماز و دعا کمک می‌گرفت. به جملۀ دعایی حضرت یوسف که قرآن نقل می‌کند، دقت کنید «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ [یوسف‏] گفت پروردگارا، زندان برای من دوست‏ داشتنی ‏تر است از آنچه مرا به آن می ‏خوانند و اگر نیرنگ آنان را از من بازنگردانی، به سوی آنان خواهم گرایید و از نادانان خواهم شد. پس، پروردگارش [دعای‏] او را اجابت کرد و نیرنگ زنان را از او بگردانید. آری، او شنوای داناست.» (سوره یوسف آیات ۳۳و۳۴)

یوسف خود را در خطر می‌بیند. پیوسته دعا می‌کند. صحنه را مجسم می‌سازد و احساس می‌کند که اگر خدا او را یاری نکند و نیروی درونی بازدارندۀ او را تقویت نکند، خطا خواهد کرد. در همان حال با خود می‌اندیشد که این لغزش چه خطای وحشتناکی است. تبعات و پیامدهای این خطا را با خود مرور می‌کند. می‌داند که اگر آن را انجام ندهد، نتیجه‌اش زندان است و اگر انجام دهد، سقوط به قعر جهالت، دوری از صراط مستقیم و پیوستن به ضالین و مغضوبین را برای خود خریده است. با این تمرین‌ها، یوسف به میدان آزمایش می‌رود. همین موجب می‌شود وقتی در صحنه قرار می‌گیرد، دیگر اشتباه نکند. در آن صحنه یوسف آن قدر تمرین دارد که به روشنی راه را می‌یابد و از این گناه منصرف می‌شود.

«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ؛ و در حقیقت [آن زن‏] آهنگ وی کرد، و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او می‏ کرد. چنین [کردیم‏] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم، چرا که او از بندگان مخلص ما بود.» (سوره یوسف آیه ۲۴) ارتباط این آیه با آیات قبل توسط این کلمات روشن می‌شود: «تَصْرِفْ عَنِّی»، «فَصَرَفَ عَنْهُ» و «لِنَصْرِفَ عَنْهُ». یوسف آن‌قدر در دعا و نمازهای خود این صحنه را تجسم کرده و راه درست خارج شدن از آن را دیده است که هنگام قرارگیری در این مهلکه، دقیقا راه خروج از آن را در ضمیر ناخودآگاه خود ضبط کرده است و گویا آن را کاملا در ذهن خود می‌بیند. شاید این همان «برهان رب» باشد.

اگر کسی افسارش را به دست نفسش دهد و آن را با دستورات خداوند و با نماز و دعا به بند نکشد، بی‌شک نفسش مسیر نادرستِ شهوات و لذت‌های زودگذر را برمی‌گزیند؛ حتی اگر آن نفس، نفس یوسف باشد «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و من نفس خود را تبرئه نمی ‏کنم، چرا که نفس، قطعا به بدی امر می ‏کند، مگر کسی را که خدا رحم کند. زیرا پروردگار من آمرزندۀ مهربان است.» ( سوره یوسف آیه ۵۳)

خدا فقط به کسانی رحم خواهد کرد که طبق دستورات او عمل کنند؛ کسانی که خالصانه از خدا بخواهند که به آنها رحم کند و این خواستن را در عمل، با انجام دستورالعمل‌های رسیده از پیامبران نشان دهند. ما هم باید مثل حضرت یوسف از نفس امّارۀ خود بترسیم و با تمرین و تجسم خلاق، خود را در جایگاه‌های امتحانات زندگی قرار دهیم. بهترین روش برای گریز از مهلکه‌های گناه را با خود مرور کنیم تا در آن هنگامِ سرنوشت‌سازِ امتحان، برهان رب را ببینیم.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha