اگر بخواهیم دیدگاههای مختلف در مورد نماز را بر اساس ارتباط آن با موفقیت طبقهبندی کنیم، به این تقسیمبندی میرسیم: در دیدگاه اول که من به آن میگویم نگاه سنتی، اصل بر واجب بودن نماز و شرایط قبولی آن است. در این نظر، نماز واجب است، چون خدا گفته است و در صورتی که آن را ترک کنیم، دچار نافرمانی شدهایم. برای اینکه نماز ما قبول باشد، باید به تمام نکات فقهی آن عمل کنیم. این نمازِ مقبول است که بهشت را بر ما واجب میکند. با نماز خواندن به ثوابهای زیادی میرسیم که البته حساب و کتاب آن در روز قیامت و در آخرت انجام میشود.
اگر نماز نخوانیم یا نمازمان قبول نباشد هم، سرانجامی جز جهنم نخواهیم داشت. در این نگاه، جهتگیری ما در نماز تنها به سمت آخرت است و به دنیا کاری نداریم؛ به این معنا که وقتی از سعادتمندی و رستگاری صحبت می شود، منظور فقط بهشت و تقرب ما به خدا در قیامت است، نه چیز دیگر. این دسته از علما وقتی از سعادتمندی و رستگاری صحبت میکنند، منظورشان فقط بهشت و تقرب ما به خدا در قیامت است، نه چیز دیگر.
دیدگاه دوم بیشتر مربوط به علمای اخلاق و عرفان است. در این نظر آنچه در مورد نماز مهم است، این است که نماز یک عبادت است. عبادت باعث میشود انسان با خدا رابطه داشته باشد و هرچه عبادت بهتر باشد، این رابطه هم با کیفیتتر بوده و انسان به خدا نزدیکتر میشود. نزدیکی بیشتر به خدا و داشتن رابطهای بهتر با او، یعنی وصل شدن به عظیمترین منبع قدرتِ عالَم. کسی که به این منبعِ تمامنشدنی وصل شود و بتواند از آن استفاده کند، به هرچیزی که بخواهد میرسد و به زبان امروزی به موفقیت دست خواهد یافت.
در میان عبادتها هم، نماز بهترین است. پس هدف ما از خواندنِ نماز، باید برقراری ارتباط عمیق با خدا باشد. وقتی نزدیکِ خدا باشیم، گویی به هدفمان رسیدهایم و نیاز نیست کار دیگری انجام دهیم. از میان برمیخیزیم و فقط خدا در درونمان وجود دارد. دیگر، بقیۀ کارها توسط قدرت خدا انجام میشود. شباهت این نگاه با دیدگاه قبلی، در بیارزش بودن موفقیتها در دنیاست. در این نگاه، مهم نیست در این دنیا چه اتفاقی قرار است بیفتد. مهم کسب رضایت خدا و نوعی رابطۀ عاشقانه با اوست.
دیدگاه سوم که مخالف نظر علمای اسلامی است، را میتوان دیدگاه برخی روشنفکران یا نواندیشان دینی دانست. اینان معتقدند که نماز را نباید به چشم یک تکلیف دینی و یک واجب شرعی نگاه کرد. نماز وسیلهای است برای رسیدن به بهداشت روانی و به دست آوردن اخلاق و فضایل انسانی. به عقیدۀ این دسته، نگاه سنتی، واجب دانستن و توجه به اجزاء و احکام نماز، کارایی آن را کم میکند. امروزه دیگر نباید از این زاویه به نماز نگاه کرد. همانطور که در مورد دیگر احکام دین اسلام هم همین است.
این افراد میگویند که فقه، تنها پوسته و ظرف است و آنچه مهم است، توجه به محتوا و مغز دستورات است. بنابراین لازم نیست حتما نماز بخوانیم تا به یک سری نتایج برسیم. نماز یعنی من با خدایم سخن بگویم و از او بخواهم که انسان بهتری باشم. خوب من این کار را در هر شرایطی میتوانم انجام دهم؛ بدون اینکه وضو بگیرم، در ساعتهای معیّنی یکجا بایستم و حرکات مربوط به آن را انجام دهم. حتما این جمله را زیاد شنیدید که «انجام این کارها اهمیتی ندارد، بلکه باید دلت پاک باشد!». در این دیدگاه، نماز به معنای اصطلاحی و آیینی، عملا کارکرد ویژهای ندارد. حتی به جهت اجباری که در آن است، کارکرد معکوس دارد و شیرینی و لذت عبادت و ارتباط با خدا را از بین میبرد. دین در نگاه این دسته، فقط باعث تقویت بعضی فضیلتهای انسانی میشود و نباید توقع بیشتری از آن داشت.
دیدگاه چهارم، نظری است که در این یادداشت ها آمده است. در این نگاه، نماز از اصول عقایدمان جدا نیست. نماز حرکتی دروندینی است، هماهنگ با سایر عقاید و شعائر. نماز مهمترین ابزار دینداری و رسیدن به موفقیت در دنیا و آخرت است. اگرچه از ابتدای یادداشت ها، بارها در مورد دیدگاهم صحبت کردهام، اما به خاطر اهمیت بسیار زیادی که دارد، دوست دارم آن را روشنتر کنم.
در قرآن میخوانیم که تمامی موجودات نماز میخوانند و آسمانها، زمین، خورشید و ماه، همگی در حال سجدهاند. این یعنی همان رویکرد و جهتگیری
یکی از معانی کلمۀ «صلاة»، روکردن، رویکرد و جهتگیری است. این معنایی است که نه تنها تقریبا در تمامی آیات مربوط به «صلاة» میتوانیم از آن استفاده کنیم، بلکه با نمازِ آیینی نیز هماهنگ است. در قرآن میخوانیم که تمامی موجودات نماز میخوانند و آسمانها، زمین، خورشید و ماه، همگی در حال سجدهاند. این یعنی همان رویکرد و جهتگیری. همۀ موجودات نماز میخوانند؛ همگی جهتگیریشان به یکسو بوده و رویشان به سمت خداست. همه سجده میکنند؛ همگی در برابر خدا متواضع و خاشعاند. بنابراین معنای اصلی اقامۀ نماز، حفظ این رویکرد و هماهنگی با جهتگیریِ عالَم در طول زندگی است. یعنی ما هم در همان جهتی باشیم که همۀ عالَم هستند. یعنی بر خلاف جهت رودخانۀ انرژی توحیدی شنا نکنیم و از آن خارج نشویم.
نماز خواندن، تصحیح جهتگیری در زندگی است
هر بار که نماز میخوانیم، قرار است جهت زندگیمان را با هدف والای هستی و هدف توحیدی عالَم همسو کنیم. ما هر لحظه در حال حرکت هستیم و باید هرچند ساعت یکبار، جهت و هدف خود را دوباره بررسی و تنظیم کنیم تا از مسیر پیروزی و موفقیت منحرف نشویم. با کوچکترین انحرافی در این مسیر، بعد از مدتی کاملا از راه جدا میشویم و این مسئله میتواند برایمان فاجعهبار باشد. وقتی در یک جادۀ کوهستانی رانندگی میکنید، باید حواستان دائم به جاده باشد. با یک لحظه غفلت، ممکن است خود و همراهانتان را به کُشتن دهید. اگر حواستان جمع نباشد، غفلت کنید و دچار تصادف شوید، پلیس در گزارش سانحه در مورد علت تصادف مینویسد «عدم توجه به جلو». این است عاقبتِ رانندهای که سرگرم میشود، غفلت میکند و به جاده توجه نمیکند؛ حتی برای یک لحظه!
نماز ما را از خوابآلودگی و غفلت نجات میدهد. ما را بیدار و هوشیار میکند و باعث میشود حواسمان از راهِ صحیح زندگی پرت نشود و سرگرم مسائل حاشیهای نشویم. نماز باعث میشود در جادۀ زندگی دچار سانحه نشویم و با قلبی سالم به مقصد برسیم. نماز به گونه ای طراحی شده است که به ما توان لازم و کافی را برای ماندن در مسیر درست و صراط مستقیم بدهد، مانع عدم توجه به جلو شود و ما را از آسیب حفظ کند.
بعضی افراد، معنای واجب بودن را خوب نفهمیدهاند. اشتباه نکنید! نماز فقط برای این واجب نشده تا ما آن را برای خدا بخوانیم. ما باید آن را برای خودمان بخوانیم، چون این ما هستیم که به نماز احتیاج داریم. منفعت نماز برای خدا نیست. این ما هستیم که با خواندنِ نماز، سود میبریم. وقتی یک چیزی مثل نماز برای ما واجب میشود، معنایش این است که اگر قرار است موفق باشید و در دنیا و آخرت سعادتمند شوید، لابد نیاز به ابزارهایی دارید که بعضی از آنها ضروریاند. اگر از این ابزارها و وسایل استفاده نکنید، بدون شک به آن هدفهای والا نخواهید رسید.
این، معنای واجب بودن در اسلام است. درست مثل این است که بگوییم غذا خوردن برای زنده ماندن واجب است. مگر میشود کسی بگوید «من از این اجبارها خوشم نمیآید. دوست ندارم غذا بخورم. از راههای دیگر هم میشود زنده ماند»؟ این حرفها در مورد واجب بودن غذا خندهدار و بیمعناست. همانطور که حرفهای شبیه به این، در مورد واجب بودن نماز هم اشتباه و کجفهمی است. واجب است که راننده به جلو توجه کند تا منحرف نشود و واجب است که ما هم در جادۀ زندگی نماز بخوانیم تا رویکرد و توجهمان همواره درست، رو به جلو و در مسیر هدف زندگیمان باشد.
نماز یک نماد است؛ نمادی که باید پنج بار در روز تکرار شود. ما با نماز به ضمیر ناخودآگاهمان یاد میدهیم و به او یادآوری میکنیم که در زندگی باید به چه سمت و جهتی رو کند
نماز یک نماد است؛ نمادی که باید پنج بار در روز تکرار شود. ما با نماز به ضمیر ناخودآگاهمان یاد میدهیم و به او یادآوری میکنیم که در زندگی باید به چه سمت و جهتی رو کند. این قضیه فقط مربوط به نماز نیست. ما در حج به یک ستون سنگ میزنیم؛ این عمل، نماد دور کردن و راندن شیطان است. همچنین به دور خانهای میگردیم که نماد چرخیدن و گشتن به دور خانۀ محبوب و معشوق است؛ یعنی تو را دوست دارم، میپرستم و حاضرم برایت هر کاری بکنم.
این نمادها در زندگی معمولی ما هم فراوان است. مثلا چراغ قرمز، نماد ایستادن در چهارراه است و صدای سوت پلیس، نماد وجود یک خطر و لزوم توجه به حرفهای اوست. رنگ قرمزِ چراغ، به خودی خود ما را نگه نمیدارد اما به ما هشدار میدهد اگر خطر را جدی نگیریم، ممکن است تصادف کنیم یا جریمه شویم. از سوت پلیس به تنهایی کاری بر نمیآید، ولی توجه نکردن به آن، خطرات جدی دارد.
نمادها همه جا هستند. سلام کردن، نماد صمیمی بودن و احترام گذاشتن است. پول، نمادی از اعتبار است. وقتی دستمان را روی سینه میگذاریم، یعنی به کسی احترام میگذاریم و وقتی کمی خم میشویم، یعنی تواضع میکنیم. به همین ترتیب حرکتهای دست و بدن و نیز صحبت کردن ما، معمولا نمادهایی هستند برای مفاهیمی که در ذهن ما وجود دارند؛ نمادهایی که ما با استفاده از آنها ارتباط برقرار میکنیم. شما هم میتوانید بسیاری از این نمادها را در اطرافتان پیدا کنید.
نماز هم یک نماد است. نمادی که در آن، ما به خودمان، به همۀ موجودات، به آسمانها و زمین و به ملائکه میگوییم که به حرکت هماهنگ آنها احترام میگذاریم و با آنها هممسیر هستیم. مثل یک سرباز که با پوشیدن یک لباسِ هماهنگ با دیگر سربازان به آنها میفهماند که در لشکرِ خودی است و همان هدفی را دارد که آنها دنبال میکنند. پس پوشیدن یک لباس همشکل برای یک سرباز، واجب است. او اگر طبق آییننامۀ ارتش، این نمادها را رعایت نکند، خودیها او را در صحنۀ جنگ تشخیص نمیدهند و نه تنها حمایتش نمیکنند، بلکه ممکن است به سویش تیراندازی کنند.
نماز نمادی است از ادب، احترام و تواضع نسبت به خدایی که همۀ عالم درحال پرستش و تسلیم او هستند. شما وقتی نماز میخوانید، مانند همان سربازِ در صحنۀ جنگ، خود را وارد لشکریان عالم میکنید؛ لشکری که در حال حرکت به سوی هدفشان هستند. اگر نمادها را درست و طبق آییننامه رعایت کرده باشید، بدون شک مورد حمایت قرار میگیرید و به شما آسیبی وارد نخواهد شد.
من در کودکی یاد گرفته بودم که وقتی پدرم در اتاق است، پایم را دراز نکنم و هیچوقت پشت به او ننشینم. از آنجا که این مسئله برایم مهم بود، حتی وقتی غرق تماشای تلویزیون بودم، هرچند دقیقه یکبار به عقب نگاه میکردم که مبادا پدرم آمده باشد و پشتم به او باشد یا جلوی تلویزیون لَم داده باشم. ما میدانیم خدا همیشه حاضر است و بر کارهای ما نظارت میکند اما گاهی چنان غرقِ دنیا، شیرینیها و غمهایش میشویم که حضور خدا را فراموش میکنیم. احیانا به او پشت میکنیم، از او غفلت میکنیم و از مسیر درست منحرف میشویم. برای همین است که هرچند ساعت یکبار، باید موقعیت خودمان را بررسی کرده و دوباره روی خودمان را به سمت هدفمان، به سوی خدا تنظیم کنیم. به او بگوییم که فراموشش نکردهایم. فراموش نکردهایم که راه کدام است و موفقیت چیست. فراموش نکردهایم که او همیشه حاضر است و تا چه اندازه برای ما مهم و دوستداشتنی است. این همان کاری است که در نماز انجام میدهیم.
از سوی دیگر، کسی که رویکرد درستی در زندگی داشته باشد و از آن به طور دائم مراقبت کند، کسی که هدف والا و مشخصی در زندگی داشته باشد و از آن منحرف نشود، دیگر در زندگی به حاشیه نمیرود و مشغول کارهای دیگر نمیشود. این یعنی تمرکز. تمرکز، قدرت انسان را زیاد و نیروهای درونیاش را جمع میکند. این فرایند موجب میشود تا بهتر و سریعتر به موفقیت برسد. مثال نور خورشید و ذرهبین را یادتان هست؟ آن مثال، نمونۀ خوبی برای نشان دادن قدرت تمرکز است.
احتمالا دیدهاید که در مسابقات اسبدوانی، گوشۀ چشمهای اسبها را میپوشانند؛ برای اینکه اسب، فقط جلو را نگاه کند و با دیدن منظرههایی که در بیرون از میدان مسابقه و در سمت چپ و راست وجود دارد، تمرکزش به مسابقه از بین نرود. یعنی احتمال «عدم توجه به جلو» برای اسب، نزدیک به صفر میشود. دوندههای سرعت هم همینطور هستند. یعنی وقتی با آن سرعت در حال دویدن به سمت خط پایاناند، به هیچچیز دیگری فکر نمیکنند؛ به هیچچیز، جز خط پایان و همۀ نیروی خود را صرف زودتر رسیدن به انتهای مسیر و پیروزی در مسابقه می کنند.
ما هم باید نسبت به صراط مستقیم و زندگی هدفمندمان همینطور باشیم. باید تنها نسبت به آن مسیر، تمرکز داشته باشیم. با منحرف شدن به چپ و راست، از «ضالین» و «مغضوبین» نباشیم. وقتی رو به قبله میایستیم، رویکردمان به زندگی را به خودمان یادآوری میکنیم و وقتی با گفتن «الله اکبر» دستها را تا پشت گوش بالا میآوریم، نشان میدهیم که هرچه قرار است ما را از مسیر مستقیم منحرف کند و باعث غفلت ما شود، پشت گوشمان میاندازیم.
نماز با اصلاح رویکرد ما در زندگی، باعث تمرکزمان در راه رسیدن به هدف و موفقیت میشود. اما چه نمازی؟پس نماز با اصلاح رویکرد ما در زندگی، باعث تمرکزمان در راه رسیدن به هدف و موفقیت میشود. اما چه نمازی؟ نمازی که خودش با تمرکز بالا، خوانده و اَدا شود. یعنی ما باید در خودِ نماز تمرکز داشته باشیم، تا به این نتایج شگفتانگیز برسیم. وقتی به نماز میایستیم، دیگر نباید به فکر کارهای روزمره باشیم. نباید به چیز دیگری جز اصلاح رویکردمان در زندگی توجه کنیم. خوب حالا مشکل شد دوتا! ما چطور باید در نماز تمرکز داشته باشیم تا نماز هم به صورت متقابل، به ما در تمرکز برای رسیدن به هدف کمک کند؟
بگذارید یک مثال بزنم. فرض کنید شما در زندگی به یک مشکل بسیار بزرگ برخورد کردهاید و تنها کسی که میتواند آن را حل کند، یک استاد یا یک مشاور خیلی معروف و ماهر است؛ کسی که مشکل بسیاری از دوستان و آشنایان شما را به راحتی حل کرده است. کسی که شما با چشم خود دیدهاید که دوستانتان بعد از مشاوره با او چطور متحول شدهاند، زندگیشان به چه اندازه زیر و رو شده و تا چه حد به موفقیتهای باورنکردنی رسیدهاند.
پس از پرسوجوی فراوان، بالاخره او را پیدا میکنید و با هر زحمتی که شده از او وقت میگیرید. سرش شلوغ است. در اتاقِ انتظار منتظر هستید. شما برای یادگیریِ رمز رشد و پیشرفت از زبان او، ۱۵ دقیقه بیشتر وقت ندارید؛ رمزی که با عمل کردن به آن، میتوانید مشکل بزرگتان را از سر راه بردارید. بالاخره انتظارتان سر میآید و نوبت به شما میرسد. اذن ورود مییابید و داخل میشوید. حالا شما روبروی او نشستهاید. کسی که تمام گرهها به دستش باز میشود.
آیا این امکان وجود دارد که با همۀ اهمیتِ این جلسه برای شما، وقتی رو در روی آن استاد یا مشاور مینشینید، به چیز دیگری فکر کنید؟ آیا میشود با تمام وجود، صحبتهایش را گوش نکنید و به خاطر نسپرید؟ آیا میشود در آن جلسه تمرکز نداشته باشید؟ امکان ندارد! شما سراپا گوش خواهید بود و بالاترین تمرکز را خواهید داشت. زیرا از عمق جان باور دارید که بعد از این جلسه، زندگیتان متحول خواهد شد.
همۀ ما بر سر راه موفقیت و پیشرفت، موانع و مشکلاتی داریم. قسمت خوب ماجرا این است که خدا و رسولش به ما یک وعدۀ رضایتبخش دادهاند. وعدﮤ آنها این است که با نماز و یاد خدا میتوانیم مشکلات را حل کنیم. تضمین کردهاند که با نماز به راه راست هدایت میشویم، در این راه میمانیم و منحرف نمیشویم. هر نماز یک جلسه مشاورۀ خصوصی با خداست تا رمزهای موفقیت را از خودش دریافت کنیم. هر نماز به تنهایی همان جلسۀ ارزشمند و مهم است.
تنها فرق نماز با آن جلسه این است که اگر یک درصد احتمال داشته باشد که آن استاد و مشاور دچار لغزش و خطا شود، مشاور ما در نماز نه تنها هیچ وقت اشتباه نمیکند، بلکه خودش پس از مشورت، به کمک ما میآید و قدرت هستی را در اختیار ما میگذارد.
این نماز است؛ همان ابزار قدرتمندی که به بهترین شکلِ ممکن میتواند ذهن نیمههوشیار ما را برنامهریزی کند؛ همان که راه درست را به ما نشان میدهد و ما را در آن نگه میدارد. عبارتهایش دارای بالاترین سطح ممکن است و همصحبت ما در آن، خودِ خداست؛ بدون اینکه درون پیچ و خمهای اداری گیر بیفتیم تا بتوانیم او را ببینیم و با او صحبت کنیم! بدون اینکه نیاز به پارتی و دوست و آشنا داشته باشیم، تا از آن طریق درخواستمان را به او برسانیم! بدون اینکه مجبور باشیم تا از مسئول دفترش برای چند ماه بعد وقت بگیریم! تازه اینکه چیزی نیست، او خودش به ما وقت داده است.
نه چند ماه بعد، همین امروز. امروز و تمام روزهای دیگر. آن هم روزی پنج بار. این همان نمازی است که میتواند یک نیروی درونی قدرتمند به ما هدیه کند. نیرویی که ما به وسیلۀ آن، در راه صحیح زندگی و در راه رستگاری و موفقیت قدم برداریم و از آن خارج نشویم. اگر ما هر بار که به نماز میایستیم، این نکتههای مهم را به یاد بیاوریم، مگر میشود که یک لحظه از نماز را از دست بدهیم و در آن به چیزی جز هدفمان فکر کنیم؟
ممکن است بگویید فکر کردن به این نکتهها قبل از هر نماز، کار سختی است و وقت زیادی میگیرد. بله، در ابتدا کار سختی است. اما خودِ خدا یک راه حل خوب را پیش پای ما قرار داده است. نماز، مقدماتی دارد که شاید مهمترین کارکردشان، آماده کردن ذهن و قلب ما برای درست اَدا کردن نماز باشد. پیش از هر نماز باید وضو بگیریم. وضو هم نماد است؛ نمادی از پاکی، حیات و سرزندگی. بعد نوبت به اذان و اقامه میرسد. در عبارتهای اذان و اقامه که دقت کنیم، میبینیم سرتاسر آنها صحبت از عالَمی است که یک خدا بیشتر ندارد؛ خدایی که از هرچیز و هرکس بزرگتر است.
در عبارتهای اذان و اقامه، صحبت از تحریک و تشویق ما به نمازی است که در آن رستگاری و موفقیت است. باید سعی کنید به مقدمات نماز هم به اندازۀ نماز اهمیت بدهید. اگر ما با دقت و توجه وضو بگیریم، اگر تکتک عبارتهای اذان و اقامه را جدی بگیریم و ذهنمان را درگیر مفاهیم آنها کنیم، خود به خود اهمیت نماز هم برای ما روشنتر میشود. آمادگی لازم را برای برپاکردن نمازی بهتر با تمرکز بالاتر به دست میآوریم.
اگر نماز با این کیفیت خوانده شود، تمرکز شما را در زندگی و در راه رسیدن به هدفتان بالا میبرد. هرچه تمرکز شما در زندگی بیشتر شود، به اهمیت نماز هم بیشتر پی میبرید. در نتیجه تمرکزِ شما در نماز هم بیشتر میشود و به این ترتیب شما دوباره در یک مارپیچ بالابرنده قرار میگیرید که باعث رشد و پیشرفت هرچه بیشتر شما میشود.
شاید بپرسید چرا من تا این اندازه روی صراط مستقیم و حرکت در راه راست تأکید دارم. چند ماه پیش دو نفر از کارمندان جوان شرکتی که در آن کار می کنم، نزد من آمدند و از رازهای پیشرفت در کارشان و از میانبُرها سؤال کردند. پرسیدند «چگونه میتوانیم زودتر و بهتر در کارمان پیشرفت کنیم و درآمد بیشتر و موقعیت بهتری داشته باشیم؟» من در ابتدا چندین ویژگی یک کارمند خوب را شمردم؛ درستکار باشید. در یادگیریِ مطالبِ مرتبط حریص باشید. مسئولیتپذیر باشید. اعتماد دیگران را به خودتان جلب کنید. راستگو باشید. به عهدتان وفا کنید. در مسائل مالی دقیق و شفاف باشید. به حواشی فکر نکنید و... اما بعد از چند دقیقه، با خودم فکر کردم که میتوانم تمام این ویژگیها را در یک جمله خلاصه کنم. به آنها گفتم «در راه درست حرکت کنید».
همه میدانیم حرکت در راه درست یعنی چه. یعنی همۀ آنچه برای پیشرفت لازم است. یعنی همانهایی که داشتم تکتک میگفتم. همه میدانیم دروغگویی بد است. تنبلی و بیمسئولیتی، بیراهه و انحراف است. کسی که دائم در فکر پایین کشیدن دیگران و گرفتن جایشان است، در راه درست نیست. میدانیم کسی که تلاش نمیکند، به جایی نمیرسد. پس در راه راست و درست قدم بردارید تا موفق شوید. حتی توصیه کردم که این مسئلۀ مهم را بنویسند و در جایی روی میزشان بگذارند و هر روز آن را بخوانند تا فراموش نکنند.
خدا هم برای موفقیت ما یک نسخه صادر کرده و آن این است که در راه درست حرکت کنید و هیچوقت از آن خارج نشوید. برای اینکه ما همیشه این مطلب را به یاد داشته باشیم و در این مسیر، با تمرکز و قدرت حرکت کنیم، یکی از کارهای لازم و واجب، نماز است. امکان ندارد کسی رویش به یک سمت دیگر باشد، به چپ و راست نگاه کند، اما مستقیم حرکت کند. اقامۀ نماز یعنی توجه به جلو برای همیشه. دقیقا مانند راننده ای که اگر توجهاش همیشه به جلو باشد، هیچگاه به پرتگاه نخواهد افتاد.
نظر شما